آگاه: سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم، سال ۱۳۹۲ پیشنهاد نامگذاری روزی به نام «روز صائب تبریزی» را ارائه داد و پس از تصویب توسط شورای فرهنگ عمومی کشور، روز دهم تیرماه در تقویم به این شاعر سبک هندی تعلق گرفت. اما چرا پرداختن به صائب اهمیت دارد و اشعار او چه خدمتی به زبان فارسی کرده است؟
صائب تبریزی، یک شاعر مردمی
صائب تبریزی در زمانه سرنوشتساز قرن یازدهم هجری فرصتی فراهم کرد تا بسیاری از فارسیزبانان پراکنده در کشورهای مختلف و علاقهمندان و خادمان فرهنگ و فکر ایرانی، به بازشناسی و معرفی میراث مشترک خود همت کنند. گسترش زبان فارسی به فراسوی مرزهای جغرافیایی ایران را به عنوان خدمت دیگر صائب به این زبان باید دانست. صائب نقش اساسی در نشر زبان و ادب فارسی به هند و دیگر مناطق شبهقاره داشته و شاعران بسیاری در جهان را تحتتاثیر فرهنگ ایرانی قرار داده است.
در پیشینه سبک هندی که یکی از خاستگاههای مهم آن شهر اصفهان به عنوان اصلیترین پایتخت صفویان بوده است، تاثیر شاعران بزرگ این منطقه را که بهیقین بنیانگذار و تکامل بخشنده به سبک هندی بودهاند، نباید فراموش کرد؛ شاعرانی چون صائب تبریزی، وحشی بافقی، عرفی شیرازی، کلیم کاشانی و بابا فغانی شیرازی که همگی ساکن اصفهان یا شهرهای مجاور آن بودهاند. ظرافتکاری و نازکخیالی و مضمونسازی در شعر و هنر، امروزه اگر با نام اصفهان عجین شده است، بدون شاعرانی چون صائب امکانپذیر نبود.
صائب، تنها شاعری است که پس از حافظ، طریقهای نو و شیوهای ممتاز را پایهریزی کرد. ازاینجهت حافظ و صائب را میتوان دو شاعر نامدار در سبک عراقی و هندی دانست. او با کاربرد ترکیبات خاص و زبان متمایل به گفتار عامیانه، نماینده کامل ویژگیهای زمان و زبان مردم خویش است و در شعر او زبان عامیانه و واژهها و ترکیبات و امثال و حِکَم رایج در زبان مردم با قوت تمام وجود دارد و ازاینرو باید او را شاعری مردمی بنامیم. دلیل مردمینامیدن صائب تبریزی این است که تا پیش از صائب و بهقدرترسیدن صفویان، شعر برای اهل فضل بود و مخاطبانش نیز اهل فضل و درسخواندگان جامعه بودند. کسانی که بعدها خودشان ممکن بود شعر بگویند و بهعنوان ادیب و شاعر ظاهر شوند و میتوان گفت تاثیرپذیری شاعران از یکدیگر نشاندهنده این جریان بوده است اما زمانی که شعر از دربار به زندگی مردم عادی و قهوهخانهها آمد، رنگ زندگی پیدا کرد.
به گفته بسیاری از اساتید شعر و ادب، شعر سبک هندی که سبک صائب است روایت شاعرانه خود زندگی است؛ همین زندگی روزمره، شبوروز، همین راهرفتن، گفتوگوکردنها، تکیهکلامها، نصیحتکردنها، عشقبازیها آنهم در سطحی که همه مردم آن را درک کنند.
ذکر این نکته هم ضروری است که سبک هندی دوشاخه دارد؛ یکی سبک هندی که در ایران است و صائب تبریزی، کلیم کاشانی و... جزو این دسته هستند. شاخه دوم که در شبهقاره هند است با شاعرانی چون بیدل ادامه پیدا میکند. سبک هندی در شاخه ایرانی با ذائقه و پسند و دنیای اطلاعات و معارف ما ایرانیان سازگاری بیشتری دارد تا شاخه هندی، چون این شاخه از سبک هندی برای مخاطب ایرانی بسیار دشوار است؛ پر از رمز و رازهایی که شاید برایمان قابلدرک نباشد. در مورد زادگاه صائب، قطعیتی وجود ندارد و عدهای او را متولد تبریز و عدهای متولد اصفهان میدانند، اما بر اساس اسناد بهجامانده مشخص است که او حوالی ۸۰ سالگی در اصفهان از دنیا رفت و آرامگاه او هم اکنون در مرکز شهر اصفهان واقع است.
وقتی که شعر علاج میشود
همانطور که پیش از این در مورد شعر صائب اشاره شد، تجربه تاریخی نشان داده که شعر هروقت میان مردم کوچه و بازار آمده ماندگار شده و این ماندگاری از شگفتیها و قدرت زبانی شعر است. در زمانه امروز هم بارها این موضوع دیده شده که هر بار شاعری یک شعر که متناسب با حالوهوای مردم است سروده خیلی زود بر سرزبانها افتاده و ماندگار شده است و میزان ماندگاریاش باتوجهبه قدرت زبانی آن است؛ گاه تا سالها زمزمه میشوند و گاه تاریخ انقضا دارند و یک مدتی سرزبان هستند و بعد فراموش میشوند. در این میان اما اینکه شعر در چه موقعیت اجتماعی سروده شده هم بسیار مهم است. برای نمونه قطعه موسیقیایی «علاج» محسن چاوشی که در ایام جنگ ۱۲ روزه خوانده شد، یکی از این نمونههاست که چون شعر متناسب با حالوهوای این ایام است، خیلی زود به اصطلاح وایرال و فراگیر شد.
