آگاه: مسئله دیگر این بود که نمودی از خودشان را در فیلمهای ایرانی نمیبینند که بخواهند با فیلم و قصه آنها ارتباط برقرار کنند و مسئله سومی که درباره آن گفتوگو کردیم این بود که هرآنچه از فیلمهای سینمایی کودک و نوجوان دیدهاند یا آنقدر کمقدرت بوده که فراموشش کردهاند یا فیلم خوبی نبوده و از آنچه درباره نوجوان در فیلمها دیده بودند برایشان باورپذیری و مقبولیت نداشته است. به نظرم رسید چقدر سینما در دوران نوجوانی مهم و اثرگذار است.
دوره مظلومِ در گذار اما مهم نوجوانی
برخی نظریهپردازان معتقدند که سینما آیینه جامعه است. یعنی جامعه خودش را در سینما میبیند، کم و کاست و خوب و بدش را و راهی برای تغییر و اصلاح باز میشود. برخی دیگر هم معتقدند که سینما خالق جامعه است. یعنی شکلی جدید از جامعه را خلق کرده و به جامعه نشان میدهد و جامعه هم یاد میگیرد که این شکل جدید را بپذیرد. برخی دیگر هم معتقدند جامعه منبع تغذیه سینماست. یعنی سینما برای بقایش از مسائل جامعه تغذیه میکند و قصه خلق میکند و از سوی دیگر، اگر همین مردم به پایش ننشینند، به سقوطش نزدیک میشود. باید بگویم که همه اینها درست است. نسبت میان جامعه و سینما بیش از آنچه فکر کنیم نزدیک و قدرتمند است. تمام اقشار و سنین و جنسیتها نیاز دارند که با محور فرهنگی خود و مسائلشان را در سینما ببینند و البته لذت ببرند، سینما نیز در وجه رسانهای بودنش، این رسالت را دارد که در کنار سرگرمیبخشی، آموزشی هم باشد. وضعیت کودک و بزرگسال در سینمای جهان و کمی هم سینمای خودمان، تا حد زیادی روشن شده است. اما نسبت میان نوجوان و سینما بهدلیل دوران گذار و موقت بودن نوجوانی، مغفول مانده و اغلب هنرمندان و صنعتگران سینمایی میلی به پرداختن به آن ندارند؛ این در حالی است که دوره نوجوانی یکی از مهمترین دورههای شکلگیری شخصیت و رشد فردی است و در عین در گذار بودن، پیچیدگی، مراقبت و مسائل مهم خودش را دارد. تاکنون سینمای کودک اغلب بر سینمای نوجوان سایه انداخته و چنین بار سنگینی را با یک «و» به دوش کشیده اما نیاز است که به این سینما دقیقتر، بیشتر و بهتر نگاه شود. از نظر آماری هم که بخواهیم ببینیم، در نتایج تفصیلی سرشماری سال۹۵ حدود ۱۱میلیون جمعیت ایران را گروه سنی ۱۰ تا ۱۹سال تشکیل دادهاند که حالا بیشتر هم شده است؛ بنابراین، برنامهریزی فرهنگی و رسانهای برای این جمعیت، ضروری و مهم است.
آیا تصویر نوجوان در سینمای ایران وجود دارد؟
نوجوان در سینمای ایران حضور جدیای نه برای خودش و نه برای بزرگسالان ندارد. هرجا حضور دارد یا در حاشیه فیلم است و بهعنوان یک شخصیت فرعی قصه حضور دارد یا همانطور که بالاتر گفتم، زیرسایه سینمای کودک است. همین الان وقتی در مرورگر گوگل «فیلمهای سینمایی نوجوان یا نوجوانانه» را جستوجو میکنیم، لیستی از سایتها و فیلمهایی به ما میدهد که یا در تیتر خود از سینمای «کودک و نوجوان» حرف زدهاند یا در پوستر فیلمها میبینیم که اغلب بازیگران کودک هستند. بله، نگفتم «یا فیلمها برای مخاطب کودک است»، چون در سینمای کودک هم نقاط ضعف زیادی داریم، فیلمهایی داریم که برای کودکان ساخته نشده و با حضور شخصیتهای کودک، مسائل و قصه بزرگسالان، بهعنوان سینمای کودک ارائه شده است. اما نوجوان؛ سینمای ما فیلمهایی که برای نوجوان و درباره نوجوان باشد، اگر نخواهم بگویم ندارد، باید بگویم خیلی خیلی کم دارد و در سبد مخاطب سینمای ایران، جای نوجوان خالی است.
