آگاه: آنچه در ادامه میآید، گفتوگو با او پیرامون وضعیت عملکرد رسانهای در جنگ ۱۲ روزه است :
آیا جنگ ۱۲روزه، محک جدی و مهمی برای فعالیتهای رسانهای ما محسوب میشود و حوزه اطلاعرسانی و تبلیغات ما را در بوته آزمایش قرار میدهد؟ در مقام آسیبشناسی، نقاط ضعف و قوت ما در حوزه اطلاعاتی و رسانهای در طول این ۱۲ روز چه بود؟
اولا به دلیل همبستگی گستردهای که بین اقشار مختلف در پی تجاوز رژیم صهیونیستی – که ۱۲ روز به طول انجامید – پدید آمد، رسانهها نیز از این موضوع مستثنی نبودند. این همبستگی در عملکرد رسانهها مشهود بود و ما تصویر نسبتا مناسبی از وضعیت رسانههایمان در این مدت مشاهده کردیم. کارکردهای خوبی از آنها سر زد و هر رسانه به سهم خود تلاش کرد تا در این مسئله ملی مشارکت کند و در راستای آنچه صحیح میپنداشت، عمل کند.
معمولا در چنین مواردی، نیازمند تدوین بایدها و نبایدها هستیم. از آنجا که به جز هشت سال دفاع مقدس، با چنین رویدادی کمتر مواجه بودهایم، این بایدها و نبایدها نیازمند تدوین و ابلاغ از سوی نهادهای ذیربط، مانند معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد است تا رسانهها آمادگی بیشتری در مواجهه با چنین پدیدههایی داشته باشند. تجربیات طبیعی به دست آمده در این مدت نیز به تدوین دقیقتر این بایدها و نبایدها کمک میکند؛ از جمله اینکه چه منابعی برای انتشار خبر مجاز هستند، چه مطالبی نباید منتشر شوند، چه تصاویری نباید انتشار یابند و چگونه میتوان صحنه را مدیریت کرد. آنچه روشن است، این است که اگرچه این درگیری ۱۲روز به طول انجامید، اما ما هم قبل و هم بعد از آن با جنگ تبلیغاتی و رسانهای مواجه بودیم. این چیزی است که اکنون نیز مشاهده میکنیم. آنها با همین شیوهها، جنگی باخته را برای خود پیروزی قلمداد میکنند و به تعبیری برای خود سند پیروزی صادر میکنند. این در حالی است که واضح است کشوری که هرگز گمان نمیکرد کسی بتواند حتی به آن چپ نگاه کند، چه رسد به اینکه به آن آسیب بزند یا بر آن پیروز شود، چنین اتفاقاتی را در طول این ۱۲ روز تجربه کرد. هنر بعدی و مسئولیت اصلی رسانههای ما پس از پایان جنگ که مدت زمان محدودی داشت، این است که بتوانند این رویداد را به خوبی تبیین، مستندسازی و روایت کنند. به ویژه در شرایطی که رسانههای جهانی، روایت خود را بر اساس خواستههای همان متجاوزین منتشر و به افکار عمومی دنیا القا میکنند.
