آگاه: رهبر انقلاب بارها تاکید کردهاند که فضای مجازی در جامعه ما رها شده و ما نیازمند حکمرانی قانونمند هستیم. از نظر شما، فضای مجازی رهاشده به چه معناست و چه ویژگیهایی دارد؟
فضای مجازی رهاشده به شرایطی اشاره دارد که در آن، این حوزه بدون قوانین و چارچوبهای منسجم اداره میشود و نظم و انضباط لازم در آن وجود ندارد. در جهان، فضای مجازی در تمامی ابعاد خود تحت نظارت نهادهای قانونگذار یا تنظیمگر (Regulators) مدیریت میشود. این قوانین معمولا سه بخش اصلی دارند:
۱. زیرساختها و پروتکلها: شامل چارچوبهای فنی و زیرساختی که اساس فضای مجازی را شکل میدهند.
۲. رفتار کاربران: قوانینی که حقوق، تخلفات و محدودیتهای مربوط به کاربران را تعیین میکند.
۳. شرکتها و کسبوکارها: ضوابط مرتبط با فعالیت پلتفرمها، شرکتها و نهادهای دخیل در این حوزه.
بهعنوان نمونه، در اتحادیه اروپا قانونی تحت عنوان GDPR وجود دارد که محور آن حفظ حریم خصوصی و صیانت از دادههای شخصی کاربران است و همه پلتفرمها ملزم به رعایت آن هستند.
اما در ایران، بهرغم سابقه چند دههای فضای مجازی، همچنان با خلأها و کمبودهای زیادی روبهرو هستیم؛ البته شورای عالی فضای مجازی که در سال ۱۳۹۰ تشکیل شد، تلاش کرده بخشی از این خلأها را جبران کند اما همچنان ضعفهای بسیاری در حوزه قانونگذاری و نظارت وجود دارد.
حکمرانی قانونمند در فضای مجازی، بهعنوان دنیایی جدید در کنار زندگی حقیقی، چه چارچوبهایی دارد و چه باید کرد تا به این حکمرانی دست یابیم؟
حکمرانی در فضای مجازی، مشابه حکمرانی در فضای حقیقی، به معنای اعمال قوانین و اراده حاکمیت در تمامی سطوح است. بهطور کلی، حکمرانی در فضای مجازی را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:
۱. قانونگذاری
۲. مقرراتگذاری
در ایران، فعالیتهای حکمرانی فضای مجازی بهصورت متمرکز ازسوی شورای عالی فضای مجازی و مرکز ملی فضای مجازی مدیریت میشود. این نهادها نقش اساسی در سیاستگذاری و تنظیمگری فضای مجازی دارند و عملا تنها مصادیق حکمرانی در این حوزه به شمار میروند.
پرسش مهمی که مطرح است این است که کدام نهادها نقش اصلی را در شکلدهی و بهبود حکمرانی فضای مجازی در ایران ایفا میکنند؟
در پاسخ باید گفت که این نهادها در سه سطح قانونگذاری، مقرراتگذاری و اجرا فعالیت دارند و هر یک در حوزههای مختلف فضای مجازی مسئولیتهایی برعهده دارند. در سطح قانونگذاری، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی فضای مجازی دو نهاد اصلی هستند.
در سطح اجرایی، مهمترین نهاد وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است. این وزارتخانه بیشتر در حوزههای فنی مانند زیرساختهای ارتباطی، شبکه ملی اطلاعات، پهنای باند و پروتکلهای فنی فضای مجازی فعالیت میکند. در کنار آن، نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما نیز نقش دارند. وزارت ارشاد مسئولیت نظارت بر محتوای فضای مجازی را برعهده دارد و از طریق مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی، وظیفه تنظیم مقررات محتوایی را دنبال میکند. سازمان صداوسیما نیز با نهادی به نام ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر)، وظایف نظارتی بر محتوای صوتی و تصویری فضای مجازی را انجام میدهد.
علاوهبراینها، نهادهای دیگری نیز بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در حکمرانی فضای مجازی دخیل هستند؛ برای مثال، وزارت صنعت، معدن و تجارت با ارائه اینماد به کسبوکارهای فعال در فضای مجازی، نقشی در تنظیم بازار دیجیتال ایفا میکند. همچنین، پژوهشگاههای علمی و دانشگاهی نیز در این حوزه فعال هستند؛ برای نمونه، پژوهشگاهی که وظیفه اعطای دامنههای ملی (.ir) را برعهده دارد، یکی از مهمترین مراکز در تنظیمگری فضای مجازی به شمار میرود.
در مجموع، میتوان گفت بیش از ۱۰نهاد در ایران بهنحوی در حکمرانی فضای مجازی نقشآفرینی میکنند. این تنوع نهادها نشاندهنده پیچیدگی حکمرانی در این حوزه است.