شاید درباره مخاطب بزرگسال دغدغه کمیت فیلمهای سینمایی کمتر باشد اما این مسئله درباره فیلمهای سینمایی که مخاطبشان نوجوان باشد، وجود دارد. از یک طرف، خود نوجوانی و بحرانهای هویتی، جسمی و روحی که برای فرد در دوره نوجوانی ایجاد میشود و از طرف دیگر، تحرک، تنوعطلبی، میل به ورود سریعتر به دنیای بزرگسالان و کشف و تجربه آن، نوجوان را در یک موقعیت بیثبات و آشفته قرار میدهد که نه توانایی درست و دقیق شناخت و درک خطر و مسئله را دارد و نه مدیریت و کنترل انتخاب و تصمیم. این مسائل را کنار عصر اطلاعات و رسانهها و شبکههای اجتماعی بگذاریم، چراغ اهمیت دوره نوجوانی در ذهنمان روشن میشود. رسانهها با سرعت، گستره، دسترسپذیری و تکثر محتوا و فیلم و سرگرمیشان نوجوان را در خود غرق میکنند؛ بنابراین، سینما اگر جایی و آن هم جایی بزرگ و زیاد برای نوجوان نداشته باشد، رقبای متعدد، متنوع و قویتری وجود دارند که انتخاب و تصمیم نوجوان را به سمت خود میکشانند. همانطور که گفتیم، سینما آیینه جامعه است و نوجوان هم جزئی از جامعه است که اگر خودش را در این سینما نبیند، به دنبال خود و هویتش در سینمایی دیگر میگردد. درنظر بگیریم که این نوجوان همان فردی است که پس از دوره گذار نوجوانی، قرار است جوانی بشود که برای تحصیلات، شغل و زندگی خودش تصمیم بگیرد و در نگاه کلان، تبعات این انتخاب و تصمیم، به خود جامعه برمیگردد؛ البته با نگاهی امیدوارنه و در مسیر اصلاح باید به این نکته اشاره کنم که در جشنواره چهلودوم فیلم فجر، از ۳۳فیلم حاضر در بخش اصلی جشنواره، چهار فیلم «باغ کیانوش»، «ظاهر»، «میرو» و «ملکه آلیشون» و سه پویانمایی «رویاشهر»، «ساعت جادویی» و «ببعی قهرمان» سهم مخاطب کودک و نوجوان بودند.
تصویر نوجوان در سینمای ایران
علاوهبر اهمیت کمیت فیلمهای سینمایی نوجوان، کیفیت و چگونگی آنها نیز مهم است و حتی اثری عمیقتر بر نوجوان دارد. مخاطب کودکی که حالا نوجوان است، به فیلمهای سینمایی ایرانی میل و گرایشی ندارد. ممکن است حتی به تماشای فیلم بنشیند اما از آن لذت نبرد؛ چراکه دیده است سینمای کشورهای دیگر در کیفیت محتوایی و فرمی جلوتر و سینمای خودش است. آنچه فیلم سینمایی نوجوان را متعلق به نوجوان میکند، مسئله، قصه و زاویهدید آن است. بسیاری از فیلمهای سینمایی نوجوان یا کودک وجود دارند که فارغ از اهمیت روانشناختی نوجوان، او را در موقعیت تکلیف، مسئولیت، مسائل و بحرانهای بزرگسالان و قهرمانی قرار داده و با هرسبک و سیاقی انتظار کارهای خارقالعاده و اصطلاحا تغییر جهان را از او دارند. این درحالیست که نوجوان مسائل مربوط به خود و جهان خودش را دارد. او تازه وارد «جهان نتیجهگیریهای شخصی» و «درک مشکلات پیچیده» شده و البته هنوز به هدایت و تصمیم مربی، بزرگتر یا راهبر نیاز دارد و بازنمایی مستقل و یکه و تنها بودن او، تناسبی با مخاطب نوجوان ندارد. برای مواردی که گفتم دو فیلم «سیزده» و «میرو» را میتوانم مثال «تاحد خوبی مثبت» و «منفی» بزنم.
«سیزده» فیلمی درباره یک نوجوان برای نوجوان
فیلم سینمایی «سیزده» ساخته هومن سیدی است. فیلم یک قصه ساده، روان و مشخص در یک فضاسازی امروزی و جذاب دارد. اکباتان و ساختمانهای نیمهکارهش به طرح مسئله، داستان و پیشبرد فیلم کمک میکند و البته انتخاب هوشمندانهای برای جذب مخاطب نوجوان تا پایان فیلم است. زاویه دید مسائل از نگاه نوجوان پیش رفته و مخاطبش را با خود همراه میکند. سیدی در فیلمش فرآیند تبدیل شدن «مسئله» بلوغ نوجوان به «بحران» و حل آن را به خوبی در خطسیر داستانش نشان میدهد و فیلم به نوعی هم مناسب نوجوان است و هم والدین میتوانند آن را ببینند. اگر بخواهم به جز زوایه دید نکات مثبت فیلم در بازنمایی نوجوان را مثال بزنم باید به نگاه نمادین کارگردان برای تصویرسازی نوجوان در فیلمش اشاره کنم. «بمانی» نوجوانی ۱۳ساله است که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند. با خشم چاقوزدن به درخت (که در نگاه روانشناختی درخت نماد پدر است)، بحران ارتباط او با پدرش را بهخوبی نشان داد. فیلم بهدرستی، خلأ حضور خانواده و پدر و مادر «بمانی» را با مسائلی مانند عاشقی زن همسایه، علاقه بمانی به دختر جوان خردهفروش مواد و رفتارهای دو دوستش و پسر عجیب و متفاوت موادفروش با موهای سفید و ماجراهای او پر میکند. نمایش رفتارهای ناسالم و پرخطر و پیامدهای منفی آن که نوجوان قصه هم نظارهگر آن است، تصمیم درستی برای بازنمایی بخشی از مسائل نوجوان بود. ما در بخش میانی فیلم دیگر پدر و مادر را نمیبینیم. بلکه آن دو در دو بخش آغازین و پایانی فیلم به عنوان عامل و حلکننده بحران خانوادگی با محوریت مسئله نوجوان حضور داشتند.
