دکتر حسن خجسته سابقه نزدیک به دو دهه مدیریت از سطوح میانی تا ارشد سازمان صداوسیما را در کارنامه داشته و در حوزه نظری و مدیریت رسانه ایده‌ها و تجربیات گرانسنگی دارد. علاوه‌براین تجربه طولانی در فضای اجرایی رسانه؛ بیش از یک دهه نیز در محافل علمی رسانه‌ای مثل دانشکده صداوسیما و پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت ارشاد مشغول تعلیم و تربیت در حوزه رسانه‌ای است. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگویی است که در سال۹۷ و در زمانی که او رییس پژوهشکده ارتباطات پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات بودند صورت گرفته است. باوجود گذشت ۶سال از آن زمان، بازخوانی این گفت‌وگو حاوی نکات مهم و ارزنده‌ای در باب وضعیت رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی کشور است.

منفعلانه عمل می‌کنیم

آگاه: به نظر می‌رسد فضای رسانه‌ای حاکم بر جامعه ما طی چند سال اخیر تحولات عمده‌ای را به خودش دیده است. ما امروز در شرایطی هستیم که در حوزه کاربران و محتوای رسانه به‌خاطر استیلای شبکه‌های اجتماعی مرزهای زیادی جابه‌جا شده است. تبیین شما از این موضوع چیست؟ جامعه ما چه تفاوت‌هایی را امروز در خود مشاهده کرده است؟
 یکی از پیشران‌های مهمی که الان در تغییرات سپهر ارتباطی موثر است؛ مصرف روزافزون رسانه‌ای است. شما به خودت نگاه کن که پنج سال پیش چقدر از رسانه استفاده داشتی و الان چقدر استفاده داری. این مصرف به‌صورت تصاعدی بالا رفته است. یک دلیل آن هم به همگرایی در جوامع ربط دارد و اینکه شما به هر چیز در هر زمانی باید دسترسی داشته باشی که خود این موجب افزایش مصرف رسانه‌ای است و تغییرات مهمی را ایجاد می‌کند. می‌توان گفت ما برای این موضوع اصلا فکر نکردیم. ما منظورم کلیت نظام و دستگاه‌هاست. علتش هم این است که در مواجه با تکنولوژی جدید سه رویکرد داشتیم که الان هم وجود دارد و البته در کل دنیا هست.
رویکرد اول رویکرد اخلاق‌گرایان است. برخی تصور می‌کنند، اخلاق‌گرایان فقط دین‌داران هستند، درصورتی‌که دین‌داران شامل اخلاق‌گرایان می‌شوند و جزئی از آنها هستند. به عقیده من، اولیای امور، اولیای خانواده، اولیای مدرسه از اخلاق‌گرایان هستند و مدام از فضای مجازی نگران‌اند که این یک نگرش دارای منطق و دلیل است؛ بنابراین راه‌حل را مخالفت و مقابله می‌دانند؛ گاهی مخالفت و مقابله مطلق و گاهی جهت‌دار.

منفعلانه عمل می‌کنیم
رویکرد دوم نگاه فن‌گرایان در کشور است که یک رویکرد قدرتمند است، چون این یک تکنولوژی بسیار عجیب است و هم ارزان و هم سریع است. فن‌گرایان آنچنان شیفته فن شده‌اند که تصور می‌کنند اگر این حاکم شود، تمامی مشکلات اسلام، مسلمین، جامعه، انقلاب و اقتصاد و... حل خواهد شد. وقتی به پای صحبت آنها می‌نشینیم متوجه می‌شویم که آنها صرفا از منظر تکنولوژی به این پدیده نگاه می‌کنند.
 رویکرد سوم که در ایران قدرت‌نمایی می‌کند ولی هنوز پایه‌های ضعیفی دارد رویکرد جامعه‌گرایان است. آنها معتقدند تکنولوژی دارای قواعدی است و شامل آسیب‌ها و ضررهایی خواهد شد. می‌خواهیم بررسی کنیم که چگونه از تکنولوژی بهترین استفاده و کمترین ضرر را داشته باشیم. یکی از راه‌حل‌ها در کنار هم قرارگرفتن جامعه‌گرایان و فن‌گرایان است، زیرا فن‌گرایان ظرفیت‌ها را می‌شناسند و می‌توانند آن را به ثمر برسانند ولی جامعه‌گرایان می‌توانند مسیر حرکت فن‌گرایان را تعیین کنند؛ مانند دیدگاه فیلسوفان در رأس حرکت‌های اجتماعی لیکن چنین عملی حاصل نشده است.
