زینب اصغریان - دکترای مسائل ایران و مدرس دانشگاه:  در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، نقش رهبری در سیاست خارجی به دلیل جایگاه ویژه ولی‌فقیه در قانون اساسی و تعامل پیچیده آن با قوه مجریه و شرایط بین‌المللی، نیازمند تحلیلی دقیق و چندلایه است. این نوشتار با تمرکز بر نقش رهبری در تعیین راهبردهای کلان و هدایت دولت‌ها، به تبیین چارچوبی مفهومی برای درک واقع‌گرایانه سیاست خارجی ایران می‌پردازد. 

از راهبردسازی کلان تا اعمال اقتدار نرم

آگاه: رهبری در جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان راهبردساز کلان عمل می‌کند و اصول بنیادینی چون حفظ عزت، حکمت، مصلحت، مقابله با نظام سلطه، حمایت از محور مقاومت و حفظ استقلال ملی در برابر فشارهای بین‌المللی را به‌عنوان خط‌مشی‌های ثابت تعریف می‌کند. این راهبردها چارچوبی کلی برای سیاست خارجی فراهم می‌آورند که دولت‌ها موظف به اجرای آن هستند. بااین‌حال نحوه پیاده‌سازی این راهبردها و تاکتیک‌های اجرایی به رویکردهای ایدئولوژیک یا عمل‌گرایانه دولت‌ها بستگی دارد. رهبری در این فرآیند نقش ناظر و هادی را ایفا می‌کند و تنها در صورت انحراف آشکار از خطوط کلان، با ترسیم «خطوط قرمز» به نظارت نرم می‌پردازد.
یکی از بارزترین نمونه‌های این تعامل موضوع «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) است که به‌عنوان آزمونی برای خطوط قرمز رهبری مطرح شد. رهبر انقلاب با تاکید بر مذاکرات عزت‌مندانه و مشروط کردن توافق به رفع کامل و قابل راستی‌آزمایی تحریم‌ها، چارچوبی مشخص برای مذاکرات ترسیم کردند. بااین‌حال عبور دولت وقت از برخی از این خطوط، رهبری را واداشت تا با هشدارهای صریح از پیامدهای راهبردی آن بکاهد و مسیر مذاکرات را به‌سوی منافع ملی هدایت کند.
نقش رهبری در سیاست خارجی ایران را می‌توان در قالب مدلی از «اقتدار نرم ساختاری» تحلیل کرد. در این مدل رهبری بدون دخالت مستقیم در امور اجرایی از طریق هدایت گفتمانی، نظارت ساختاری، هشدارهای راهبردی و تعیین خطوط قرمز، فرآیند تصمیم‌سازی دولت‌ها را در راستای منافع ملی هدایت می‌کند. این اقتدار که ریشه در مشروعیت و پذیرش مردمی دارد، الگویی منحصربه‌فرد از رهبری ساختاری را در نظام‌های دینی - جمهوری ارائه می‌دهد که شایسته توجه جدی در مطالعات سیاست خارجی جهان اسلام است.
رهبر انقلاب در تبیین اصول راهبردی خود بر شکستن فضای خصمانه بین‌المللی تاکید دارند. ایشان در سال ۱۳۹۳ در پاسخ به پرسشی درباره مذاکرات هسته‌ای فرمودند: «هدف آنها این است که با این بهانه فضای بین‌المللی را بر ضد ایران حفظ کنند و بر همین اساس بود که با طراحی جدید دولت برای مذاکره در خصوص موضوع هسته‌ای موافقت شد تا این جو جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود و حقیقت نیز برای افکار عمومی دنیا مشخص شود» (۲۰/۱/۱۳۹۳). ایشان همچنین با تاکید بر عدم اعتماد به مذاکرات آن را فرصتی برای کسب تجربه و افزایش ظرفیت فکری ملت ایران دانستند و افزودند: «مذاکره در موضوعات خاص اشکالی ندارد... ما هم به اذن‌الله ضرری نمی‌کنیم.» (۱۲/۸/۱۳۹۲) این بیانات نشان می‌دهد که پذیرش مذاکرات با هدف تغییر فضای بین‌المللی و کاهش فشارهای سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران 
صورت گرفته است. 