از جولیا پطرس تا معتمدی و چاوشی
آنچه در آثار هنری درباره جنگ اهمیت دارد، زاویه دید است. جولیا پطرس در لبنان سخنرانی شهید سیدحسن نصرالله را تبدیل به موسیقی کرد. او زاویه دیدش را جای یک رهبر و فرمانده جنگی گذاشت. محمد معتمدی درباره جنگ از نگاه یک رزمنده خواند. حسامالدین سراج در قطعه «گلبرگ سرخ لالهها» از زاویه یک شهید خواند و چاوشی هم از زاویه دید خودش که زاویه نگاه یک هنرمند مانده در جنگ که با ملت سخن میگوید.
«علاج» به هیچ عنوان یک اثر چپ نیست. پاپ مرسوم آمریکایی هم نیست. علاج درست در نقطهای قرار گرفته که ایران روی آن پافشاری میکند. علاج میلیتاریستی نیست و نمیخواهد کسی دست به اسلحه ببرد؛ اما در لفافه این کار را میکند وقتی کاظم بهمنی شاعر این اثر، صحبت از تربیت اقوام بردهدار میکند، میشد همین کلام را به شکلی درآورد که شاعر و خواننده به منتهی علیه چپ بودگی سقوط کنند، اما در همین نقطه است که شاعر مخاطب جهانی میگیرد و میگوید: «آزادگان کل جهان! فکری برای تربیت اقوام بردهدار کنید.» اینجاست که تعبیر لطیف میشود و ناگهان معنای مقاومت از یک مقاومت چپ به مقاومت ایرانی بدل میشود. در جای دیگری از شعر - که بیت اصلی آن هم است - بهمنی میگوید و چاوشی میخواند که: «مردم علاج در وطن است/ دنیا فقط لب و دهن است». حالا مانیفست کامل میشود. چاوشی در این بیت و در بخش «شیپور جنگ را زده و همواره صلح میطلبید» آمال و آرزوهای هنرمندان خارجنشین را هم بهطعنه میکشد.
واقعیتش این است که جنگها همگی در ابتدا حماسه هستند و بعد تبدیل به تراژدی میشوند؛ اما وقتی وارد صفحات کتاب تاریخ میشوند بعد از مدتی رنگ و روحشان را میبازند. در اینجاست که هنر کار خودش را میکند و روح زمانه جنگ را زنده میکنند و اینجاست که تراژدی و حماسه باز هم زنده میشود، اما همه این تصاویر مربوط به جنگهای معمول تاریخ است و مربوط به زمانی که تو مانیفستت دفاعکردن نیست. وقتی داستان درباره مقاومت است و تن به زور ندادن، همه چیز دیگر حماسه است و حماسه تمام تراژدی را در خود میبلعد. واقعیت این است که چاوشی و کاظم بهمنی، شاعر این اثر بهدرستی فهمیدند الان وقت سیاه کردن نقشه ایران نیست و این مدل از دلسوزیها در شرایطی که کشور در نقطه حساس دفاع است، معنا ندارد.
کاظم بهمنی در شعر «علاج»، یک ساختار روایی چندلایه و تکنیکی را با کلماتی ساده پدید آورده که تمام پیچیدگیهای نظری در شناخت بحران عمیق جهان و راه برونرفت از وضعیت کنونی را در فرکانسی از امید، حماسه و یقین به روح شنونده تزریق میکند. خلاصه که «علاج» نشان داد یک شعر چطور میتواند صدای وطنش باشد. سروده شدن امثال چنین شعرها و خواندنشان توسط یک خواننده درست و در یک بزنگاه تاریخی بهخوبی نشان داد که شعر و موسیقی تنها برای سرگرمی نیست، بلکه آینهای از دردها، دغدغهها و امیدهای مردم این سرزمین است.
در پایان با یکدیگر متن کامل شعر علاج، سروده کاظم بهمنی را میخوانیم:
با تکههای پیکرمان، با گیسوان دخترمان، میخواستید چهکار کنید؟
ما زندهایم مثل امید، این چندروزه را بروید، بر کشتن افتخار کنید
شیپور جنگ را زده و یکباره صلح میطلبید؟! ابلیس زادگان پلید!
ای بدترین اهل زمین! با ما رسیدگان بهیقین، پس مایلید قمار کنید؟!
مردم! علاج در وطن است، دنیا فقط لب و دهن است، این جنگ، جنگ تنبهتن است
آزادگان کل جهان! فکری برای تربیتِ اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان، افکار تیره و بدشان، آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان، این موشهای شب زده را ای گربهها! شکار کنید
کودککشان ورطهی نیست! بزدلتر از شما چه کسیست؟ ما در مسیر آمدنیم
جرثومگان ظلم و ستم! وقت است تا به همت هم، از خانهها فرار کنید
صحبت نه از زیاد و کم است، شمشیر خشم ما دو دم است، یک ضربه نیز مغتنم است
این تیغ، تیغ روز جزاست، کعبه ورای فهم شماست، سجده به ذوالفقار کنید
مردم! خدا مراقب ماست، جز خیر ما ندید و نخواست، آری خدا که در همه جاست
از شر دشمنان چه هراس؟! تنها حساب بر نظر و الطاف کردگار کنید
خائن همیشه بوده و هست، این دستپخت اجنبی است، نفرین به این جماعت پست
وقتی غبار فتنه نشست، رحمی مباد بر ستمِ مزدور جیرهخوار کنید
نظر شما