 یکی از نقصان‌های شورای عالی فضای مجازی هم همین سرگردانی است که نتوانسته این دو گرایش را در زیرمجموعه خودش به گونه‌ای کنار هم آورد؛ بنابراین ما با یک تغییر فاز با فضای مجازی مواجه هستیم. 
به همین دلیل تمام این سال‌ها همه مطالعات و تحقیقاتمان مبتنی بر آثار و عوارض است اما مقاله‌ای در رابطه با ماهیت، شأن و منزلت فضای مجازی چیزی وجود ندارد و به این می‌ماند که می‌خواهیم برای شخصی کت و شلوار بدوزیم لیکن هیچ اطلاعاتی نداریم که آیا آن شخص مونث است یا مذکر؟ قد بلند است یا قد کوتاه؟ و... ممکن است عده‌ای از روی آثار فراتحلیلی داشته باشند و ماهیت آن را بجویند.
 این بخش‌ها، بخش‌های آکادمیک و دانشگاهی است و ما در آن ضعف داریم و باید بپذیریم که همه از نیمه‌راه شروع کرده‌اند. حداقل از اساتید و دانشجوهای فلسفه می‌توان توقع داشت که محصول شما کجاست، زیرا اگر شناخت کافی پیدا کرده‌اند باید آن شناخت را با ضرورت‌های اجتماعی ترکیب کنند و به نتیجه‌ای برسند لیکن با شرایط حاکم ناچار هستیم که یا از مدل فن‌گرایان پیروی کنیم یا از اخلاق‌گرایان یا جامعه‌گرایان و این سردرگمی را پدید خواهد آورد. جریان تکنولوژی به مانند آبی است که وقتی جاری می‌شود باید مسیر آن را تعیین کنیم کار خودش را انجام می‌دهد و مسیر خودش را می‌رود. رشد تکنولوژی طبیعی است و به زندگی اجتماعی و فردی ما ورود کرده است، منتهی ما برای آن هیچ تدبیری در نظر نگرفته بودیم. شاید بقیه دنیا هم این مشکل را داشته باشند ولی خیلی از کشورها آمادگی آن را داشتند. همانطور که می‌بینید تقریبا روزنامه گیشه‌ای درحال کم‌شدن است.

کم‌شدن روزنامه گیشه‌ای و به بیان دیگر، کم‌شدن مصرف‌کننده رسانه مکتوب، دال بر کم‌شدن خواننده آن نیز هست؟
خیر، به این دلیل که اکثریت از تکنولوژی استفاده کرده و از طریق اینترنت آن را دنبال می‌کنند و بازنشر آن در سایت‌ها و کانال‌ها موجود است و از دنیا و اخبار عقب نیستند. مسئله مهم این است که چرا این رسانه جدید پرقدرت شده است. زندگی اجتماعی هرچه پیچیده‌تر مردم نیاز به اطلاعات بیشتری از پیرامون خود دارند. در ۱۰۰سال گذشته زندگی به قدری بسیط و ساده بود که حتی با صحبت با همسایه می‌توانستیم از همه وقایع باخبر شویم اما اگر بخواهیم برای عصر معاصر مثال ساده‌ای بزنیم می‌توانیم به ترافیک اشاره کنیم که به‌ناچار زمانی که می‌خواهیم از منزل خارج شویم نیاز است بررسی کنیم که از چه مسیری باید حرکت کنیم. به‌صورت طبیعی مردم ناچار به جمع‌آوری اطلاعات برای تسهیل زندگی روزانه هستند.
محتوای رسانه‌ها و اطلاعات به سه بخش امور جاری و کاربردی، امور وقایع و حوادث و امور ویژه و خاص تقسیم می‌شوند. 
