دکتر حمید دهقانیان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه اجتماعی با تصریح و تاکید بر عرصه‌های مشارکت اجتماعی در جامعه ایران معتقد است ماجرای ایران همدل با همه ابعاد آن به تجلی عمومی از یک فرهنگ عمیق تبدیل شد.

هیچ سیاستی بدون مشارکت مردم به نتیجه نمی‌رسد

آگاه: قبل از آنکه بخواهیم مقوله مشارکت اجتماعی در ایران را بررسی کنیم، باید به یک مفهوم‌شناسی از آن دست یابیم. این مفهوم‌شناسی و ابعادش به‌صورت خلاصه از چه چارچوبی برخوردار است؟
در مشارکت اجتماعی، تعاملات و روابط اجتماعی و تعهدات گروهی برجسته است. در این نوع مشارکت، اهداف و تعهدات مشترک در اولویت قرار دارند و نفع جمعی بر نفع فردی مقدم است. درواقع براساس مکاتب مختلف علوم اجتماعی، می‌توان تعاریف متفاوتی از مشارکت اجتماعی ارائه داد؛ برای مثال، مشارکت به‌صورت همیاری یا همکاری در قالب‌ها و چارچوب‌های مختلف اجتماعی نمود پیدا می‌کند.
قالب‌ها و چارچوب‌های اجتماعی که در جامعه وجود دارند، بسترهای مناسبی برای تحقق مشارکت اجتماعی فراهم می‌کنند. نهادهای خیریه به‌عنوان یکی از این قالب‌ها، بسترساز مشارکت اجتماعی هستند. همچنین، گروه‌های جهادی، هیئت‌ها، گروه‌های محلی، تیم ورک‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) نیز ازجمله این بسترها هستند که امکان مشارکت اجتماعی را فراهم می‌کنند. حتی گروه‌های خانوادگی، قومی و فامیلی نیز می‌توانند به‌عنوان قالب‌هایی برای مشارکت اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند. نهادهای آموزشی، تربیتی و اقتصادی که به نوعی عام‌المنفعه هستند نیز می‌توانند بستری برای تحقق مشارکت اجتماعی باشند.
در رابطه با چارچوب‌ها، باید توجه داشت که به هدف و جهت‌گیری مشارکت بستگی دارد؛ مثلا اگر نفع جمعی در میان باشد یا اهداف فراتر از منافع مادی و اقتصادی باشد، ارزش‌های نوع‌دوستانه و اجتماعی برجسته‌تر می‌شوند. این چارچوب‌ها می‌توانند شامل خودیاری‌ها، همیاری‌ها و کمک‌های اجتماعی باشند. این نوع ادبیات در علوم اجتماعی گاهی کمتر مورد توجه قرار گرفته است اما برخی اساتید بر مشارکت‌های اجتماعی به‌ویژه در جامعه ایران تاکید خاصی دارند.
همچنین، مشارکت اجتماعی می‌تواند به دو نوع رسمی و غیررسمی تقسیم شود. نهادهای رسمی، مانند سازمان‌های دولتی یا حاکمیتی، در قالب بوروکراسی‌های مشخص و با قوانین و آیین‌نامه‌های مکتوب عمل می‌کنند و سلسله‌مراتب و قوانین خاصی دارند. این نوع مشارکت، سازمان‌یافته و رسمی است. دولت‌ها می‌توانند با تمهیدات ویژه بستر مشارکت اجتماعی رسمی را فراهم کنند یا حتی برخی فعالیت‌های غیررسمی را به رسمیت بشناسند، مانند اقداماتی که گاهی تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرند.
برخی از توافق‌ها میان سازمان‌های رسمی و غیررسمی می‌تواند به فعالیت‌های خیریه رسمیت بخشد؛ برای مثال، خیریه‌هایی که در حوزه بهداشت و سلامت فعالیت می‌کنند، ممکن است به‌صورت نیمه رسمی عمل کنند. این مسئله به نحوه سازماندهی و میزان رسمیت آن بستگی دارد. همان‌طورکه در سازمان‌ها ساختارهای رسمی، نیمه‌رسمی و غیررسمی وجود دارد، در بسترهای مشارکت اجتماعی نیز درجه‌های مختلف رسمیت و بوروکراسی حاکم می‌تواند تعریف و چارچوب‌بندی شود.