شاید نقدهای بسیاری به نوع نمایش مسئله و استفاده بیشازحد هومن سیدی از خشونت و خشم در فیلمش بشود؛ اما نمایش خشم و خشونت برای ملموستر شدن بحران دوره بلوغ فرد به نظر ضروری میرسد. بهویژه که در این فیلم مشخصا به رشد دو غریزه انسانی خشم و میل به غیرهمجنس در دوران نوجوانی پرداخته شده است. نوجوانی، دوره گذار و آمادگی فرد برای رسیدن به یک ثبات شخصیت است و اگر این دوره بخواهد در تنش سپری شود، حتما به بحران تبدیل میشود؛ چیزی که هومن سیدی در فیلم خود بهخوبی آن را بازنمایی کرد. هرچند من هم موافق نظارهگری نوجوان در ماجرای زال موادفروش نبودم.
«میرو» فیلمی درباره یک نوجوان برای بزرگسال
در این مطلب مجال صحبت درباره هفت فیلم کودک و نوجوان چهلودومین جشنواره فیلم فجر نیست و تنها درباره میرو مینویسم. میرو یک سینمایی با موضوع نوجوان است که چندان به درد نوجوانها نمیخورد. پسر بلوچ نوجوان به نام «میرو» که چالشهای خانوادگی زیادی را از سر میگذراند تا بالاخره «مرد» شود و مادرش او را دوست داشته باشد. ساختار قصه فیلم میرو درست و منطقی است، اما مسئله اصلی و راهکار و خطسیری که برای آن طراحی شده، مناسب نوجوان نیست. تنهایی نوجوان برای انجام کارهای بزرگ با مسئولیت بالا و با هدف رضایت والدین، هسته اصلی قصه را تشکیل میدهد که مملو از تلخی، تنش، چالش و اضطراب برای یک فرد در دوره نوجوانی است، دورهای که به خودی خود چالش و مسائل مختلفی دارد و این حس ناکافی بودن، اضافه بودن یا بهدردنخور بودن وزن چالشها را چندبرابر میکند.
در طول تماشای فیلم آن را مدام با انیمیشن ۶ابرقهرمان مقایسه میکردم که حتی لحظهای نوجوان در موقعیتهای خطرناک، پرچالش و پیچیده تنها نماند و همیشه کسی همراه او بود، اما در این فیلم نوجوان را تنها و در فشار میبینیم که حتی میخواهد برای اینکه خودش را به خانواده ثابت کند، به جنگ برود و شهید بشود و این مضمونی نیست که به درد نوجوان بخورد.
سهم اندک دختران نوجوان از سینما
تا اینجا فقط درباره نقطه ضعف سینمای ایران در حوزه مخاطب نوجوان و قصهپردازی برای نوجوان گفتم و اگر بخواهم با نگاه جنسیتی مسئله را ریزتر کنم، باید بگویم که با این اوصاف دختران نوجوان در سینمای ایران نامرئی هستند و حتی اگر حضور داشته باشند، بسیار کمرنگ و بدون تمرکز بر مسائلشان در فیلمها حضور دارند؛ بهطور مثال، از همین هفت فیلم و پویانمایی چهلودومین جشنواره فیلم فجر، تنها قهرمان دختر(بچه) متعلق به انیمیشن «ببعی قهرمان» بود. تصویر دختران نوجوان در سینمای ایران تاحدی مغفول مانده که حتی در مرورگر گوگل مطالب و تصاویری با عناوین فیلمهای نوجوان یا بازنمایی زنان در فیلمهای سینمایی ارائه میدهد. در یک بررسی کمی و آماری از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹، حدود ۱۶فیلم متعلق به سینمای نوجوان بوده که از آن میان، تنها یک مورد بازنمایی دختران نوجوان را در خود دارد. حتما عوامل مختلفی برای این مسئله وجود دارد که برای رسیدن به راهکارهایی برای حلش، نیازمند پژوهش است. اما تاثیر «فقدان محتوای رسانهای و آثار سینمایی برای دختران نوجوان» بر تغییرات اجتماعی اخیر را نمیتوان نادیده گرفت. رسانه و سینما بخشی از نهاد فرهنگی جامعه هستند و با توجه به تغییرات تکنولوژیکی و نسلی، حتی بیش از سهم خود، بر تربیت نسلی اثرگذارند.