تجربه کشورهای دیگر درباره فضای مجازی چگونه است که بتوانند با چالشهایی مانند فرهنگی و امنیتی مقابله کنند؟
این موضوع شامل الگوهایی مانند GDPR در اروپا و مدلهای مبتنی بر زیرساختهای فنی در آمریکا میشود که هر یک میتوانند الهامبخش ایران در مواجهه با چالشهای امنیتی، فرهنگی و اقتصادی فضای مجازی باشند.
حکمرانی فضای مجازی بهدلیل ماهیت جدید و پیچیده خود در دنیا دارای چند مدل یا الگوی اصلی است. یکی از الگوهای غالب، الگوی آمریکایی است. این مدل بهدلیل موقعیت تاریخی و زیرساختی آمریکا در شکلگیری اینترنت، جایگاه ویژهای دارد. آمریکا که بهعنوان مبدأ ابداع و گسترش اینترنت شناخته میشود، با کنترل زیرساختهای کلیدی و تعیین استانداردها و پروتکلهای اصلی فضای مجازی، اقتدارگرایانه عمل کرده و تلاش میکند تسلط خود را در سطح جهانی اعمال کند.
در مقابل این دیدگاه آمریکایی، الگوی اروپایی مطرح است که بیشتر ازسوی اتحادیه اروپا و بهویژه فرانسه هدایت میشود. اروپا با نگاهی انتقادی به فضای مجازی آمریکایی، تاکید زیادی بر صیانت از حقوق شهروندان و حفاظت از دادههای کاربران دارد. این حساسیتها باعث شده است قوانینی مانند GDPR تدوین شوند تا از حریم خصوصی و دادههای شهروندان اروپایی در برابر نفوذ پلتفرمهای آمریکایی محافظت کنند. مدلهای دیگری نیز در کشورهای روسیه و چین وجود دارند که رویکردهای کاملا متفاوتی را ارائه میدهند:
۱. مدل روسی (رونت):
روسیه خود را مسئول تمام محتوای تولیدشده به زبان روسی در هر نقطهای از جهان میداند و تلاش میکند مقررات خود را در این حوزه اعمال کند.
در داخل کشور، روسیه از مدلی استفاده میکند که تحت عنوان رونت شناخته میشود.
۲. مدل چینی:
چین یک سیستم منحصربهفرد و کاملا ایزوله را پیادهسازی کرده است. این کشور تقریبا تمام پلتفرمهای بینالمللی، از جمله فیسبوک، یوتیوب، تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و آمازون را مسدود کرده است. بهجای این پلتفرمها، چین نسخههای داخلی و کارآمد خود را توسعه داده است؛ برای مثال، در مقابل موتور جستجوی گوگل، از موتور قدرتمند «بایدو» استفاده میکنند. به جای واتساپ، پلتفرم جامع ویچت را دارند که علاوه بر پیامرسانی، خدمات گستردهای ارائه میدهد. این مدل بهدلیل جمعیت گسترده چینیزبان (بیش از ۱.۵میلیارد نفر) و اکوسیستم داخلی قوی، بسیار موفق عمل کرده است.
در چین، تقریبا برای هر پلتفرم بینالمللی یک یا چند جایگزین بومی قدرتمند ایجاد شده است؛ برای مثال، بهجای آمازون از علیبابا استفاده میکنند یا بهجای اینستاگرام، پلتفرم تیکتاک را توسعه دادهاند. این اکوسیستم بومی توانسته نیازهای کاربران چینی را بهخوبی برآورده کند. مدل حکمرانی اینترنت در چین، منحصربهفرد است و تاکنون در هیچ کشور دیگری بهصورت کامل پیاده نشده است.
در سایر کشورها، معمولا از ترکیبی از این ایدهها استفاده میشود؛ برای نمونه، ایران نیز مدلی ترکیبی را اجرا میکند و نمیتوان گفت که مدل آن کاملا منحصربهفرد است. بسیاری از کشورها براساس تواناییهای فناورانه، شرایط سیاسی و اقتصادی خود، اقدام به تنظیم مقررات فضای مجازی میکنند؛ درنتیجه، تجربه جهانی در حکمرانی فضای مجازی یک تجربه متنوع و چندگانه است.
وقتی درباره قانونمندی در فضای مجازی صحبت میکنیم، مردم معمولا به یاد فیلترینگ میافتند. حال، پس از گذشت این همه سال از اعمال فیلترینگ، باید پرسید که این اقدام چه تاثیراتی داشته و چگونه میتواند به مدیریت و حکمرانی فضای مجازی کمک کند؟
یکی از مسائل مطرح در حکمرانی فضای مجازی، موضوع فیلترینگ است. این پدیده در تمام دنیا با شدت و ضعفهای متفاوت وجود دارد و هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند که فیلترینگ در آن اعمال نمیشود. بااینحال، شیوه و میزان اجرای آن تفاوتهای قابلتوجهی دارد.
