آگاه: حجتالاسلام «سید محسن شفیعی» روحانی فقید چند سالی است که در میان دوستدارانش نیست ولی هنوز برای همه مردم جلوهای از یک مومن مُتقی است. بزرگمردی که رهبر انقلاب دربارهاش فرمودند: «ایشان نقش ارزشمندی در همه عرصههای علمی و اجتماعی و دانشگاهی خوزستان ایفا میکردند و از امیدهای آینده بودند. فقدان این عالم پرتلاش و خدوم و بصیر خسارتی است که جبران آن را از خداوند متعال مسألت میکنم.»
ارزشگذاری برای کرامت انسانها
حاجخانم حجازی، همسر حجتالاسلام سیدمحسن شفیعی درباره خصوصیات اخلاقی این عالم خستگیناپذیر، میگوید: حاجآقا روحیات و خصلتهای فراوان داشتند اما باید بگویم که در وهله اول برای کرامت انسانها ارزش بسیار قائل بودند، به جهت دیدگاه توحیدی که داشتند انسانها برای ایشان خیلی مهم بودند، به همه افراد بها میدادند و برای آنها ارزش قائل بودند. وی ادامه میدهد: زمانی که با مردم روبهرو میشد، کامل و با تمام وجود به صحبتهای شخص گوش میکردند، در چهره شخص نگاه میکردند و حتی اگر نیاز بود با چهره همدردی نشان دهند این کار را میکردند؛ گاهی که کاری از دست حاجآقا برنمیآمد هم در حد شنیدن مسائل پای صحبت مینشستند تا باری از روی دوش فرد برداشته شود. درواقع بهنوعی مقید بودند که حتی اگر نتوانند کمک کنند اما مطالب را بشنوند تا باعث التیام دلِ بندههای خدا باشند.
حاجخانم حجازی به بُعد کرامت سیدمحسن هم اشاره کرده و میگوید: همانطور که ضمن تواضع، برای خودشان عزتنفس قائل بودند، برای دیگر انسانها نیز همین گونه بود و از هر چیزی که سبب میشد عزتنفس افراد را زیر سوال ببرد پرهیز میکردند؛ بهطور مثال، هر شب واریزیهایی داشتند که میتوانستند با گوشی بنده کارشان را انجام دهند اما برای اینکه مبادا من اسم آن شخص را شنیده باشم به عابربانک میرفتند و واریزی را انجام میدادند.
همسر حجتالاسلام شفیعی درخصوص مردمداری وی میگوید: وقتی ایام عید بود، حاجآقا برای مامور پست، کارگر شهرداری، مامور آب و... عیدی کنار میگذاشت آن هم در پاکت هدیه، نه در یک پاکت معمولی، بدون اینکه آنها طلب کنند سید خودش هدیه را تقدیم میکرد و به گونهای کار را انجام میداد که اگر شخصی در حال عبور بود متوجه نمیشد؛ البته این عیدی دادنها به شب عید خلاصه نمیشد، بلکه اعیاد مذهبی برایشان مهمتر بود. وی میافزاید: گاهی پاکتها را میشماردیم که به تعداد نفرات باشد، میگفتم همه را در یک پاکت بگذاریم و به آنها بگوییم به نسبت مساوی تقسیم کنند اما حاجآقا قبول نمیکرد میگفت تکتک را به دست خودشان بدهیم تا خوشحال شوند که این خود جلوهای از اهمیت به کرامت انسانهاست، بهنوعی مردمداری هم محسوب میشد، چراکه بدون مطالبه فرد صورت میگرفت.
حاجخانم حجازی میگوید: روبهروی منزل قبلی ما کارگاه نجاری و فروش چوب بود که آخر شبهای پایان هفته، کامیون برای خالی کردن چوب میآمد، حاجآقا برای کارگرها چای میبردند و اگر فصل گرما بود برایشان نوشیدنی خنک میبردند، اینطور هم نبود که به من بگویند حاجخانم چیزی آماده کنید تا ببرم، بلکه خودشان به آشپزخانه میرفتند و دستبهکار میشدند؛ یا مثلا ساختمان روبهرویی ما دو فرد مسن بودند که هر شب جلوی در مینشستند و گاهی نوههایشان هم برای بازی میآمدند، سید محسن برای پذیرایی از آنها چیزی میبردند، یعنی کمترین کارهایی را که میتوانست در افراد ایجاد خوشحالی کند انجام میدادند.
اهمیت دادن به خوشحالی مردم
همسر این روحانی فرهیخته بیان کرد: خوشحالی مردم بهویژه در شرایطی که بر آنها فشاری در هر زمینهای وارد بود، برایشان خیلی اهمیت داشت؛ میگفت مشکلات خانوادهها زیاد شده و این دلخوشیهای کوچک هم برای مردم خوب است. به خاطر دارم در دور اول ریاستجمهوری چند سال قبل، یک سال شرایط اقتصادی فشار زیادی به مردم آورده بود حاجآقا میگفت ای کاش دولت برای شب عید مردم شرایطی فراهم کند تا سفری داشته باشند؛ مثلا به آنها امتیاز بنزین بدهند یا چیزی که مردم را در ایام عید دل خوش کند و عیدشان تلخ نشود، این نشاندهنده فکر کردن سید محسن به مردم بود و همه اینها در امتداد خداوند بود، به گونهای نبود که اولویت مردم از خداوند بیشتر باشد، بلکه مردمداری شأن خداگونه بود.