برای نمونه، سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) از نظر وابستگی اقتصادی مستقل از دولت هستند اما از جهت ثبت، دریافت مجوز و شناسه رسمی، جنبه‌ای رسمی پیدا می‌کنند. این نوع سازمان‌ها با مشارکت‌های موسمی و فصلی، مانند هیئت‌های مذهبی محلی یا گل‌ریزانی‌های خانوادگی یا محله‌ای که به‌شکل غیررسمی برگزار می‌شوند، تفاوت دارند. در این نوع مشارکت‌ها، اهداف و برنامه‌ها به‌صورت رسمی تدوین نمی‌شوند اما همچنان بخشی از مشارکت اجتماعی به شمار می‌روند. بنابراین، مشارکت اجتماعی را می‌توان به سه نوع رسمی، غیررسمی و نیمه‌رسمی تقسیم کرد. در بحث مسائل اجتماعی، به‌ویژه در جامعه ایران، استفاده از مشارکت اجتماعی به‌عنوان ابزاری برای حل مشکلات نیازمند بررسی دقیق‌تری است. صرفا انتخاب برخی از این قالب‌ها یا ترکیبی از آنها برای حل مشکلات اجتماعی کافی نیست. ابتدا باید به ریشه اصلی بروز مسائل اجتماعی پی ببریم.

در مورد نمونه «ایران همدل» به‌عنوان یک نمونه موفق مشارکت اجتماعی اگر بخواهیم نگاه کنیم؛ ریشه‌ها و چارچوب‌های آن چیست؟
اگر بخواهیم در مورد ریشه‌های اجتماعی جریان اخیر با نام «ایران همدل» که به شکلی سراسری مطرح شد و بسیار قابل‌توجه بود، اشاره کنیم ناگزیریم به برخی ریشه‌های فرهنگی و سنتی جامعه ایران رجوع کنیم. هدف این حرکت کمک به مردم غزه و لبنان بود و شاهد بودیم که مردم از هر قشر و به هر شکلی، چه کم و چه زیاد، در این حرکت شرکت کردند. صحنه‌های قابل‌توجهی خلق شد؛ از اهدای خانه و سرویس طلا و زیورآلات گرفته تا کمک‌های مالی و غیرمالی دیگر. هر کس به میزان توان خود مشارکت داشت؛ از کارمندان که بخشی از حقوق خود را اختصاص دادند تا کارگران و بانوان خانه‌دار که نقش خود را ایفا کردند. این حرکت به تجلی عمومی یک فرهنگ عمیق تبدیل شد.
این پویش، علاوه‌بر داشتن ریشه‌های تاریخی و فرهنگی در سنت ایرانی، تحت تأثیر تقویت فرهنگ دینی در جامعه ما نیز بوده است. مولفه‌هایی همچون دفاع از مظلوم، استکبارستیزی، عدالت‌خواهی و گسترش عدل در سطح جهانی که از آموزه‌های اصلی شیعه است، به این حرکت جهت داده است. این ارزش‌ها و باورها، که بخشی از هنجارهای جامعه شیعی محسوب می‌شود، همواره در فرهنگ ایرانی نقش مهمی داشته و از عمق و وزنی قابل‌توجه برخوردار است. فرهنگی که به‌شدت با مولفه‌های دینی درهم‌تنیده و قابل تفکیک نیست.
این پیوند عمیق نشان‌دهنده پایداری و نفوذ مولفه‌های فرهنگی و زنده بودن آنها در جامعه ایران است. آموزه‌های اسلامی نیز در این راستا تاثیر بسزایی داشته‌اند. حدیث معروف «مَنْ أَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» به‌روشنی بر این مسئولیت اجتماعی تاکید دارد. این روحیه، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و با نمادهایی چون روز قدس، به تجلی بیشتری رسیده است. حمایت از مردم فلسطین و دفاع از مظلوم در برابر استکبار جهانی به بخشی از هویت سیاسی و اجتماعی ایران تبدیل شده است.
البته حمایت از مظلوم محدود به مردم فلسطین نبوده است. در موارد مشابه، مانند سیل پاکستان یا زلزله‌های مناطق مسلمان‌نشین، ایرانیان همواره واکنش جدی و عاطفی نشان داده‌اند. حتی در مواردی نظیر استعمار آفریقا نیز شاهد واکنش‌های انسانی و حمایتی بوده‌ایم. این فرهنگ غنی ایرانی، با عمق و اصالت خود، به یکی از ارکان زندگی معاصر جامعه ایران تبدیل شده و در قالب جریان‌های اجتماعی چون «ایران همدل» بروز می‌یابد.

