۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۷
کد خبر: ۱۴٬۶۲۱

شهره پیرانی، همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد، دانشمند هسته‌ای در صفحه مجازی خود نوشت: آنقدر حضور دکتر عباسی در زندگی ما، خانواده شهدای هسته‌ای، پررنگ بوده که نمی‌دانم از کدامشان روایت کنم.

زندگی بی تو...

آگاه: روز بعد شهادت داریوش، من را برده‌اند پزشک قانونی کهریزک، بعدم‌سالن تغسیل. من بی‌قرار و سرگردان. یک جا قرار ندارم. یک‌باره دکتر عباسی که رئیس وقت سازمان انرژی اتمی بود، به همراه تیم حفاظتش روبه‌رویم ظاهر شد. نزدیک‌ترین فرد سال‌های آخر کار حرفه‌ای داریوش بود. همکاری داریوش با دکتر عباسی فقط حرفه‌ای نبود. توام بود با رفاقت. نقطه اتصالشان ایران بود. نقطه‌ پررنگی که تبدیل شده بود به ریسمانی محکم که هیچ بیگانه‌ای نمی‌توانست باعث گسستنش شود. هم داریوش اهل مدارا بود و تساهل و تسامح هم دکتر عباسی.
آن روز غم‌انگیز با دیدن دکتر عباسی پاهایم سست شد. همزمان چشمان ملتمسم به دکتر عباسی بود که شما بگویید چه کنم بدون داریوش...
دکتر عباسی در خطر بود آن روزهای پر التهاب. من انتظار نداشتم بیاید. آمده بود اما. بلندم کردند. کنارم قدم میزد آرام آرام در گوشم می‌گفتند: «داریوش تو را خیلی قوی می‌دانست. بگذار همان‌طور باشی که او از تو تصور داشت». اما من فکر می‌کردم نمی‌توانم...
من آن روزهای پرالتهاب را پشت سرگذاشتم که آسان‌ترین آن شهادت داریوش بود. در تمام آن التهابات و بی‌انصافی‌ها، تنها مأمن برای من دکتر عباسی بود. تمام این سال‌ها مأمن بود. برای من، برای آرمیتا، بیش از من. برای همه خانواده شهدای هسته‌ای...
دکتر عباسی گذشته از وطن دوستی و شجاعت یکی از خوش‌فکرترین افرادی بود که در زندگی با او برخورد کرده‌ام. 
من اگر زنده بمانم از او روایت می‌کنم....
روایت‌های آرمیتا بیش از من است.
پ.ن: این عکس به اصرار من گرفته شد. چیزی درون من می‌گفت این جمع دوباره جمع نمی‌شود. خانواده شهید شهریاری و خانواده شهید عباسی و خانواده شهید رضایی نژاد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.