کارهای کوچک حاجآقا، درسهای بزرگ است
وی ادامه داد: بعد از فوت حاجآقا شخصی جمله قشنگی گفت «اگر حاجآقا بود، کارهایی را که سخت نبودند و ما هم از عهدهشان برمیآمدیم، انجام میدادند» مثلا سلام کردن به افراد را با انرژی و شور و شوق میگفتند و در تُن صدایشان شوق هویدا بود که شاید ما آن را خیلی معمولی بیان کنیم.
حاجخانم حجازی افزود: یکی از دانشجوهای ایشان میگفت «اگر همین کارهای جزئی حاجآقا را کنار هم بگذاریم میبینیم درسهای بسیار بزرگی است که شاید در چشم ما جزئی باشد اما چیزی بود که حضرت آقا در پیامشان از ایشان بهعنوان امید آینده سخن گفتهاند.» همسر این مجاهد نستوه میگوید: آقا محمدمهدی فرزند ما پایه چهارم بود که گفتند برای اینکه بچه اهمیت زحمت یکساله را بداند کارنامه پایان سال را چهره به چهره تحویل میدهند، برای تحویل گرفتن به کلاسی رفتیم که معلم نشسته بود و والدین یک به یک میآمدند، یکی از والدین که برای گرفتن کارنامه آمد صندلی روبهروی معلم گذاشت و نشست، شروع به مواخذه معلم برای بیستوپنج صدم و نیم نمره کرد که باید این نمره را به بچه من میدادید، نوع صحبت کردنش محترمانه نبود و با تحکم صحبت میکرد، هرچه معلم توضیح میداد که اینها نشاندهنده تفاوت فرزند شما با دیگری است اما قانع نمیشد.حاجخانم حجازی افزود: رنگ چهره حاجآقا برگشت (زمانی که ایشان ناراحت میشدند در چهرهشان مشخص بود، البته نه به معنی ناراحتی که دیگران متوجه شوند، من بهعنوان همسرش بعد از عمری زندگی متوجه میشدم)، وقتی ما کارنامه را گرفتیم پدر آن دانشآموز همچنان نشسته بود، از مدرسه که خارج شدیم حاجآقا به پول لعنت فرستادند که چرا یک نفر بهخاطر اینکه برای تحصیل فرزندش پول داده باید شخصی را غیرمحترمانه محاکمه کند، گویی که مدرسه و معلم را یکجا خریده است، آن هم در حضور بچه خودش و دیگر دانشآموزان و والدین، آن معلم را اینگونه شکست.
همسر حجتالاسلام شفیعی به این مسئله که خوشحالی مردم برای سید محسن بسیار اهمیت داشت اشاره کرد و ادامه داد: بهواسطه شغل حاج آقا دایره ارتباط ما فراتر از دایره فامیل بود، زمانی که متوجه میشدند شخصی منزل یا ماشین خریده، بچهدار شده یا اتفاق مهم دیگری افتاده، آنقدر خوشحال میشدند که برای داشتههای خودمان اینقدر ذوق نمیکردند، اگر از جانب من خبردار میشدند چند بار پشت سر هم تکرار میکردند «الحمدالله»، «خدا را شکر».
اهمیت دادن به کودکان
همسر این عالم خستگیناپذیر از توجه و اهمیت سید محسن به کودکان میگوید: همانطور که با بزرگترها سلام علیک میکرد، به بچهها هم سلام میکرد و اهمیت میداد؛ اولین منزل مسکونی ما که هفت سال پس از شروع زندگی خریدیم در منطقه آخر آسفالت بود، حاجآقا شبها که میخواستند به مسجد بروند باید از دو کوچه بالاتر میرفتند که در آن زمان و همان خیابان بچهها گل کوچیک گذاشته بودند و فوتبال بازی میکردند، به همین خاطر سید از چند کوچه بالاتر میرفت که بچهها متوجه این مسئله شدند که حاجآقا تا مسیری میآید و برمیگردد.
«سید محسن شفیعی» جلوهای از یک مومن مُتقی
حاجخانم حجازی افزود: به محض اینکه میرسیدیم، بچهها گل کوچیکها را برمیداشتند و اصرار میکردند که از کوچه بالاتر نرویم و از همین کوچه عبور داشته باشیم، حاجآقا هم هنگام عبور دست خود را از شیشه ماشین بیرون میبرد و با بچهها سلام علیک میکرد، نتیجه بازی را میپرسید یا به تیمی که عقب بود میگفت پرقدرت بازی کن، بچهها از این رفتار خوشحال میشدند و بعد از اینکه میرفتیم، پشت سرمان چند بار تکرار میکردند: «درود بر شفیعی.»