نقش دستگاه‌های سیاست‌گذار و دانش‌محور
 در مواجهه با چنین اتفاقاتی چیست؟
طبیعتا دستگاه‌های سیاست‌گذار و دانش‌محور در مواجهه با چنین اتفاقاتی، باید به‌گونه‌ای عمل کنند که مولفه‌های فرهنگی جامعه را تسهیل و تقویت کنند. یعنی بستری فراهم شود تا بتوان این نوع کنش‌های جمعی را توسعه داد. جامعه‌ای که بتواند تسهیل‌کننده کنش‌های جمعی و مشارکت‌های انجمنی باشد، به یک جامعه پایدار و باثبات تبدیل خواهد شد. برخلاف جوامعی که دچار بحران عاطفی و هویت جمعی هستند و این بحران‌ها به مشکلاتی مانند ازهم‌گسیختگی اجتماعی منجر می‌شود، ما نیازمند تقویت این مولفه‌ها هستیم.
برای مثال، جهاد سازندگی یکی از نمونه‌های برجسته مشارکت اجتماعی بود که هدفش به‌حداکثررساندن خیر جمعی بود. پشت این حرکت، ارزش‌های دینی و الهی نهفته بود که برکات و آثار قابل‌توجهی به جای گذاشت. هنوز هم وقتی با افراد درباره آن دوران صحبت می‌کنیم، از آن به‌عنوان یک دوره طلایی یاد می‌شود، دوره‌ای که با حساب‌وکتاب‌های امروزی سازگار نیست. در آن زمان، افراد بدون چشم‌داشت و توقع، به‌مثابه یک وظیفه به خدمت‌رسانی می‌پرداختند و هر جا که مسئله‌ای بود، بدون تعیین مسئولیت مشخص، هر کس به اندازه توان خود در حل مشکلات کمک می‌کرد. وقتی به برخی از آثار فعالیت‌های جهاد سازندگی در روستاهای محروم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بعد از آن دوران، انگار هیچ پیشرفتی صورت نگرفته و همه چیز متوقف شده است. بسیاری از روستاهای مناطق محروم هنوز از خدمات و زیرساخت‌هایی بهره‌مند هستند که در همان دوران ایجاد شد و پس از آن، انگار فراموشی در خدمت‌رسانی رخ داده است. از منظر تحلیل‌های اجتماعی، دینی و روان‌شناختی، آن دوران مشارکت اجتماعی با نیکی و احترام در جامعه یاد می‌شود و جایگاه و موقعیت اجتماعی افرادی که در این فعالیت‌ها شرکت داشتند، بسیار قابل‌توجه بوده است.
همواره در نظام ارزش‌گذاری اجتماعی ما، خدمت به‌عنوان یک ارزش اجتماعی والا مطرح بوده است، به‌ویژه زمانی که این خدمت در جهت منافع جمعی قرار می‌گرفته است. اصطلاحاتی مانند ایثار و کار جهادی، با انگیزه‌های دینی و اخروی، تقویت‌کننده این ارزش‌ها بوده‌اند. افراد وظیفه خود می‌دانستند که بدون هیچ توقعی در این میدان‌ها حضور پیدا کنند و تمام توان خود را برای حل مشکلات جامعه به کار گیرند. رضایت همنوعان و افراد جامعه برای آنها به اندازه‌ای مهم بود که منافع شخصی، گروهی، سیاسی و جناحی در اولویت قرار نمی‌گرفت و به حداقل ممکن کاهش می‌یافت.
در آن دوران، مشارکت جمعی به‌عنوان یک ارزش اجتماعی برجسته مورد تاکید قرار داشت و جامعه نیز بستری مناسب برای این نوع فعالیت‌ها ایجاد کرده بود. گفتمانی شکل گرفته بود که افراد باید اولویت را به خدمت‌رسانی، ایثار و کمک به دیگران بدهند و کمتر به منافع شخصی خود توجه کنند. این طرز تفکر دستاوردهای بسیاری به همراه داشت و هنوز هم از آن دوران به نیکی یاد می‌شود.
متاسفانه برخی سیاست‌های غلط، به‌ویژه در حوزه اقتصاد پس از دهه۷۰، ارزش‌های اقتصادی مبتنی بر منافع شخصی را در مقابل ارزش‌های نوع‌دوستی و خیر جمعی برجسته کرده‌اند. این جهت‌گیری‌ها موجب شده که پیشرفت‌های فردی جایگزین پیشرفت‌های جمعی شود و درنتیجه، برخی از آسیب‌های اجتماعی امروز در جامعه ما ظهور کرده‌اند.