رفع تحریم‌ها به‌عنوان مطالبه‌ای منطقی از دیگر اصول محوری در رویکرد رهبری است. ایشان در سال ۱۳۹۹ تاکید کردند: «ما هیچ اصراری نداریم، هیچ عجله‌ای نداریم که آمریکا به برجام برگردد... آنچه مطالبه منطقی ما است، رفع تحریم‌ها است.» (۱۹/۱۰/۱۳۹۹) این موضع نشان‌دهنده تمرکز بر بهبود وضعیت اقتصادی کشور از طریق رفع تحریم‌های ظالمانه است. همچنین حفظ عزت و اقتدار ملی در مذاکرات از اصول غیرقابل‌تخطی رهبری است. ایشان در دیدار با مسئولان نظام در سال ۱۳۹۴ فرمودند: «ما از حقوق ملت ایران عقب‌نشینی نمی‌کنیم اما مذاکره را برای رفع سوءتفاهم‌ها و اثبات حسن‌نیت خود ادامه می‌دهیم.» (۲/۴/۱۳۹۴) تاکید بر مذاکره از موضع قدرت و نه ضعف و پایبندی به قاعده قرآنی «نفی سبیل» («و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا») نشان‌دهنده تعهد به حفظ استقلال و عزت ملی است.
رهبری همچنین از تاثیرپذیری از فشارهای داخلی یا تهدیدات خارجی در تصمیم‌گیری برای مذاکرات پرهیز کرده‌اند. ایشان در پاسخ به ادعاهای مقامات آمریکایی مبنی بر عدم اجازه غنی‌سازی به ایران فرمودند: «سعی کنند یاوه‌گویی نکنند، اینکه بگویند به ایران اجازه غنی‌سازی نمی‌دهیم، غلط زیادی است؛ جمهوری اسلامی منتظر اجازه این و آن نیست.»  این موضع نشان‌دهنده اتخاذ تصمیمات مذاکراتی بر اساس تحلیل‌های راهبردی و نه فشارهای خارجی یا داخلی است. هرچند شرایط بین‌المللی مانند جنگ و صلح یا قدرت منطقه‌ای بر نوع رفتار اثرگذار است.
الگوی راهبردی رهبری در مذاکرات شامل مراحل متعددی است. در مرحله تحلیل پیشینی، شناخت دقیق طرف مقابل، تعیین اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت و بررسی محیط مذاکرات انجام می‌شود. در طراحی راهبرد مذاکراتی، ترکیبی از رهبری مشارکتی و مقتدرانه به کار گرفته می‌شود تا قدرت چانه‌زنی در راستای منافع ملی افزایش یابد. در حین مذاکره هدایت تیم مذاکره‌کننده، بهره‌گیری از تکنیک‌های مذاکراتی مانند تهدید یا سکوت راهبردی و مدیریت بحران‌ها از وظایف کلیدی رهبری است.
همچنین پایبندی به صداقت، شفافیت و تعهدات موقت اعتمادسازی را تقویت می‌کند. در نهایت ارزیابی دستاوردها، برنامه‌ریزی برای اجرای توافقات و بهبود راهبردهای آینده فرآیند مذاکره را تکمیل می‌کند. در نتیجه پذیرش مذاکرات هسته‌ای از سوی رهبر انقلاب بر اساس تحلیل‌های دقیق راهبردی با هدف شکستن فضای خصمانه بین‌المللی، رفع تحریم‌ها و حفظ عزت ملی و بدون تاثیرپذیری از فشارهای داخلی یا تهدیدات خارجی صورت گرفته است. بااین‌حال در مواقع ضروری خطوط قرمز مشخصی ترسیم می‌شود تا منافع ملی از آسیب‌های جدی مصون بماند. این الگوی رهبری ترکیبی هوشمندانه از اقتدار نرم و هدایت راهبردی را به نمایش می‌گذارد که می‌تواند به‌عنوان الگویی منحصربه‌فرد در مطالعات سیاست خارجی مورد توجه قرار گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.