در میان کشورها، چین در صدر جدول فیلترینگ جهانی قرار دارد. تقریبا تمامی پلتفرمهای بینالمللی در چین فیلتر شدهاند و این کشور اکوسیستم کاملا داخلی خود را توسعه داده است. کره شمالی نیز شرایط متفاوتی دارد، زیرا بهطورکلی اینترنت در این کشور وجود ندارد و مسئله فیلترینگ از اساس منتفی است.
در بسیاری از کشورها، فیلترینگ بیشتر جنبه موقتی و محدود دارد؛ بهعنوان مثال، در کشورهایی مانند انگلستان یا فرانسه، در مواقع بروز حوادث امنیتی، برخی پلتفرمهای اجتماعی برای مدت کوتاه (مثلا ۲۴ یا ۴۸ساعت) به دستور پلیس محدود میشوند تا از ارتباطات مخرب جلوگیری شود اما پس از رفع شرایط اضطراری، این محدودیتها برداشته میشود.
در ایران اما فیلترینگ بهصورت گسترده و مداوم اعمال میشود. مشکل اصلی اینجاست که پلتفرمهایی که یکبار فیلتر میشوند، تقریبا هیچگاه رفع فیلتر نمیشوند، حتی اگر دلایل اولیه فیلترینگ آنها دیگر وجود نداشته باشد؛ برای مثال، مشکلاتی که در سال۱۳۸۸ درباره برخی پلتفرمها وجود داشت، سالها بعد دیگر مطرح نبود اما آن پلتفرمها همچنان فیلتر باقی ماندند. علاوهبراین، با گذشت زمان، تعداد پلتفرمهای فیلترشده در ایران افزایش یافته که این موضوع خود چالشهای بسیاری را برای کاربران و حکمرانی فضای مجازی ایجاد کرده است.
بزرگترین آسیبی که فیلترینگ در ایران ایجاد کرده، گسترش استفاده از فیلترشکنهاست. مردم بهدلیل نیازهای خود مجبور شدهاند فیلترشکن نصب کنند و این موضوع طبق گفته وزیر ارتباطات، به جایی رسیده که ۸۳درصد مردم ایران اکنون روی گوشیهای خود فیلترشکن دارند. این مسئله نهتنها برای دسترسی به پلتفرمهای فیلترشده استفاده میشود، بلکه آسیبهای دیگری نیز به همراه داشته است؛ بنابراین، وقتی فیلترینگ بهدرستی اعمال نشود و با افراط و تفریط همراه باشد، بهطور طبیعی آسیبهای اجتماعی زیادی به مردم و جامعه وارد میکند.
راهکار پیشنهادی برای بهرهمندی از فضای مجازی چیست؟
فضای مجازی مانند یک چاقوی دولبه است؛ ابزاری که هم میتوان از آن بهدرستی استفاده کرد و هم میتواند بهشکلی نادرست به کار گرفته شود. این ابزار میتواند در خدمت جراحی باشد یا وسیلهای برای آسیبرساندن. چیزی که نوع استفاده از این ابزار را تعیین میکند، سواد رسانهای یا سواد فضای مجازی کاربران است.
آنچه در ایران بهعنوان حلقه مفقوده مطرح است، فناوریهراسی و کمبود آموزش برای استفاده درست از فضای مجازی است. اگر بهجای ترس از فناوری، کاربران را به استفاده صحیح از این فضا برای مشاغل، معیشت، کسبوکار، انتقال فرهنگ، گفتگو، سرگرمی، آموزش، تولید محتوا و بهاشتراکگذاری تجربیات تشویق کنیم، میتوان جنبههای منفی آن را به حداقل رساند.
ما نباید فراموش کنیم که ایران از نظر فرهنگ و محتوا در دنیا یک ابرقدرت محسوب میشود. اگرچه ممکن است در زیرساختها یا پلتفرمها ضعیف باشیم اما در زمینه محتوا بسیار غنی هستیم. نمونههای این قدرت فرهنگی را میتوان در آثار برجستهای مانند مثنوی معنوی دید که ۱۰سال متوالی پرفروشترین کتاب خارجی در آمریکا بوده است. همچنین، کتابهایی مانند قرآن کریم، نهجالبلاغه، شاهنامه، کلیلهودمنه و دیوانهای ادبی دیگر میتوانند در سطح جهانی تاثیرگذار باشند.
به جای ترس از فضای مجازی، باید بهسمت تولید محتوای غنی و ارزشمند برویم. با بهرهگیری از گنجینههای فرهنگی و معنوی خود، میتوانیم از این فضا برای پاسخ به نیازهای معنوی و فکری مردم دنیا استفاده کنیم. اگر این رویکرد را اتخاذ کنیم، فضای مجازی نهتنها تهدید نخواهد بود، بلکه به یک فرصت بینظیر برای گسترش ارزشهای ایرانی-اسلامی در سطح جهان تبدیل میشود.