نقش متخصصان علوم اجتماعی در این شرایط چیست؟
جامعه ایران و متخصصان علوم اجتماعی باید به این مولفه‌ها به‌عنوان عوامل پایداری جامعه توجه کنند. به قول یکی از اساتید برجسته جامعه‌شناسی، فرهنگ یادگیری ایران، ظرفیت عبور از بسیاری از مسائل و مشکلات را داراست. در ادبیات حکمرانی جدید گفته می‌شود که هیچ سیاستی بدون مشارکت مردم به نتیجه نمی‌رسد. این مشارکت‌ها، که می‌توانند در قالب کنش‌های انجمنی، فعالیت‌های مدنی، یا همکاری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شکل بگیرند، راه‌حل بسیاری از مشکلات داخلی و خارجی ما هستند.
این تسهیل‌گری باید از طریق سیاست‌گذاری‌های مبتنی‌بر پژوهش‌های علمی صورت گیرد. ضرورت این پژوهش‌ها و ارتباط آنها با سیاست‌گذاری‌ها، می‌تواند به تقویت مشارکت‌های جمعی کمک کند. جامعه ایرانی با همراهی، همدلی و تعاون خود می‌تواند از پس موانع و مشکلات برآید. این سرمایه اجتماعی، که بر پایه یک پشتوانه فرهنگی قوی استوار است، می‌تواند با فراخواندن ظرفیت‌های بالقوه خود، آینده‌ای مناسب و امیدبخش برای ایران و ایرانیان رقم بزند. شرایط جنگی که به مدت هشت سال به طول انجامید، ضرورت رفتارهایی را تقویت کرد که بعدها به نام فرهنگ جهادی و فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه ایران شناخته شد. این دوران باعث شد که ایرانیان در قالب رفتارهای جمعی به شکلی ملموس و گسترده به کمک همدیگر بشتابند. بسیج امکانات و منابع در زمان جنگ تحمیلی به گونه‌ای بود که از افراد روستایی تا شهرنشینان، هرکس به نحوی تلاش می‌کرد تا باری از دوش جامعه بردارد و سهمی در دفاع از سرزمین و دین داشته باشد. این فرهنگ، نوعی انسجام و همبستگی اجتماعی ایجاد کرد که آثار آن در سال‌های بعد نیز نمایان شد، ازجمله در فعالیت‌های جهادی مانند پروژه‌های عمرانی و خدمت‌رسانی به محرومان و مستضعفان. همچنین، شکل‌گیری نهادهای انقلابی برای تامین اجتماعی مناسب اقشار کم‌برخوردار، جلوه‌ای از این فرهنگ بود. این رویه‌ها حتی در نظام قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری جامعه ایران نیز تجلی یافت و به بخشی از هویت اجتماعی و فرهنگی کشور تبدیل شد.
فراتر از استلزامات منطقی که پیش‌تر ذکر شد، در شکل‌گیری اجتماعات و بررسی تاریخی آنها، می‌توان دریافت که مفاهیمی مانند عاطفه، نوع‌دوستی، همدلی، همکاری و تعاون، از دیرباز در اجتماعات ایران باستان در قالب مناسک و رسوم جمعی متبلور بوده‌اند. این امر نشان‌دهنده آن است که این سنت‌ها ریشه‌های عمیق و قوی در فرهنگ اجتماعات ایرانی و جامعه ایران داشته‌اند.
یکی از عوامل تاثیرگذار در این زمینه، حضور ادیان در جامعه ایران بوده است. مطالعه تاریخی ادیان نشان می‌دهد که یکی از مولفه‌های موردتاکید آنها، نوع‌دوستی و خیرخواهی نسبت‌به دیگران است؛ به‌عنوان نمونه، در آیین زرتشت، که یکی از ادیان جامع و فراگیر در ایران باستان بوده، سه اصل اساسی یعنی «پندار نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» مورد توجه قرار گرفته است. نیکی، در این آیین، به معنای عملی است که به سود دیگری انجام می‌شود و دارای جهت‌گیری خیرخواهانه است. این مفهوم چنان پررنگ است که یکی از شروط اصلی ایمان به این دین محسوب می‌شود.
حضور چنین نظام معرفتی و هنجاری در جامعه ایران به‌طور طبیعی تاثیرات گسترده‌ای داشته است. این تاثیرات را می‌توان در فرهنگ ایرانی مشاهده کرد، فرهنگی که همواره گشوده و پذیرای نوع‌دوستی بوده است. تعاملات تاریخی ایرانیان با همسایگان و سایر فرهنگ‌ها نیز عمدتا ناشی از همین جهت‌گیری نیکی و خیرخواهی بوده است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.