آگاه: «چشم در چشم» نمایشگاهی با موضوع «پرتره در هنر مدرن و معاصر» و با نمایشگاهگردانی جمال عربزاده، این روزها در موزه هنرهای معاصر حسابی شور و حال آورده و موزهای را که در سالهای اخیر کمکم در حال فراموشی بود دوباره سرزبانها انداخت. به گفته عربزاده، از زمان تاسیس موزه هنرهای معاصر در سال۱۳۵۶ تاکنون، این نمایشگاه، پربازدیدترین نمایشگاه تاریخ این موزه است؛ بهطوریکه در بسیاری از روزهای پایان هفته، تعداد بازدیدکنندگان به بیش از دوهزار نفر رسیده است.
چرا «چشم در چشم»؟
در نمایشگاه «چشم در چشم» ۱۲۰اثر از هنرمندانی مانند فرانسیس بیکن، لوترک، پیکاسو، ونسان ونگوگ، اندی وارهول، جیاکومتی، جیمز انسوار، اداورد مونه، جیمز داین، رابرت راشنبرگ، فرنان لژه، خوان میره، اندی وارهول، دیوید هاکنی، کمالالملک، بهمن محصص، مارکو گریگوریان، محمود جوادیپور، احمد اسفندیاری، ژازه تباتبایی، کامبیز درمبخش، غلامحسین نامی، مهدی سحابی، فرشید ملکی، کوروش گلناری و... در پنج گالری موزه به نمایش درآمده است.
عربزاده درخصوص چرایی انتخاب عنوان«چشم در چشم» برای این نمایشگاه بیان کرده که عنوان چشم در چشم بهدلیل اهمیت نگاه و دیدگاه در آثار پرتره انتخاب شده است. این نمایشگاهگردان در همان ابتدای نمایشگاه توضیح مختصری درباره هنر پرتره به شرح زیر نوشته است: «تصویری حاوی بازنمایی خصوصیات فردی سوژه!» این عمومیترین تعریف ارائهشده از یک پرتره است. درحالیکه تاریخ پرترهنگاری مشتمل بر مفاهیمی فراتر از آن است. درواقع پرتره یکی از عمومیترین و کهنترین اشکال تصویری است که خاستگاه آن را میتوان تا تمدنهای اولیه دنبال کرد. اولین ارجاعات بصری پرتره، عموما کارکردی نمادین داشتند. یعنی از همان ابتدا، پرتره بر چیزی ورای ظاهر سوژهاش دلالت میکرد: تجلی ملموس یک خدای داستانی با نمادی از یک حکمران. خیلی زود ارتباط بین این ژانر تصویری و بازنمایی قدرت در جامعه آشکار و در تمدنهایی مانند مصر و یونان بهصورتی گسترده به کار گرفته شد. همچنین کشف گستردگی ابعاد جایگزینی در پرتره امکان گسترش این قدرت نمادین را به عرصهای فراتر از حیات سوژه، یعنی مرگ مهیا ساخت. لذا باعث شد تا برای قرنها پرترهها، قدرت نمادین مردگان را برای زندگان نمایندگی کنند. اگرچه آغاز این کارکرد پرتره از دوران باستان بود اما در پایان قرون وسطی بهواسطه پذیرفته شدن شمایلهای مقدس(آیکن) در مسیحیت به اوج خود رسید، هرچند این جنبه گرایش به فردگرایی را در پرتره کمرنگتر کرد.
بازگشت دوباره به فردگرایی که ثمره اومانیسم دوران رنسانس بود جان تازهای به پرترهنگاری بخشید. نمایش فردیت در خصوصیات ظاهری سوله در پرتره نهتنها مدیون تغییر نگاه به انسان، بلکه مرهون ابداع تکنیکهای تصویری بهخصوص در شمال اروپا بود. برخی از این ابداعات تصویری شامل رنگروغن و ابزارهای اپتیکی مانند اتاق تاریک بود؛ امری که در قرن هشتم به دوران شکوه پرترهنگاری با هنرمندانی مانند روبنس، ولاسکز و ورامبراند ختم و موجب شد تا پرتره جایگاه مهمی در میان دیگر ژانرهای نقاشی در آکادمی بیاید.