حدود ۸۰ تا ۹۰درصد رسانه‌ها به امور جاری اختصاص دارد. موضوعات ویژه و خاص برای هر فرد متفاوت است؛ برای مثال در شرایط معمول یک نفر به موسیقی علاقه دارد و اطلاعات مربوط به موسیقی داری که فقط برای آن شخص جالب است و برای دیگران جذابیتی ندارد، دیگری به‌دنبال سیاست و اطلاعات خاصی در حوزه سیاسی است. 
در شرایطی که از حالت معمول و عرف خارج می‌شویم، مانند زمانی که تظاهرات خیابانی رخ می‌دهد، اطلاعات ویژه برای همگان مهم می‌شوند؛ زیرا همه نیاز دارند تا از اخبار پیرامون خود آگاه باشند. 
اعتبار منابع یک ظاهر دارد و یک باطن، گاهی ممکن است در زندگی شخصی به یک نفر به‌صورت دائم نزدیک شویم و ارتباط خوبی برقرار کنیم برای هدف خاصی که به‌دنبال آن هستیم. همسایه‌ای داشتم که می‌گفت من یک همکاری داشتم که سال‌ها با هم کار می‌کردیم و من به او خیلی اعتماد کردم. او تعریف می‌کرد زمانی رسید که دیدم ۸۰۰میلیون تومان پول مرا برداشته است بدون آنکه من بتوانم کاری بکنم. خودش می‌گفت رفاقت سال‌های زیاد او با من به‌خاطر همین کار بود. ما یک اطلاعات داریم و یک دلیل اطلاعات که دو بخش مجزا هستند. دلیل معمولا پنهان است. 
یک بخش مهم سواد رسانه‌ای همین دلیل است. دلیل به‌قدری پیچیده و پنهان است که عامه مردم نمی‌توانند برای اخباری که می‌شنوند دلیل پیدا کنند و به‌درستی خبر اطمینان می‌کنند. 
لذا ما نتوانستیم برنامه و تفکری داشته باشیم؛ بنابراین نسبت‌به فضای مجازی منفعلانه عمل می‌کنیم و دیگرانی که کار دستشان است می‌توانند دائما تهاجم کنند و ما باید مدام درحال دفاع از خود باشیم، زیرا نتوانستیم این امکانات را به‌درستی به کار بگیریم. 
هم‌اکنون مردم به انواع اطلاعات دسترسی دارند؛ البته این دسترسی گاهی موجب لطمه‌زدن به مردم می‌شود زیرا اطلاعات را از جایی کسب می‌کنند که ممکن است در میان چند خبر درست خبری گنجانده شود که موجب لطمه خوردن باشد و تشخیص آن ساده نیست.
 گاهی مردم از روی ناچاری سراغ اینگونه منابع می‌روند، زیرا گاهی اطلاعاتی را که مستقیم به مردم مربوط می‌شود در اختیار مردم نمی‌گذارند و مردم به‌ناچار از هر منبعی که در دسترس باشد اطلاعات کسب می‌کنند. این مسئله ضعف تفکر اطلاع‌رسانی ماست.
به نظر شما با در اختیار گذاشتن تمامی اخبار از طریق رسانه‌های رسمی مانند تلویزیون و... برداشتن برخی محدودیت‌ها، مراجعه مردم به رسانه‌های غیررسمی و فیک‌نیوزها کمتر خواهد شد؟
بله کمتر خواهد شد ولی لینک فیک‌نیوز لذت خودش را دارد و تنوع یکی از پیشنهادهای امروزه است؛ برای مثال، پنج‌هزار کانال تلویزیونی در دنیا وجود دارد، چه ضرورتی دارد که تعداد زیادی کانال تلویزیون داشته باشیم؟ برای اینکه مردم با این تنوع احساس آزادی می‌کنند و این حس آزادی برای آنها لذت‌بخش است.

