به گزارش آگاه، زهرا بذرافکن: مردم هر روزه در خیابانهای شهر پیام صدها بنر تبلیغاتی را دریافت میکنند که هر کدام به تنهایی اگر تاثیر اندکی داشته باشند با احتساب ضریبی که با تعداد زیاد مواجهه روزانه میگیرد با یک اثرگذاری مهم و حیاتی روبرو خواهند بود. فرهنگ فضای شهری دائما در تعامل با بیلبوردها و بنرهای تبلیغاتی است و بخش عظیمی از آنچه در نهایت از یک شهر در ذهن مردمش میماند و به رفتار و عاداتشان جهت میدهد از همین محل تامین میشود. سابقا در شهر تهران صدای مردم و منتقدین فرهنگی بعد از نصب بنرهای مسئلهدار سریالهای نمایش خانگی که مروج خشونت و برهم زننده آرامش مردم بودند، درآمده اما دوباره با شروع پخش سریال جدید فیلیمو شاهد این فاجعه تبلیغاتی در شهر هستیم. در این گزارش به بنرهای جدید سریال «گناه فرشته» که موازی با بنرها و تبلیغات محیطی مربوط به حادثه تروریستی کرمان در پایتخت نصب شدند، پرداخته میشود. سریال «گناه فرشته» تازهترین ساخته حامد عنقا است که در شبکه نمایش خانگی از طریق پلتفرم فیلیمو به نمایش درآمده است. در این سریال بازیگرانی چون شهاب حسینی، امیر آقایی و ... حضور دارند. این گونه تبلیغات که با شروع پخش سریال آغاز شد حاوی عکسها و جملاتی از دیالوگهای احتمالا ویژه این سریال است که برخی از این تبلیغات جملات تلخ و سیاهی است که در این روزها در خیابانهای پایتخت نقش بسته است.
زخم این مردم تازه است
جهان امروز جهان جنگ است و رنج انسان، هر روز تلخیها از هر گوشهای سر باز میکند و راهی مییابد تا مخاطبش را وادار به توجه کند. هنوز و هرروز جای زخم خونهای مردم فلسطین در قلب مردم همدل و همراه ما تازه است که زخمی در قلب جامعه خودمان راه باز کرد. هنوز حساب کاربران فضای مجازی سیاه پوش است، چهره پایتخت هم با اندکی تاخیر با وقایع همراه شد و پا به پای مردم میآید. رنجی که فراموش نمی شود و مردمی که عزادار خواهند بود. هر سوگواری یک راه فرار میخواهد، از شادی و پایکوبی صحبت نمیکنیم اما عزا برای اتلاف اشک و آه نیست، برای سبک شدن است تا جانی تازه بخشد به انسانی که دچار فقدانی است که با ظلم در آمیخته است. عزای مردم ما در حادثه تروریستی کرمان بیاهمیت نیست، کما اینکه شهدا بیشتر از کودکان و زنان بودند.
اندوه فروشی به مردم اندوهگین
این روزها در خیابانهای پایتخت بنر و بیلبوردها به صف شدهاند تا عزادار تلخی این روزهامان باشند اما همین بین برخی مجموعهها هم وقت گیر آوردهاند برای تبلیغات محیطی آغشته به خونی که جاری است تا برای اثر پر سر و صدای این روزهای فیلیمو مخاطب پیدا کنند. از چندی پیش تبلیغات محیطی و بنرهای سریال جدید فیلیمو در شهر سر برآوردند. بنرهای سادهای که فقط میخواستند «برای فرشته دعا کنیم». اتفاقا در فضای مجازی هم دست به دست چرخیدند. بعد از ماجرای تبلیغهای خشونت آمیز و خونبار سریال زخم کاری و پدر گواردیولا، حالا عدهای تحسین کردهاند که دستتان درد نکند چهره شهر را آراسته نگه داشتید و تبلیغتان را هم کردید اما این ماجرا دوامی نیاورد! حالا دو قسمت از این سریال پخش شده و پای تلخی روایت سریال به خیابانهای پایتخت باز شده است. نمونههای جنجالی از این تبلیغات سیاه در شهر پیش از این کم نبوده است، گویا واژه «خون» عنصر تکراری همه این تبلیغات روی بیلبوردهای شهر بوده است؛ «خون به پا میشود»، «بوی خون میآید» و حالا هم «دوست داشتنی که بوی خون میدهد». اهالی فرهنگ اگر تا پیش از این مدعی مخدوش کردن فضای فرهنگی شهر و بر هم زدن آرامش روانی مردم بودند، حالا خود به خود این اتفاق با حادثه ترور کرمان رقم خورده است و آرامش از روان مردم رخت بر بسته است و این تبلیغات تلخ و خشونتبار همچون نمکی است بر زخم روان و قلب مردم ته نشین خواهد شد. سوال این است که مگر چند بار باید به یک رویه انتقاد و اعتراض مردمی و رسانهای کرد تا اصلاح شود؟ آیا در این مورد هیچ مصلحت اندیشی نمیشود؟ و اصلا چرا باید چهره پایتخت همیشه آغشته به خون باشد تا یک VOD بتواند مخاطبش را پیدا کند؟ آن هم در حالی که مردم دیگر نمیدانند سر به کدام سو بگذارند تا کمی از زهر این روزها کاسته شود.