ابداع عکاسی در نیمه اول قرن نوزدهم اگرچه باعث شد تا پرتره بازنمایانه بهتدریج از نقاشی به عکاسی مهاجرت کند اما همزمان نقاشان پرتره را به کاوش در مسیری جدید واداشت: جهان پنهان روح سوژه. این نمایشگاه با ارجاع به بعضی از مفاهیم دخیل در پرترهنگاری منتخبی ازآثار پرتره هنر مدرن و معاصر ایران و جهان متعلق به گنجینه هنرهای معاصر تهران را به نمایش میگذارد.
پنج گالری دیدنی
«چشم در چشم» در پنج گالری برپاست که آثار هر گالری حول یک محور موضوع به نمایش گذاشته شده است؛ روان و پرتره، خودنگاره: من در آینه دیگری، پرترهنگاری تاریخی، پرتره زن: سوژه یا ابژه؟، اتاق تاریک و تاریخ پرترهنگاری / اتاق روشن: ابزاری در خدمت دقت.
علاوهبراین پنج بخش، یک بخش کوچکی هم با عنوان «پرتره و مالیخولیا» در نمایشگاه «چشم در چشم» برپاست که در توضیح این بخش نوشته شده است.
مالیخولیا همدم والای زیبایی است؛ بهنحویکه دشوار بتوانم قسمی از زیبایی را تصور کنم که در خود اندوهی نداشته باشد. (شارل بودلر)
مفهوم «مالیخولیا» از دوران باستان تاکنون در قالبهای مختلفی چون ادبیات و فلسفه ظهور یافته و جایگاهی ویژه در پرترهنگاری داشته است.
اگرچه این واژه به وضعیت سلامت روانی فرد اشاره دارد اما از دیرباز بهعنوان وضعیت ذهنی خاص افراد برجسته مانند فیلسوفان و هنرمندان شناخته میشد. وضعیتی که در ارتباط با خلاقیت ذهنی بود. جایگاه ویژه مالیخولیا در تاریخ هنر، مدیون همین پیوند است. از دوران رنسانس مالیخولیا بهعنوان موضوع نقاشی در قالب پرترههای فردی به تصویر کشیده شده است.
معرفی پرترهای که پوستر نمایشگاه شد
اما داستان عکسی که روی پوستر این نمایشگاه آمده هم خیلی جالب است؛ در این پوستر عکس یکی از پرترههای چارلز توماس کلوزمعروف به چاک کلوز آمده است. کلوز مبتلابه بیماری تشخیص چهره بود و در جایی گفته بود که نقاشی پرتره باعث شده است چهرهها را بهتر به خاطر بسپارد. پس از گذشت سالها که به نقاشی پرتره پرداخت متوجه شد که این کار برایش جنبه حیاتی دارد و با کمک نقاشی پرتره قادر به تشخیص چهرهها بوده است.
کلوز در طول زندگی خود چند مدال و نشان افتخار و چندین مدرک افتخاری از دانشگاههای مختلف دریافت کرد. او پرترههایی از هنرمندان شاخص مانند سیندی شرمن، جاسپر جونز، فیلیپ گلس و بعضی از سیاستمداران مانند باراک اوباما و بیل کلینتون کشیده است. آثار این هنرمند در موزههای مختلف نگهداری میشوند؛ یکی از آثار چاپی او هم در موزه هنرهای معاصر تهران قرار دارد که در نمایشگاه «چشم در چشم» به نمایش گذاشته شده است. این اثر که «کِیت» نام دارد اولین چاپ او بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه «یِل» است که در سال ۱۹۷۲ به وجود آمده است. تا آن زمان هیچ اثر چاپ فلزی در چنین ابعادی وجود نداشت اما کلوز این پرتره را در ابعاد ۸۹.۷ × ۱۱۳.۵سانتیمتر و با تکنیک مزوتینت به همان شیوه شبکهای خاص خود چاپ کرد و از آن پس بود که شبکهها به شکلهای مختلف در آثارش بیشتر قابل مشاهده شدند. کلوز سال۲۰۲۱ در ۸۴سالگی درگذشت.