آیا این تنوع را نمی‌توان به‌نوعی هیجان تعبیر کنیم؟
خیر، موضوع ذات تنوع است. ممکن است هیجان هم بخشی از آن باشد. حال چرا این تنوع احساس آزادی می‌دهد؟ بیشترین فیلم و سریالی که تولید می‌شود در هالیوود است و بعد از آن در بالیوود تولید می‌شود؛ برای مثال هالیوود فیلمی را تولید می‌کند که عده‌ای در یک کانال آن را مشاهده می‌کنند و عده‌ای دیگر همان فیلم در جای دیگر دنیا را در کانالی دیگر مشاهده می‌کنند. بالیوود هم همین‌طور، فیلمی اروتیک تولید می‌کند با موسیقی هندی، یا مصر فیلمی با موسیقی عربی تولید می‌کند که در چارچوب فرهنگ خودش اروتیک محسوب می‌شود. به همین ترتیب است که مردم احساس آزادی می‌کنند و حس می‌کنند که حق انتخاب دارند که عنصر بسیار مهمی است. هم‌اکنون کانال‌های خبری فراوانی وجود دارد که اگر فیک هم باشند کارهایی انجام می‌دهند که در حوزه رسمی شما نمی‌توانید انجام دهید.
در حوزه‌های رسمی در همه‌جای دنیا به صورت ذاتی، سانسور وجود دارد؛ به‌عنوان‌مثال، شما هر اتفاقی که در خانه‌ات بیفتد به کوچه می‌آی و داد می‌زنی که این اتفاق افتاده است؟ یا بر فرض اگر مشکلی با دوست نزدیکت پیدا کنی آن را در جمع فریاد می‌زنی؟ این موضوع را همه کشورها دارند. سانسور، هم به‌صورت شخصی وجود دارد و هم به‌صورت اجتماعی ولی مهم این است دروغ نباید بگوییم. فرض کنیم در لندن یک گروه تروریستی پا به فرار گذاشته‌اند. پلیس لندن این مسئله را به مردم اعلام نمی‌کند، زیرا سیستم روزمره زندگی به هم می‌ریزد، مگر اینکه شرایط خاصی پیش بیاید تا اعلام کنند.
حرف من این است نظام رسانه ما برنامه‌ای برای مواجهه با حوادث ندارد. رسانه‌های فیک هیچ تعهد اجتماعی به کسی ندارند. درست است که باید اخبار را اطلاع‌رسانی کنیم اما باید در نظر داشته باشیم که مسئولانه اطلاع‌رسانی کنیم. تصور ایرانیان از فساد ۱۰۰برابر بدتر از فساد واقعی در ایران است، زیرا رسانه‌های ما بلوغ این کار را نداشتند تا بتواند از این کار درجهت حفظ منافع مردم استفاده کنند. چند وقت پیش یک نفر برای مشورت پیش من آمد که پسر خوب و باهوشی هم بود. گفت می‌خواهم از ایران بروم چون همه فاسدند. ازش پرسیدم: تو که فلان‌جا در فلان گروه مشغول کاری آیا همکارت که فلان شخص باشد یا مدیریت در آن گروه فاسدند؟ گفت: نه گروه ما همه سالم‌اند. گفتم: داخل معاونت شما فلانی و فلانی هم فاسدند؟ گفت: نه در معاونت ما فاسدی وجود ندارد. گفتم: خب جایی هستی که فساد نیست، چرا تعمیم به همه می‌دی؟
چند وقت پیش یکی از خبرگزاری‌ها به کشف هفت‌میلیارد اختلاس در یکی از شهرستان‌ها اشاره کرده بود. از منتشرکننده این خبر پرسیدم که معنای این خبر چیست؟ زیرا هفت‌میلیارد به نسبت بودجه آن شهرستان حکم یک ده‌هزارم را دارد. وقتی خبر به این شکل منتشر می‌شود ذهنیت مردم تغییر می‌کند، زیرا هفت میلیارد را با جیب خود مقایسه می‌کنند؛ بنابراین باید مردم را به‌درستی در جریان اخبار گذاشت. فردی که به این شکل مردم را در جریان اخبار می‌گذارد نیت خیرخواهانه‌ای ندارد و چون ما برنامه‌ریزی درستی نداریم کار به دست چنین افرادی واگذار می‌شود. وقتی ۵۰بار درمورد فلان فرد اختلاسگر خبر می‌گوییم یعنی ۵۰بار خبر اختلاس را تکرار کردیم. باتوجه‌به امکانات موجود برای انتشار اخبار باید نگاه مسئولانه‌ای برای این انتشار بین مردم وجود داشته باشد. همانطورکه در رابطه با سلامت جسمی نگاه مسئولانه‌ای داریم و هر چیزی را نمی‌خوریم؛ بنابراین باید در رابطه با سلامت اجتماعی هم چنین برخورد کنیم. 

