امیر فتحی-آگاه سیاست خارجی:  در این روزها بحث مذاکره داشتن یا نداشتن با آمریکا داغ داغ است برای همین باید نگاهی داشته باشیم به اینکه دیدگاه امام‌خمینی(ره) درباره مذاکره با آمریکا چه بود؟ پاسخ به این سوال را در پنج بند می‌توان مورد ملاحظه قرار داد، تا نتیجه‌گیری کنیم چرا نمی‌توان به آمریکا اعتماد و با آن مذاکره کرد؟!

کینه شتری آمریکای قلدر از ایران

آگاه: ۱- امام‌خمینی(ره) بسیار از آمریکا نام برده‌اند که با مطالعه کل آنها باید نظر ایشان را کشف کرد، قبل از شروع نهضت چندبار از آمریکا نام برده‌اند که ظاهرا به وجه سیاسی آن ارتباطی ندارد اما در دوم آذر۴۱ وقتی معلوم شد که قرار است پیمان سنتو که طرح آمریکایی برای ایران بود به اجرا درآید، امام(ره) در هر فرصتی سعی کردند، در این مورد روشنگری کنند و آنچه منجر به تبعید امام به ترکیه شد، مخالفت ایشان با کاپیتولاسیون یعنی قضاوت کنسولی درمورد آمریکایی‌ها بود.
در آن زمان، امام(ره) این نکته را درمورد آمریکا یافت که آمریکا در سیاست خارجی به مردم جهان سوم به‌صورت تحقیرآمیزی می‌نگرد و هر نوع وحشی‌گری را برای خود در مقابل آنها مجاز می‌داند. در طول نهضت، این موضوع بیشتر عیان شد و پس از انقلاب نیز اکثر غائله‌هایی که در کشور رخ می‌داد ردپای آمریکایی‌ها در آن دیده می‌شد. همچنین دست‌اندازی آمریکایی‌ها در دیگر کشورهای مسلمان نیز امر غیرقابل انکاری بود که نمونه آنها را هنوز در عراق، افغانستان، لیبی، مصر و سوریه می‌توان مشاهده کرد، لذا امام(ره) به آمریکا لقب شیطان بزرگ دادند.
۲- با وجود آنکه تبعید امام‌خمینی(ره) به ترکیه و عراق به‌دلیل مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون صورت گرفت اما قبل از قطع رابطه آمریکا با ایران درمورد چگونگی رابطه با کشورها فقط دو کشور را استثنا کردند؛ یکی رژیم اسراییل که علاوه‌بر قوم‌پرستی، اشغالگر و متجاوز است و دیگری آفریقای جنوبی که آن نیز رژیمی نژادپرست داشت اما آنگاه که طرفداران ماندلا پیروز شدند و رژیم نژادپرست، اصلاح شد، ایران جزو اولین کشورهایی بود که با آفریقای جنوبی رابطه برقرار کرد؛ بنابراین عدم ارتباط با آمریکا مانند عدم ارتباط با رژیم آپارتاید غیرمشروع نبود، زیرا از نظر امام(ره)، اگر چه آمریکا در سیاست خارجی رفتاری شیطانی در پیش گرفته بود ولی از لحاظ مبانی حقوقی با مشکل مشروعیت مواجه نبود.
۳- باوجود انتقادهای شدید امام(ره) نسبت‌به آمریکا، ایشان نظرشان قطع رابطه با آمریکا نبود ولی بزرگ‌ترین اشتباه آمریکایی‌ها این بود که به جای تعامل سازنده با ایران به‌صورت غیرمستقیم قصد براندازی داشتند. همچنین تحریم اقتصادی را آغاز کردند که نهایت با تسخیر لانه جاسوسی ازسوی دانشجویان، ارتباط سیاسی به‌طور کامل قطع شد و البته امام‌خمینی(ره) حتی از تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران هم برای ایجاد خودباوری و خوداتکایی استقبال کردند.