نمایش آثار هنرمندان معروف خارجی
در مرکز شهر تهران
اما درباره اینکه چرا این نمایشگاه اینقدر پربازدید شد و بهاصطلاح گل کرد میتوان گفت که یکی از اصلیترین دلایلش این است که در این نمایشگاه آثار مهمی از هنرمندان بنام جهان و ایران وجود دارد و حدود ۱۵اثر برای اولینبار است که نمایش داده شدهاند. یکی از این آثار، مجسمهای از ژان دوبوفه است که تاکنون در هیچ نمایشگاهی در ایران به نمایش درنیامده بود. این بخش از نمایشگاه، جذابیت خاصی برای علاقهمندان به آثار نادر و کمتر دیدهشده ایجاد کرده است. سایر آثار هم که در نمایشگاههای قبل از این نمایش داده شدهاند همگی مربوط به آثار هنرمندان معروف و بنام هستند که همین شهرت باعث شده تا کسانی که حتی به طور تخصصی هم اهل هنر نیستند برایشان دیدن نمایشگاه جذاب باشد؛ اسامی مثل پیکاسو، کمالالملک و ونگوگ. در طول بازدیدی که از نمایشگاه داشتم، دیدم که بسیاری از بازدیدکنندگان در کنار آثار معروف میایستادند و عکس یادگاری با آن میگرفتند و جالب اینکه این حرکت بهنوعی با موضوع نمایشگاه که درباره «پرتره» و خود هم بود نوعی ارتباط پیدا میکرد.
یکی از موضوعاتی که این نمایشگاه نشان داد اینکه، کار خوب همیشه راه خود را پیدا میکند؛ به عقیده خیلیها در شرایط فعلی آنقدر مردم درگیر کار و زندگی و مشکلات هستند که کسی به فکر هنر نیست اما اجرای اقداماتی نظیر برپایی نمایشگاه «چشم در چشم» نشان داد که مردم هرچقدر هم سرشان شلوغ باشد و گرفتار باشند باز هم برای کار خوب وقت پیدا میکنند و این نکتهای است که سیاستمداران حوزه فرهنگ و هنر باید به آن توجه داشته باشند.
مورد دیگری که در دیده شدن و بهچشمآمدن این نمایشگاه خیلی کمک کرد، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. چیزی از گذشتن نمایشگاه نگذشته بود که فیلم و تصاویری از شلوغی موزه و صف برای تهیه بلیت در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد و حتی یکسری از شبکههای اجتماعی خارج از کشور هم به این نکته پرداختند. پس با این حساب نباید قدرت این شبکهها را دستکم گرفت.
اما علاوهبر همه این مواردی که گفتیم یکی از مهمترین دلایل پربازدید شدن نمایشگاه «چشم در چشم» موضوع آن است. موضوع «خود» (self) برای انسان امروز موضوع مهمی است. انسانی که هر تلاشی میکند تا دیده شود. شاید بتوان گفت این نمایشگاه پرتره به نوعی در امتداد تاریخی همین سلفی گرفتنهای امروزمان است. همین امروز هم در تنظیمات عکاسی گوشیهای هوشمندمان، شیوه عکاسی «پرتره» وجود دارد و این موضوع مصداق طرفدار بودن نمایش خودبهخود یا دیگری است.
بهدلیل همین سرراست بودن موضوع هم است که هرکسی میتواند به این نمایشگاه برود و از آن خوشش بیاید. برای دیدن و لذتبردن این نمایشگاه لازم نیست تخصص لازمی در حوزه مکاتب هنری داشته باشی؛ البته حتما که هنرمندان و کارشناسان حوزه هنر به این نمایشگاه طور دیگری نگاه میکنند و نگاه تخصصی دارند اما به جهت موضوع نمایشگاه هرکسی میتواند از دیدن تابلوهایی که خیلیهایشان هم به چشم انسان ایرانی آشناست، مثل پرتره کمالالملک یا ناصرالدینشاه قاجار لذت ببرد و در شبکههای اجتماعی هم با افتخار بگوید که از این نمایشگاه دیدن کرده است.
«خود» محوریترین عنصر نمایشگاه
از منظر دیگر ازآنجاکه در عنوان نمایشگاه «چشم در چشم» هم به هنر مدرن و انسان معاصر اشاره شده میتوان گفت در این نمایشگاه، تصویر انسان دنیای مدرن به نوعی به تصویر کشیده شده است. در جهان سنتی محور اصلی، خدا بود. اما در دنیای مدرن، محوریت با انسان است یعنی اومانیسم. در مدرنیته، بشر مدرن واجد تکنولوژی شد و همین موضوع باعث شد موج سطح زندگی افراد بالا ارتقا پیدا کند و رفاه ایجاد شود و مدرنیته را به وجود آورد. انسانگرایی یا اومانیسم هم در ادامه این مولفهها در مدرنیته وجود دارد. باید همهچیز در خدمت انسان و به سود او باشد و اساسا انسان، شأن خدایی پیدا میکند. فردگرایی هم نتیجه اومانیسم است. مدرنیته میگوید که همه چیز باید در خدمت فرد باشد، نه در خدمت جامعه. اگر هم حق را به جامعه نسبت میدهیم، از این بابت است که فرد در جامعه زندگی میکند. مثلا حق آزادی هم، نتیجه آن است. اصولا انسان مدرن میگوید حق من چیست؟ و بهدنبال آن است.