بیایید به‌صورت تطبیقی نگاه کنیم، در کشورهای غربی این مسئله چگونه مدیریت می‌شود؟
چون آنها خودشان سازنده این جریانات هستند و پله‌پله بالا آمده‌اند مدیریت‌کردن کار هم برایشان آسان‌تر است؛ برای مثال، در انگلستان، یک تنظیم‌کننده برای تبلیغات در فضای مجازی وجود دارد. یک سیستم در چارچوب قانون خودشان. ولی در فضای مجازی کشور ما چنین نیست. غربی‌ها پله‌پله بالا آمده و همه را سازمان داده‌اند و چون همه‌چیز تحت شبکه است. اگر کاری را ممنوع اعلام کنند برای آن مجازات حقوقی وجود دارد؛ برای مثال اگر در آمریکا اعلام می‌کنند که استفاده از یکی از شبکه‌های اجتماعی تا ۱۳سالگی ممنوع است این مسئله کاملا قابل‌کنترل است ولی اینجا تحت شبکه نیست و از روش‌های دیگر مانند فیلترینگ (که به‌صورت طبیعی به دلایل مختلف ناکارآمد است) استفاده می‌کنیم و با این وضعیت مواجه می‌شویم. فضای مجازی مانند کوه یخ است و آن چیزی که همه مردم در آن قرار دارند، در نوک قله آن کوه یخ است. تمام ثروت و قدرت و کنترل در فضای مجازی زیر خط آب است. غربی‌ها چارچوب‌سازی کردند و هرکسی که در فضای مجازی فعالیت دارد این چارچوب را می‌داند. در اینجا فضا چارچوب‌سازی نشده است. با این شرایط اگر بخواهیم را برای فضای تبلیغات در فضای مجازی چارچوبی بذاریم همه سروصدایشان بلند می‌شود و آمادگی لازم وجود ندارد. عقب‌ماندگی کشور ما به عملکرد همان سه موردی که در ابتدا اشاره کردم برمی‌گردد. 

درحال‌حاضر مسئله دیگری که وجود دارد تعامل بین فضای رسمی رسانه و فضای مجازی است. این مسئله در خارج از کشور چگونه شکل گرفته است؟ در داخل چگونه می‌توانیم از این دو فضا استفاده کنیم؟
فضای غیررسمی فضایی است که عامه مردم در آن راحت‌تر زندگی می‌کنند تا فضای رسمی. فضای غیررسمی دارای جذابیت است. ما باید ملاحظه فضای رسمی و غیررسمی را داشته باشیم تا بین آنها شکاف نیفتد. طبیعت نفسانی مردم، فضای غیررسمی است. یک خطای رسانه‌ای ممکن است رخ دهد با عنوان به‌رسمیت‌شناختن فضای غیررسمی. این مسئله‌ای که به آن اشاره می‌کنم در فضای چارچوب رسمی است. ما نباید اجازه دهیم بین فضای غیررسمی و فضای رسمی فاصله زیادی ایجاد شود. باید بین فضای رسمی و غیررسمی دائما مبادلاتی صورت بگیرد. 
یک بخشی از آن در حوزه اطلاعات خاص رخ می‌دهد. ما دو نوع خبر داریم؛ خبری که حوزه رسمی دارد و خبری که حوزه غیررسمی دارد. فرض کنیم مسئولی گزارشی به کارمندانش می‌دهد، این امر درحال رخ‌دادن در حوزه رسمی است. گزارشی که کارمندان بین خود ردوبدل می‌کنند می‌تواند مثالی از حوزه غیررسمی باشد. درحال‌حاضر با وجود فضای مجازی، فضای غیررسمی گسترده‌تر و فعال‌تر شده و جا برای فضای رسمی تنگ شده است. روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون محدود به زمان هستند یعنی هر کانالی حداکثر ۲۴ساعت زمان دارد. روزنامه هم برای چاپ و توزیع محدود به زمان است اما در فضای غیررسمی اصلا زمان رسمیت ندارد. یک راه این است که روزنامه و رادیو و تلویزیون از فضای غیررسمی استفاده کند. یکی از مهارت‌های مدیران رسانه‌های امروزه استفاده از پلتفرم‌های گوناگون است. رسانه باید بلد باشد تا از فضای غیررسمی چگونه استفاده کند و این امر به دانش و مهارت و همچنین کمی جرات نیاز دارد. 