۴- اگرچه امام(ره) می‌دانستند، دستگاه سیاست خارجی آمریکا به‌راحتی و به‌فوریت قادر نیست، سیاست خود را براساس احترام متقابل با کشورهای کمتر توسعه‌یافته تنظیم کند و ارتباط با آمریکا را به رابطه «گرگ و میش» تشبیه کرده بودند، با این وصف برای آنکه امید داشتند که روابط بین‌الملل جهت مثبتی به خود بگیرد و ارادتمندان ایشان تصور نکنند که نگاه ایشان به آمریکا همانند نگاهی است که به رژیم اشغالگر و آفریقای جنوبی دارند؛ برای نمونه به صحیفه امام(ره) رجوع می‌کنیم.
«ما تا آخر ایستاده‌ایم و با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان و نخواهد دستش را به طرف خلیج‌فارس دراز کند.» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۹۵)
از عبارات فوق برمی‌آید که امام(ره) احساس کرده بودند که آمریکا به دلایلی به ازسرگیری روابط با ایران محتاج است و باید با عباراتی از ارتباط سخن گفت که هم عملکرد گذشته آن مورد غفلت قرار نگیرد و هم اگر ارتباط برقرار شد از موضع عزت باشد و هم عدم ارتباط دائمی به‌عنوان یک اصل تلقی نشود.
۵- امام‌خمینی(ره) سیاست خارجی را براساس ایجاد و حتی استحکام رابطه با همه ملل می‌نگریستند و عدم ارتباط در نظر ایشان موارد استثنایی بود، حتی با شوروی سابق که نظام سیاسی آن درمورد دین‌مداری از مواضع آمریکا درمورد برخی موضوعات مورد مناقشه بدتر بود، با حفظ محتوای شعار «نه شرقی نه غربی» ارتباط را قطع نکردند و در سال۶۷ به‌عنوان هدیه سال نو مسیحی، پیامی را که براساس اصل فقهی دعوت به ارزش‌هاست، برای آقای گورباچف ارسال کردند؛ بنابراین اصل عدم ارتباط از نظر امام(ره) نمی‌تواند امری دائمی تلقی شود.
آمریکا تمایل دارد کشورها در نقش کارگزارانش عمل کنند. مفهوم «کارگزار» در اینجا به معنای خدمت به منافع ملی آمریکا است؛ به این معنا که وجود، منابع، فعالیت‌ها و موقعیت جغرافیایی این کشورها به‌نوعی در خدمت منافع ایالات‌متحده باشد. برای مثال، برخی کشورها دارای منابع طبیعی، معدنی یا جغرافیایی خاصی هستند که ایالات‌متحده از آنها استفاده می‌کند. این منابع ممکن است شامل ذخایر طبیعی یا موقعیت‌های استراتژیک جغرافیایی باشند. به‌عنوان نمونه، کشورهایی که در تقابل یا رقابت با روسیه قرار دارند، معمولا به‌عنوان ابزارهایی در سیاست خارجی کلان ایالات‌متحده عمل می‌کنند. در این چارچوب، مناطقی مانند قفقاز (شامل ارمنستان و آذربایجان) و شرق اروپا نقش مهمی دارند. این کشورها ممکن است خود به‌تنهایی دارای منابع ویژه‌ای مانند نفت و گاز نباشند اما به‌دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیک خود، به ابزاری در سیاست خارجی آمریکا تبدیل می‌شوند.
