آگاه: عمق استراتژیک، زمانی بهمثابه شعاع عملیاتی مقاومت تعریف میشد. از مرزهای خرمشهر تا حومه حلب، از کوههای زاگرس تا ضاحیه بیروت؛ اما حالا مسئله متفاوت است. امروز دیگر نهفقط دسترسی به یک جغرافیای حامی، بلکه حفظ کارآمدی بازدارندگی در یک نظام ناپایدار منطقهای، اولویت یافته است. پیش از هر چیز، باید گفت سوریه با وجود تثبیت نسبی سیاسی، هنوز از ثبات اجتماعی و اقتصادی بهرهمند نشده است. پروژه بازسازی نه آغاز شده، نه پایان دارد. این خلأ اقتصادی، حفرهای است که امنیت را میبلعد. تا زمانی که امنیت اقتصادی در سوریه نهادینه نشود، ایران هرچقدر هم در بعد نظامی حضور پررنگی داشته باشد، در نهایت با یک شریک «غیرپایدار» مواجه خواهد بود.
اینجا، واژه «پایدار» را نباید ساده گرفت. در راهبرد امنیت ملی ایران، اگر یک حلقه بیرونی ضعیف شود، بار تهدید به حلقههای درونی منتقل میشود. یعنی ضعف دمشق، آغاز فشار بر تهران است ولو در شکل سایبری، رسانهای یا حتی از طریق جنگ نیابتی نرم در مرزهای شرقی کشور. از سوی دیگر، ساختار قدرت منطقهای تغییر کرده است. عربستان دیگر همان پادشاهی کنارهگیر دهه ۸۰ شمسی نیست. امارات، دیگر صرفا بازیگر اقتصادی نیست. ترکیه با چرخشهای نامنظم در سیاست خارجی، ناامنترین متحد بالقوه است. در این شرایط، ایران ناچار به بازطراحی عمق استراتژیک خود است، البته نه با همان ابزار قدیمی.
این بازطراحی باید واجد پنج ویژگی اساسی باشد:
انعطافپذیری تاکتیکی در برابر بحرانهای متقاطع (امنیتی، اقتصادی، هویتی).
نفوذ نرمافزارمحور در ساختارهای فرهنگی و نخبگانی سوریه و نه فقط سختافزارمحور.
تثبیت میدان از طریق محلیسازی امنیت؛ یعنی تبدیل محور مقاومت به کنفدراسیونی از بازیگران نیمهمستقل اما هماهنگ.
بازتعریف زبان رسانهای مقاومت؛ چرا که جوانان سوری، لبنانی و حتی عراقی دیگر با گفتمان کلاسیک بسیج نمیشوند. افزایش وزن دیپلماسی پنهان در مقابل عملیات آشکار؛ جایی که ابزار چانهزنی ایران، بهجای نمایش در سکوت عمل کند.
و پرسش کلیدی این است که آیا جمهوری اسلامی برای این بازطراحی آماده است؟ پاسخ ساده نیست. نهادهای تصمیمگیر در ایران بعضا هنوز به «جغرافیای سابقِ تهدید» فکر میکنند. درحالیکه تهدید اکنون متحرک است و گاه از دل همان متحدان دیروز سر برمیآورد.
برای نمونه اگر امروز حزبالله لبنان تحت فشار فزاینده اقتصادی قرار گیرد و در سطح اجتماعی - سیاسی دچار ریزش مشروعیت شود، آیا همچنان بهمثابه یک «منبع بازدارندگی» موثر خواهد ماند؟ یا بالعکس به نقطه آسیبپذیری جدیدی برای ایران بدل خواهد شد؟ این تناقضات، نگرانکنندهاند. بهویژه وقتی بدانیم که اسرائیل و آمریکا در حال مهندسی «گذار بیصدا» از جنگ سخت به جنگ روانی و سیاسی علیه محور مقاومتاند. در این الگو، میدان جنگ نه سوریه و لبنان و فلسطین بلکه ذهن است. بنابراین، راهکار ایران نباید تکرار نسخههای گذشته باشد. باید عمق استراتژیک، از «خط مقدم جغرافیایی» به «سطح مقاومت اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی» تبدیل شود.
نکته نهایی را با تردید مینویسم، نه با قطعیت. اگر عمق استراتژیک در مفهوم قدیم، کاراییاش را از دست داده باشد و اگر ایران نتواند این مفهوم را بازآفرینی کند، چه بسا «حضور در میدان» از دارایی به بدهی تبدیل شود. در جهانی که هر اتحادی تاریخ انقضا دارد، تنها چیزی که ماندگار میماند، بازتعریف مستمر قدرت است. این یعنی مقاومت اگر میخواهد بماند، باید یاد بگیرد در جهش اهدافش و در برابر نقشه پیچیده دشمن، تغییر کند.
۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۳
کد خبر: ۱۵٬۰۴۹
بارها و بارها گفته شده که امنیت در خاورمیانه، مفهومی است که بدون پسوند ژئوپلیتیک، اساسا بیمعناست. اما کمتر گفته شده که این ژئوپلیتیک، دیگر فقط جغرافیا نیست؛ بلکه «جغرافیای ذهنی امنیت» است که تعیین میکند بازیگران منطقهای چگونه عمل میکنند. امروز پس از ۱۳سال بحران در سوریه، آنچه برای ایران مطرح است، نه فقط بازسازی یک متحد استراتژیک، بلکه بازنگری در مفهومی است که به آن «عمق استراتژیک» میگوییم.

نظر شما