مثلا روزنامه‌ای که آنلاین می‌شود، در این صورت از بخش زمانی استفاده کرده است، حال باید به این بپردازیم که آیا توانسته از بخش محتوایی هم استفاده کند یا خیر؟ ما در گذشته مخاطب داشتیم ولی درحال‌حاضر کاربری داریم که تولید می‌کند و مخاطب دیگر معنا ندارد. این مخاطب می‌خواهد که بماند که اتفاقا بخش اعظم غیررسمی دست مخاطب است. اگر نباشد ما کماکان نتوانسته‌ایم ارتباط برقرار کنیم. این ضعف ماست که نتوانستیم فضای رسمی و غیررسمی را به هم نزدیک کنیم. 

گاهی اوقات تناقضاتی در عملکرد سیاستگذاران و دولت وجود دارد که احساس می‌کنیم شکاف را افزایش می‌دهد؛ مثلا استفاده از یک شبکه اجتماعی فیلتر شده ازسوی یک مسئول بلندپایه.
موافقم ولی این بخش از فضای مجازی که اخلاق‌گرایان را دغدغه‌مند کرده است خیلی شامل بخش سیاسی نمی‌شود، در واقع بخشی است که هسته‌های اخلاقی و باورهای مردم را نشانه گرفته است. هر فردی می‌خواهد برای خودش آزادی داشته باشد اما برای اطرافیان محدودیت‌هایی در نظر می‌گیرد زیرا نگران آنهاست. اطرافیان هم می‌خواهند برای خودشان آزاد باشند و اینگونه در جامعه یک پارادوکس شکل می‌گیرد که افراد یک دغدغه پنهان اجتماعی دارند و یک دغدغه پنهان فردی. در طول تاریخ هم به همین شکل بوده است با این تفاوت که در گذشته اگر کسی اصطلاحا می‌خواست «الدنگی» کند از محل خود خارج می‌شد اما این رسانه‌های جدید به افراد این اجازه را می‌دهد که در خانه خود بنشینند و اصطلاحا «الدنگی» کنند. این امر به‌خاطر خطای ماست، زیرا ما ماهیت این رسانه را نمی‌شناختیم و شبکه‌هایی هم که درست می‌کنیم مبتنی‌بر نظام آن رسانه است. کاری باید انجام دهیم که فهم قدیم را داشته باشیم و برخی کارها را بیرون انجام دهیم و در محیط نزدیک به گونه دیگری رفتار کنیم. در قدیم اگر کسی در محل خود الدنگی می‌کرد برچسب اجتماعی به آن فرد می‌زدند و کسی با آنها مراوده نمی‌کرد و دچار محرومیت‌های اجتماعی می‌شدند؛ لیکن اکنون این برچسب‌های اجتماعی وجود ندارد. برچسب اجتماعی از یک جهت تامین‌کننده امنیت دیگران بود و افراد برای اینکه متهم به شرارت نشوند در محل خود شرارت نمی‌کردند و به جاهای دیگر می‌رفتند، زیرا از برچسب خوردن می‌ترسیدند. هم‌اکنون فضای مجازی همه‌چیز را درهم کرده است و هرکسی می‌تواند چهره‌اش را پنهان کند. در گذشته افراد اسم و شخصیتشان را پنهان می‌کردند اما اکنون همه نوع فعالیتی در فضای مجازی دارند بدون اینکه ما آنها را بشناسیم. برای هدایت این کار، باید ماهیت فضای مجازی شناخته شود. 
ما در ایران به این شناخت نرسیده‌ایم، به همین دلیل گاهی فضای غیررسمی سررشته کار را به دست می‌گیرد که اگر در گذشته ۲۰درصد از سررشته کار را به دست می‌گرفت هم‌اکنون به ۷۰درصد رسیده که ممکن است برای مردم لطماتی را در پی داشته باشد. گاهی در این محیط اطلاعات دروغ پزشکی انتشار می‌دهند و به سیاست بسنده نمی‌کنند. در اصطلاح کسی به کسی نیست و کسی مسئولیت حرف‌هایش در فضای مجازی را نمی‌پذیرد. 