چگونه میتوان افکار عمومی جامعه را در مواجهه با این بحرانها و حجم بالای اطلاعات تولید شده از سوی آنان، به نوعی واکسینه کرد؟
به نظر من، اولین نکته این است که اتفاقاتی که در طول جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی رخ داد، باید ارج نهاده شود. مهمترین دستاورد، همبستگی ملی بود؛ اما متاسفانه در حالی که زمان زیادی از آن اتفاقات نگذشته، خدشه به آن وارد میشود. مباحث اختلافی مطرح میشود و برخی با سخنان یا بیانیههای خود، به این وحدت و همدلی که حاصل یک جنگ تحمیلی و مورد استقبال ما نبود، هجمه وارد میکنند. این همبستگی ملی باید حفظ شود و بخشی از آنچه شما به آن اشاره کردید، در سایه همین همبستگی ملی بیاثر میشود. بخش دیگر این است که باید در مقابل تولید محتوا و دروغپردازیهای طرف مقابل فعال بود. کارهای خوبی در این زمینه انجام شده است، مانند بازدید مقامات و خبرنگاران خارجی از مناطق آسیبدیده، از جمله خانههای مردم تا بتوانند واقعیت را منتشر کرده و به دولتهای خود اعلام کنند که این نبرد تنها مراکز نظامی یا ضد هستهای را هدف قرار نداده، بلکه مردم بیگناه و مناطق مسکونی نیز مورد حمله قرار گرفتهاند. بنابراین اینها به ما کمک میکند تا بتوانیم به آها پاسخ دهیم. بخش دیگر این است که طرف مقابل اقدامات و کنشهای رسانهای فعالی را آغاز و مطرح میکند که آنها نیز نیازمند پاسخ فوری هستند. این پاسخها گاهی بر عهده مقامات و مسئولین ذیربط است؛ نظیر وزارت امور خارجه، رییس جمهور یا سخنگوی دولت. در مواردی که اطلاعاتی درباره توافق یا مذاکره منتشر میشود و ما از صحت آن بیاطلاعیم، باید به سرعت نسبت به آن واکنش نشان داد. باید واکنشهای داخلی را که مورد اعتماد جامعه هستند، به عنوان منبع خبر استفاده کنیم. در غیر این صورت، اگر واکنشهای بیرونی و اخبار منتشر شده توسط منابع خارجی بدون بررسی منتشر شوند، ممکن است در سطح جهانی فراگیر شده و به منبع اصلی خبر برای تمامی رسانهها چه داخلی و چه خارجی تبدیل شوند.
برای حوزه رسانه و اطلاعرسانی چه تدبیری بیندیشیم تا در صورت تکرار چنین رویدادهایی دچار مشکل نشویم؟ به چه ابزارها و ساختارهای اجتماعی نیاز داریم و چگونه باید در حوزه شبکههای اجتماعی فعال باشیم؟
به نظر من، چند اقدام اساسی باید صورت گیرد: اولا ما نیازمند یک مرکزیت واحد برای حوزه رسانه و اطلاعرسانی هستیم. این مرکزیت واحد، وظایف متعددی بر عهده دارد؛ از جمله اینکه تمامی رسانهها بدانند با یک مرجع واحد طرف هستند. اگر سوالی دارند، باید از این مرکز بپرسند و اگر نکتهای در این ایام باید رعایت شود که ممکن است مورد غفلت قرار گیرد، مرجع استعلام آن همین مرکز است. بنابراین ما به چنین مرکزی نیاز داریم؛ نام آن اهمیت ندارد، بلکه کارکرد و وظایفی که این مرکز رسانهای باید انجام دهد، مهم است. ثانیا انجام اطلاعرسانی سریع و صحیح ضروری است. در شرایط جنگی، ممکن است احساسات بر عقلانیت غلبه کند. مثلا اگر خبری مبنی بر اسارت کسی منتشر شود، باید به صحت آن اطمینان داشت؛ زیرا در غیر این صورت، عدم تحویل اسیر یا عدم تطابق واقعیت با خبر منتشر شده، به سرعت آشکار میشود. این نوع اخبار نادرست، پس از مدتی بیاعتبار میشوند و به اعتماد عمومی لطمه میزنند. بنابراین، اطلاعرسانی دقیق و صحیح در چنین مواردی برای رسانهها ضروری است. ثالثا در مواجهه با اخبار منتشر شده در فضای مجازی که منابع معتبر در آن ممکن است گم شوند و سرعت انتشار حوادث و اتفاقات بالاست، ما نیازمند راهنماهایی هستیم که صحت اخبار را تایید یا تکذیب کنند. خبری که در فضای مجازی منتشر میشود، نباید بدون تایید توسط یک رسانه رسمی و معتبر بازنشر شود تا از بروز اشتباه جلوگیری شود. منظور من قوانین سفت و سخت نیست، زیرا رسانهها معمولا خودشان از اصول حرفهای آگاهاند؛ بلکه منظور، ارائه هدایتها و راهبردهای کلی است که به نظر من ضروری است. میتوانیم با تشکیل یک ستاد واحد، تصمیمات بهتری را برای تمامی فعالان این حوزه در قبال رسانهها اتخاذ کنیم.
نظر شما