آگاه: وقایع سوریه نشان داد که افتادن در دام مذاکره چه تبعات وحشتناکی برای یک کشور دارد؛ سوریه اکنون نه بهطور رسمی، اما بهصورت غیررسمی ازسوی رژیم صهیونیستی اشغال شده و عنقریب است که تجزیه شود. برای این گزاره، قرائن واضحی وجود دارد؛ نیروهای متجاوز اسرائیلی بالغ بر ۳۰۰کیلومترمربع از سرزمین سوریه را فقط ظرف یک هفته اشغال کردند و اکنون در حوالی دمشق اتراق کردهاند و منتظر دستور تلآویو هستند تا دمشق را هم اشغال کنند. علاوهبر اینها، مناطق استراتژیکی در داخل سوریه ازجمله بخشهایی از استان قنیطره، کوههای قلمون و منطقه حرمون به تصرف دشمن صهیونیستی درآمده است. از سوی دیگر، تمامی پایگاهها و زیرساختهای نظامی و استراتژیک سوریه نیز ازسوی صهیونیستها فقط طی یک هفته ویران شدند. علت اصلی و تامّه افتادن سوریه به این ورطه دهشتناک، اشتباه استراتژیک حاکم قبلی این کشور، در اعتماد به طرفهای غربی و عربی و تکیه بر تله مذاکره بود!
متاسفانه یک عده در کشور ما جنون مذاکره دارند و معتقدند همه مشکلات و مسائل و معضلات کشور بهواسطه مذاکره با طرف غربی و بهویژه کدخدای غربیها (تعبیر جماعت غربگرا) قابل حل است؛ حتی در بحبوحه اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ نیز این جماعت از طریق بوقهای رسانهایشان چنین تبلیغ میکردند که راهحل رفع اغتشاشات، مذاکره با آمریکاست؛ رهبر انقلاب در همان مقطع زمانی در این رابطه فرمودند: یک عدهای ادعای فهم سیاسی هم میکنند لکن تحلیلهایشان در بعضی از روزنامهها یا در بعضی از بخشهای فضای مجازی واقعا انسان را متاسف میکند. میگویند برای اینکه بتوانید این اغتشاشها را که در این چند هفته راه انداختهاند در کشور، تمام کنید و ساکت کنید -حالا این را کسانی میگویند که مدعی سیاستورزی و سیاستدانی و اطلاع از اوضاع جهاناند!- باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید؛ این را صریح مینویسند! صریح مینویسند باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید. یا میگویند باید صدای ملت را بشنوید. من این دو تعبیر را دیدهام در نوشتهها: با آمریکا مشکلتان را حل کنید، صدای ملت را بشنوید.
اما کسانی که مدام تاکید میکنند باید با آمریکا مذاکره کرد، دید و نگرشی ضدتاریخی دارند و علاقهای به ورق زدن صفحات تاریخ ندارند تا ببینند و مرور کنند که عهدشکنی در ژن و دیانای سردمداران رژیم آمریکا، نهادینه شده است؛ ما در همین حدود ۴۶سالی که از انقلاب میگذرد، حداقل دو تجربه مشخص درخصوص مقوله مذاکره با آمریکاییها داریم که در هر دو تجربه نیز بهعینه مشاهده کردیم و دریافتیم که آمریکاییها به عهدی که میبندند پایبند نمیمانند و عهدشکنی میکنند؛ این دو تجربه تاریخی مربوط به قرارداد الجزایر در سال۱۳۶۰ و توافق موسوم به برجام در سال۱۳۹۴ است. طبق قرارداد الجزایر، اموال بلوکهشده ایران در آمریکا، باید در ازای گروگانهای جاسوس آمریکایی، آزاد میشدند؛ ایران گروگانهای آمریکایی را آزاد کرد اما آمریکا از آزادکردن اموال بلوکهشده ایرانیان خودداری کرد! در جریان تجربه برجام نیز که مؤخر است شاهد بودیم که ایران طبق عهدی که بسته بود از غنای اورانیوم غنیشده خود کاست اما طرف آمریکایی، برجام را زیر پا گذاشت و تحریمهای یکجانبه خود را علیه مردم ایران برقرار کرد و پروژه فشار حداکثری علیه مردم ایران را در دستورکار قرار داد؛ بنابراین ما در ایران مشکلی با مذاکره با آمریکا نداریم؛ ازقضا مشکل از طرف آمریکایی است که نقض عهد میکند و در مذاکره فقط در فکر امتیازگیری و امتیاز ندادن است. مذاکره به شیوه آمریکایی، نامش مذاکره نیست، بلکه «محاصره» است.