وقتی من مطلبی را در فضای مجازی انتشار می‌دهم فکر می‌کنم همگان آن را دیده‌اند و این یک قدرت درونی به همراه دارد؛ برای مثال در یک کانال خبری ۷۰۰هزار عضو وجود دارد که باید دید از این ۷۰۰نفر چند نفر پیام ما را می‌بینند و چندنفر آن را قبول می‌کنند. درواقع امروزه یک فضای مجازی داریم و یک توهم فضای مجازی هم داریم. این توهم فاکتور انکارناپذیری است. فرد فکر می‌کند پست اینستاگرامی‌اش را همه عالم دیده‌اند یا وقتی تعداد لایک‌ها را می‌بیند احساس می‌کند چندهزار نفر مطلبش را دیده‌اند درحالی‌که خود شما هم دیده‌اید که برخی نخوانده لایک می‌کنند. در عالم رسانه مخاطبان دسته‌بندی می‌شوند و یکی از آن دسته‌ها مخاطب فعال است. 

برخورد استاندارد با پیام‌های جعلی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود و صحت و ارکان نظام را زیر سوال می‌برد چگونه باید باشد؟ تکذیب؟ سکوت؟ واکنش سریع یا...؟
اینگونه فعالیت‌ها به‌صورت اقتضایی است، زیرا بخش مهمی از آن پیام به زمینه موضوع و زمان آن پیام برمی‌گردد. مهم این است که اگر کسی می‌خواهد پاسخ اینگونه پیام‌ها را بدهد بلد باشد چگونه جواب دهد. من شخصا تکذیب‌کردن را نمی‌پذیرم.
 بنده در اسفند سال۷۰ سردبیر برنامه صبحگاهی «سلام؛ صبح بخیر» شدم. از نیمه‌های ۷۱ روابط عمومی برخی خبرها را که در روزنامه‌ها می‌آمد می‌گفتند تکذیب کنید که من قبول نمی‌کردم و از فرد تکذیب‌کننده توضیح می‌خواستم. گاهی اوقات هم نیاز نیست شما جواب بدهید و بهتر است دیگری جواب دهد. چگونگی جواب دادن در این محیط بسیار بسیار مهم است. 
چاره‌ای نداریم جز اینکه ادبیات رسانه جدید را به میان آوریم. اوایلی که پیامک آمده بود زبان آن فینگلیش بود و برخی به آن اعتراض می‌کردند. ما به آنها می‌گفتیم اقتضای این رسانه همین است. شما ممکن است در زبان رسانه مجازی «ص» را با «س» اشتباه بنویسید ولی کسی غلط نمی‌گیرد، چون به هم نزدیک است. یکی از آفت‌های سرعت همین غلط‌نویسی‌ها است و همه آن را پذیرفته‌اند که این غلط نیست بلکه صرفا غلط تایپ شده، چون برای خودش هم پیش آمده است. 
باید اقتضائات رسانه‌های جدید را یاد بگیریم. رسانه جدید درک نشده است. باید بپذیریم که اکثر تصمیم‌گیرنده‌های ما آنالوگ هستند و نسل جدید هم که کمی دیجیتال است، درک نظری ندارد بلکه درک کاربردی دارد. درک کاربردی تفاوتش مانند تفاوت مکانیک و مهندس مکانیک است. مکانیک نهایتا می‌تواند خوب تعمیر کند اما نمی‌تواند طراحی کند و مهندس مکانیک طراحی می‌کند ولی نمی‌تواند تعمیر کند. مشکل ما اینجاست که عده‌ای آنالوگ هستند و در آن محیط فکر می‌کنند و عده‌ای هم دیجیتال هستند و درک نظری ندارند، بلکه درک کاربردی دارند. محیط دیجیتال خواص و شرایط خاص خودش را دارد و باید در آن محیط فکر شود. اینها دو نسل هستند که در محیط جدید همدیگر را به‌خوبی درک نمی‌کنند و امروز ثمره این عدم درک را می‌بینیم.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.