رسول لطفی: تنش لفظی اخیر میان دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا و ولادیمیر زلنسکی، رییس‌جمهور اوکراین در کاخ سفید، فراتر از یک اتفاق ساده یا یک نزاع شخصی است؛ این رویداد تصویری عریان از سیاست رویه‌دار آمریکایی‌هاست که بدون هیچ پرده‌پوشی به نمایش درآمده و لازم است بیشتر مورد مداقه قرار گیرد.

ترامپ علیه زلنسکی

آگاه: در این لحظه مشخص، نه‌تنها ضعف ساختاری و سقوط احتمالی آمریکا در عرصه قدرت جهانی نمایان می‌شود، بلکه بحران اندیشه سیاسی نیز به‌شدت آشکار می‌شود.تاریخ سیاست آمریکا همواره با لایه‌های چندگانه از ایدئولوژی، اخلاق و مصالح درهم تنیده بوده است. در گذشته، سیاستمداران آمریکایی با پوشش‌های ایدئولوژیک ازجمله «دموکراسی»، «آزادی» و «نظم جهانی»، برخی سیاست‌های استعمارگرانه و سلطه‌جویانه خود را مبرا می‌کردند. اما امروزه، به‌واسطه برخوردی که در این تنش لفظی به چشم می‌خورد، شاهد شکاف عمیقی بین ظاهر و باطن سیاست هستیم؛ شکافی که با رویکرد «شخصی‌سازی سیاست» ازسوی ترامپ، به گونه‌ای بی‌محابا و آشکار تبدیل شده است.
ترامپ، برخلاف سنت‌های دیرینه نظام سیاسی آمریکا که همیشه از زبان ایدئولوژی‌های بزرگ و موازین اخلاقی برای توجیه اقدامات خود بهره می‌بردند، سیاست را به عرصه‌ای شخصی و تقریبا «خودمحور» بدل کرده است. در این برخورد، او نه‌تنها هم‌پیمان استراتژیک خود را به چالش کشیده، بلکه نواقص و ضعف‌های ساختاری نظام سیاسی آمریکا را نیز برملا ساخت. این رویکرد، که از منظر فلسفی می‌توان به‌عنوان شخصی‌سازی ایدئولوژی‌ها تعبیر کرد، نشان می‌دهد که سیاست مدرن آمریکا از یک زمان، پوششی برای مصالح ژئوپلیتیکی و منافع شخصی فراوان بوده است اما اکنون آن پوشش‌ها با لحنی بی‌پرده از میان رفته‌اند.تنش میان ترامپ و زلنسکی به‌عنوان یک لحظه عینی، نقش بازنمایی‌کننده آن دست سیاست‌های رویه‌دار آمریکایی را ایفا می‌کند. درک عمیق‌تر از آن نشان می‌دهد که چگونه یک سیستم سیاسی ممکن است در مواجهه با بحران‌های بنیادین، از پوشش‌های ایدئولوژیک فروبرود و به صراحت چهره واقعی خود را آشکار سازد. ترامپ در لحظه‌ای که قرار بود سیاست به شیوه‌ای مملو از اصول و ارزش‌های مشترک هدایت شود، نشان داد که در پشت پرده سیاست خارجی، همیشه ابعاد قدرت و مصالح شخصی نهفته بوده است.
شخصی‌سازی سیاست که ازسوی ترامپ به کار گرفته شده، موجبات آشکارسازی بحران در اندیشه سیاسی مرسوم را فراهم آورده است. این شخصی‌سازی به شکاف‌های عمیقی در ساختارهای فکری و سیاسی آمریکا دامن زده است؛ به عبارت دیگر، آنچه زمانی به‌عنوان یک پوشش ایدئولوژیک استفاده می‌شد تا عملکردهای سلطه‌جویانه و استعماری مبرا شود، اکنون بدون هیچ پرده‌ای برملا شده و درس‌های عمیقی برای تحلیلگران علوم سیاسی به همراه دارد. این تغییر نه‌تنها بیانگر ضعف ساختاری و سقوط احتمالی قدرت آمریکا در عرصه جهانی است، بلکه چراغ هشداری برای اندیشه سیاسی معاصر محسوب می‌شود؛ اندیشه‌ای که باید از نو تعریف شود و بر پایه درس‌های تاریخی و واقعیات جدید، به‌سوی آینده‌ای پایدارتری سوق یابد.
این لحظه مشخص، در عین سادگی ظاهری، درس‌های بزرگی درباره ماهیت قدرت، سیاست و ایدئولوژی ارائه می‌دهد؛ درس‌هایی که می‌تواند به بازنگری عمیق‌تر در اصول و مبانی نظام‌های سیاسی منجر شود و در نهایت زمینه‌ساز نوآوری‌هایی در علوم سیاسی معاصر شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.