رهبر انقلاب در این راستا میفرمایند: خب با آمریکا چه جوری مشکل حل میشود؟ این سوال واقعی است، جدی است. نمیخواهیم با هم دعوا کنیم؛ سوال میکنیم: مشکل با آمریکا چه جوری حل میشود؟ با نشستن و مذاکره کردن و از آمریکا تعهد گرفتن مشکل حل میشود؟ اینکه بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم، تعهد بگیریم که شما باید فلان کارها را بکنید، فلان کارها را نکنید، مشکل حل میشود؟ در قضیه بیانیه الجزایر، سر قضیه آزادی گروگانها در سال۶۰، شما نشستید با آمریکا صحبت کردید. بنده آن وقت نماینده مجلس بودم -البته در مجلس نبودم، در جبهه بودم، اهواز بودم- همان وقت اینجا در تهران همین حضرات نشستند بهواسطه الجزایر و بدون رودررویی با آمریکاییها صحبت کردند- البته مصوبه مجلس بود، کار غیر قانونیای نبود- قرارداد گذاشتند، تعهدهای متعددی گرفتند که ثروتهای ما را آزاد کنید، تحریمهای ما را بردارید، در امور داخلی کشور ما دخالت نکنید و ما هم از این طرف گروگانها را آزاد میکنیم. گروگانها را آزاد کردیم، آیا آمریکا به آن تعهدات عمل کرد؟ آیا آمریکا تحریم را برداشت؟ آیا آمریکا ثروتهای مسدودشده ما را به ما پس داد؟ نه، آمریکا به تعهد عمل نمیکند؛ خیلی خب، این هم مذاکره و نشستن با آمریکا. یا در برجام؛ گفتند که اگر شما فعالیت صنعتی هستهای را کم کنید -حالا جرات نکردند بگویند تعطیلِ تعطیل- به این مقدار فروکاهی کنید، ما این کارها را انجام میدهیم؛ تحریمها را برمیداریم، این کار را میکنیم، آن کار را میکنیم؛ کردند این کارها را؟ نکردند دیگر. مذاکره مشکل ما را با آمریکا حل نمیکند.
کسانی که بهصورت مستمر و پیوسته، دَم از ضرورت مذاکره با آمریکا میزنند، خود را به نادانی و تجاهل میزنند و تعمدا نمیگویند که منظور آمریکاییها از مذاکره، باجگیری است. آمریکاییها مذاکره نمیخواهند بلکه باج میخواهند و این باجخواهی آنها نیز توقفناپذیر است؛ ابتدا در قضیه هستهای باج میخواهند؛ سپس وارد باجگیری در قضایای موشکی و منطقهای میشوند و پس از آن جلوتر میآیند و به سَبک دوره ننگین و سیاه پهلوی، به مداخله در امور داخلی ایران میپردازند. رهبر انقلاب در این خصوص میفرمایند: مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یکبار؛ آمریکاییها به یکبار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، باز باید باج بدهیم؛ پسفردا میآیند یک باج دیگر میخواهند، باز باید باج بدهیم. امروز میگویند هستهای را تعطیل کنید -اول میگویند ۲۰درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هستهای را برچینید- بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکاییها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعیتان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ من نمیگویم طرفدار جمهوری اسلامی؛ ممکن است یکی جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشد اما ایرانی باشد، غیرت ایرانی داشته باشد؛ او هم حاضر نیست این باجها را بدهد. آمریکا به کمتر از این قانع نیست؛ چرا نمیفهمند؟ مذاکره با آمریکا مشکلی را حل نمیکند. اگر حاضرید باج بدهید، نه یک بار، نه دو بار، پشتسرهم، در همه مسائل اساسی، و از همه خطوط قرمزتان عبور کنید، بله، آن وقت آمریکا با شما دیگر کاری ندارد، مثل دوران پهلوی. مردم انقلاب کردند برای رهایی از این؛ این همه شهید دادند برای این؛ این کشوری که این جور دارد پیشرفت میکند، این جوانهایی که اینجور دارند در همه میدانها کار میکنند، باید اینجور با آنها حرف زد؟ اینجور بهشان گفت؟
۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۵
تاکید مداوم بر «مذاکره» و گره زدن همه موضوعات کشور به «مذاکره»، دامی است که در مقطعی عدهای بر آن بودند تا کشور را به داخل آن فروغلتانند. اینکه هر مشکل و معضلی در کشور را که غالبا عامل شکلگیری آنها سوءمدیریت و ناکارآمدی مدیران اجرایی است بر دوش عدم مذاکره و توافق با دشمن عهدشکن بیندازیم، یک تله و دام است. تاکید موکد بر مشکلات و نارساییهای موجود در کشور نظیر ناترازی انرژی، بدون انجام کار و صرف همت برای رفع این مشکلات و نارساییها، نوعی اسم رمزِ عملیات مهندسی اجتماعی برای آمادهسازی اذهان مردم برای مذاکره هستهای و موشکی و منطقهای با دشمن ارزیابی میشود؛ امری که بهویژه در دو حوزه موشکی و منطقهای، خطقرمز مردم و نظام محسوب میشود چراکه مستقیما با امنیت کشور گره خورده است.