ایران، از نگاه ایالات‌متحده، ویژگی‌هایی دارد که آن را به کشوری بسیار مهم و استراتژیک تبدیل می‌کند. موقعیت راهبردی ایران، منابع غنی نفت و گاز، و جایگاه جغرافیایی آن ازجمله عواملی هستند که توجه آمریکا را به خود جلب کرده‌اند. علاوه بر این، ایران کشوری بزرگ با منابع طبیعی فراوان، ازجمله معادن نفت و گاز، است. همه این ویژگی‌ها سبب شده است که ایالات‌متحده انتظار داشته باشد ایران در خدمت منافع ملی آن عمل کند. از منظر آمریکا، ایران یا باید به‌عنوان یک کارگزار (client state)  عمل کند، یعنی منابع و موقعیت استراتژیک خود را در اختیار منافع آمریکا قرار دهد، یا در غیر این صورت به‌عنوان دشمن (enemy) تلقی می‌شود. به همین دلیل، اگر ایران از نقش کارگزاری که آمریکا برای آن تعریف کرده است سر باز زند، در زمره دشمنان ایالات‌متحده قرار می‌گیرد.
مشکل آمریکا با ایران ناشی از همین نگاه دوگانه است. آمریکا ایران را در شرایط کنونی به‌عنوان دشمن می‌بیند، چراکه ایران حاضر نیست در خدمت منافع آن قرار گیرد. این نگاه خصمانه به ایران بر پایه همان دکترین و سیاستی است که بیست و چند سال پیش ازسوی جورج بوش، رییس‌جمهور وقت آمریکا مطرح شد. او در دوران پس از حوادث ۱۱سپتامبر و در قالب جنگ موسوم به «جنگ علیه تروریسم» به‌صراحت اعلام کرد: «یا با ما یا علیه ما هستند» این اظهارات نشان‌دهنده دوگانه‌ای بود که آمریکا برای کشورها ترسیم کرده بود.
در این دوگانه، کشورها یا باید در تیم آمریکا قرار بگیرند و به‌عنوان کارگزار آن عمل کنند یا دشمن مطلق تلقی می‌شوند. در این نگاه، جایی برای حالت سوم وجود ندارد. ایران نیز، به دلیل استقلال خود و عدم تمایل به پذیرش نقش کارگزار، در دسته دشمنان آمریکا قرار گرفته است. این مسئله ریشه اصلی تنش‌های دیرینه میان دو کشور است. در این میان، یک عامل دیگر نیز در تشدید این دشمنی نقش دارد: استثناگرایی آمریکایی (American Exceptionalism). آمریکایی‌ها خود را ملتی برگزیده و مورد لطف خداوند می‌دانند. این باور که ریشه در اعتقادات مذهبی، سیاسی و فرهنگی آنها دارد، باعث شده که آمریکا خود را کشوری استثنایی و به‌نوعی «سرزمین موعود» تلقی کند. از این منظر، هرگونه ضربه‌ای به این کشور، غرور ملی آنها را به‌شدت جریحه‌دار می‌کند و آمریکایی‌ها به‌هیچ‌وجه حاضر نیستند از چنین مسائلی کوتاه بیایند.
تعبیر «کینه شتری» که رهبر انقلاب از آن استفاده کردند، ناظر به همین مسئله است. آمریکا ازدست‌دادن ایران را یک ضربه جدی به خود تلقی می‌کند. ایران، که در دوران پهلوی به قول جیمی کارتر به‌عنوان یک «جزیره ثبات» و پایگاه مهمی برای منافع ملی آمریکا در غرب آسیا شناخته می‌شد، نه‌تنها منابع غنی خود را در اختیار آمریکا قرار می‌داد، بلکه در جنگ‌ها و مسائل مختلف نیز به آمریکا خدمت می‌کرد؛ به‌عنوان مثال، در جریان جنگ ویتنام، ایران به منافع آمریکا کمک کرد و عملا در دوره پهلوی در راستای سیاست‌ها و منافع غرب عمل می‌کرد. آمریکا هیچ‌گاه دنبال سربلندی جمهوری اسلامی نبوده، نیست و نخواهد بود. پس سیاه‌نمایی افراد را در مذاکره با آمریکا به‌جهت اینکه اقبال عمومی را در پی دارد، با استدلال پاسخ دهیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.