شکست بازار با شکست مرز اخلاق
اولین بار نیست که شیوههای عجیب تبلیغات محیطی برای سریالهای نمایش خانگی اجرا میشود؛ روشهای خارج از عرف که با این واسطه توجه مخاطب را جلب میکند تا تضمینی باشد بر نشاندنش پای سریالهای نمایش خانگی. کمپینهای تبلیغاتی این سریالها معمولا با بنرهای شهر شروع شده و به صفحات مجازی عوامل و بازیگران میرسد؛ مانند ویدیوی ساختگی از تبلیغ چاقوی خونی که به صفحه اینستاگرام کارگردان سریال زخم کاری راه باز کرد. هدف از این کمپینها این است که توجه مخاطب را نه با روایت، ستارهها یا کارگردان که با حرکتی خارق عادت و خارج از چارچوبهای فرهنگی و اجتماعی و عرفی جلب کند.
همه مردم مخاطب سریال شما نیستند
فضای فرهنگی شهر یک کانال رسانهای مهم است که همیشه مورد توجه بوده است. این تبلیغات بیواسطه در تماس با مردم بوده و خواه ناخواه پیامی که دارد را منتقل میکند. مخاطب در شهر کمتر میتواند از این تبلیغات فرار کند، پشت چراغ قرمز، توی بزرگراه و پیاده رو، دست مخاطب را میگیرد و به جایی میبرد که میخواهد. چه مخاطب توجه فعال داشته باشد و چه با نگاهی گذرا کار خودش را انجام بدهد، به هر صورت این تصاویر و نوشتهها در ذهن او خواسته یا ناخواسته ثبت میشود و تاثیر روانی خودش را میگذارد. هر آنچه در شهر و در تبلیغات محیطی هست مستقیما بر زیبایی شهر، رفتار، زیست شهروندی، عادات و فرهنگ مردم مؤثر است. یک کانال مهم و مؤثر که غالبا با وقایع روز همراه بوده است و سیاستها و مصلحت سنجی فرهنگی و اجتماعی خاص خودش را میطلبد. اما در این میان گویا با اولویتی ویژه تبلیغ برخی مجموعهها در دستور کار است حتی اگر صدای مردم و صاحب نظران فرهنگی برای چندمین بار درآمده باشد. علاوه بر این تبلیغات شهر باید مستقل از اثر اجرا شود؛ چرا که مخاطبی که هرگز بیننده سریالهای شبکههای نمایش خانگی نیست چیزی را میبیند که ذهنیتی از آن ندارد و او هم مستقل از فیلم و سریالِ ندیده تفسیر و معنا میکند. بنابراین دیالوگهای تلخ و خشونتباری که به عنوان جمله طلایی و مخاطب پسند توی بیلبوردهای تبلیغاتی دیده میشود همچون «خون به پا میشود» در تبلیغ سریال پدر گواردیولا، یک عامل جدی و بالفعل رواج خشونت و سیاهی است.
نظر شما