در نگاه اول، ممکن است که به نظر بیاید که آثار نمایشگاهی درباره آن حرف زدیم فقط یکسری آثار هنری باارزش هستند اما پشت همه این آثار میتوان تغییر و تحولات انسان معاصر در دنیای امروز را دید.
براساس نظریه فروید، انسانها بهخاطر اینکه خودشیفته هستند سعی میکنند خودشان را در معرض دیده شدن و نمایش قرار دهند. براساس نظریه مد و تمایز جورج زیمل، انسانها برای اینکه خود را از دیگران متمایز کنند و چهره متفاوتی را از خود بروز دهند به فضای مد وارد شده و از آنجایی که سلفی گرفتن عنصر تمایز و مد بودن را در خود دارد، افراد به این عمل دست میزنند. نظریه نمایش گافمن هم به این موضوع اشاره دارد که انسانها سعی دارند در زندگی، خود را آنگونه که دیگران دوست دارند نمایش دهند این در حالی است که ممکن است در پشت صحنه به گونه دیگری باشند.
اما این نیاز مربوط به امروز و اینترنت نیست، قدیمترها هم که موبایل و شبکههای اجتماعی نبود میل به نمایش و دیده شدن وجود داشت ولی با ابزارمربوط به همان زمانه این میل ارضا میشد؛ پرتره یا خودنگاری یکی از این ابزار بود.
براساس یک تحقیق و پژوهش بینالمللی که چندی پیش صورت گرفت سه دلیل و انگیزه برای سلفی گرفتن وجود دارد که این دلایل را میتوان به کشیدن پرتره در زمانه خودش هم نسبت داد؛ این انگیزهها عبارتاند از:
*تایید خود: تایید اعتمادبهنفس خود با گرفتن عکسهای سلفی است.
*تعلق: تعلق درحقیقت تمایل به گرفتن و انتشار سلفی در شبکههای اجتماعی و رعایت هنجارهای اجتماعی است، تا فرد احساس کند بخشی از محیطی است که در آن زندگی میکند.
*مستندسازی: در مستندسازی قصد حفظ خاطرات و تجربه فرد است.
خلاصه اینکه اگر تا الان فرصت بازدید از نمایشگاه را پیدا نکردید تا پایان آذر فرصت دارید که همه روزه غیر از دوشنبهها از ساعت ۹صبح تا ۱۸ از نمایشگاه «چشم در چشم» واقع در موزه هنرهای معاصر دیدن کنید.
از پسفردا یعنی دوشنبه ۱۲آذرماه نمایشگاه «مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان» (به مناسبت یکصدمین سال تولد) هم در کنار نمایشگاه «چشم در چشم» برپا میشود.
در این نمایشگاه، منتخبی از آثار مارکو گریگوریان از پنج دوره مهم کاری از منظر تاریخنگاری هنری و با نگاهی پژوهشی، از نقاشیهای اکسپرسیونیستی، آثار خاکی، کاهگلی و... گردآوری و چیدمان شده است. نمایشگاه «مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان» دوشنبه، ۱۲آذر ساعت۱۵ در گالری ۷ و ۸ و ۹ موزه هنرهای معاصر تهران افتتاح میشود و تا ۲۳دی ادامه دارد.
مارکو گریگوریان با نام هنری گریگوری مارک هنرمند، هنرپیشه سینما، معلم، نگارخانهدار و مجموعهدار ایرانی-ارمنستانی است که از لحاظ آفرینش آثار بدیع و نیز آموزش شماری از مهمترین هنرمندان مدرن ایران همچون حسین زندهرودی، فرامز پیلارام و رضا بانگیر در هنر مدرن ایران، نقشی کلیدی دارد.