شخصیت دادن به بچهها برایش مهم بود
وی میگوید: بچهها بهدلیل فطرت پاکی که دارند زودتر از بزرگترها یکسری چیزها را متوجه میشوند، آنها این را که حاجآقا با جان و دل به بچهها اهمیت میدهد درک میکردند، شخصیت دادن به بچهها برایشان بسیار مهم بود به گونهای که در همه شرایط حتی در زمان ناراحتی آقا و خانم را کنار اسم بچهها میگذاشتند.
همسر حجتالاسلام شفیعی گفت: حاجآقا با وجود مشغله زیاد همیشه و در همه شرایط برای مردم وقت میگذاشتند، میگفتند «حاج قاسم میتواند در میدان جنگ باشد، در مواقع ضرورت تهران باشد، در سیل به اهواز میآید، به مادرش سر میزند، به همه امور رسیدگی میکند چون کارشان از روی اخلاص است خداوند هم به وقتش برکت میدهد.» من فکر میکنم حاج آقا هم همینگونه بود؛ البته که دلش نمیخواست کارهایش دیده یا گفته شود. حاجخانم حجازی ادامه میدهد: در همه شرایط مردم را به سمت خدا سوق میدادند و اگر کاری انجام میدادند میگفتند خدا خواسته که اینگونه شود؛ البته به نظر بنده هم همینطور بوده چون سید محسن وسیله بودند. وی افزود: حتی زمانی که خودم برای کاری یا خرید وسیله منزل از ایشان تشکر میکردم، میگفتند: خدا خواسته، در واقع ما را هم در منزل بهسمت خدا سوق میداد و در همه تشکرها این را بیان میکرد که خداوند خواسته، خداوند مقدر کرده است.
همسر این روحانی فرهیخته در پایان گفت: سید محسن از بدن، فکر و اموال خود در راه خدا نهایت استفاده را کرد و امیدوارم خداوند نیز آن رستگاری را که مدنظر حاجآقا بود به ایشان عطا کرده و درجاتشان عالی باشد؛ سید در پایان همه سخنرانیهای خود میگفت «خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار».
حجتالاسلام آیت عادلینژاد، کارشناس دینی:
انقلاب اسلامی برای آینده خود به سلوک مرحوم شفیعی نیاز دارد
بعد از گذشت دو سال از این ضایعه جبرانناپذیر، نام و یاد، مکتب و مرام ایشان در جامعه ایمانی ما زنده است و این حضور پرشور مردمی از اقشار و اصناف مختلف نشاندهنده این است که این سید بزرگوار، چنان انس و الفتی با مردم گرهزده بود که به این زودیها گسستنی نخواهد بود. اگر بخواهم چهار اولویت و ویژگی که در نظام فکری آقا سیدمحسن برجسته بود و کنش و مجاهدت و رفتار او در طول این سالها بر مبنای آن میچرخید، را نام ببرم میتوانم به این عناصر اشاره کنم؛ اولین دغدغهای که ایشان داشت، دغدغه دین، خدا و اسلام بود. کسانی که با او مأنوس بودند، هرچه به او نزدیکتر میشدند، دعوت به خود در او نمیدیدند، دعوت به خدا در او میدیدند. این مهمترین عنصر در زندگی ایشان بود. شاید یکی از رموز ماندگاری نام و مرام ایشان، دعوت به خدا بود؛ «مَن کانَ لِله، اللهُ کانَ لَه» و به همین دلیل خدا محبت او را در دلها قرار داده بود. کسی که رابطه خود را با خداوند اصلاح کرد، خداوند نیز ارتباط او را با مردم اصلاح خواهد کرد. اولین ویژگی ایشان، دعوت به خدا بود. دغدغه دین را داشت و در مسائلی که پیش میآمد به دینگریزیها، توجه جدی داشت. دومین ویژگی ایشان، توجه به مسئله ولایت بود و آن را عمیقاً باور داشت. برای ولایت هزینه میکرد، هزینه نمیساخت. ما گاهی اوقات سخن خود را میگوییم، تفسیر خود را تحمیل میکنیم و در آخر ارجاعی هم به سخنان مقام معظم رهبری میدهیم ولی ایشان در پیچیدهترین محیطها مثل محیط دانشگاه که یک محیط نخبگانی است، دغدغه ولایت داشت و برای ولایت، منطق تولید و تبیین میکرد.
آرامش ابدی در کنار نائب امام زمان(عج)
پیکر مرحوم حجتالاسلام سید محسن شفیعی، مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاههای استان خوزستان همچون برادر شهیدش سید مرتضی شفیعی در جوار حرم علی بن مهزیار اهوازی به خاک سپرده شد. این عالم پرتلاش، فعال فرهنگی تلاشگر و مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاههای خوزستان ۲۸اسفندماه سال ۱۴۰۰ دار فانی را وداع گفت. این روحانی برجسته و مدرس دانشگاه و حوزه، نزدیک به ۱۱سال عهدهدار مسئولیت دفتر نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاههای استان خوزستان بود.