۱۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۲
کد خبر: ۱۵٬۳۳۵

میراث جادوانه اربعین چیست؟

سادگی در آینه رنج

علی جواهری ـ دبیر گروه جامعه

اربعین، فقط یک نام نیست. برای من که اکنون غبار این راه  را  بر تن دارم و نم‌نم اشک شوق بر چهره، اربعین جهانی است از ناگفته‌ها. جهانی پر از زمزمه‌هایی که نه در کتاب‌ها یافت می‌شوند، نه در خطابه‌ها؛ بلکه در سکوت بین قدم‌ها، در رنج زانوهای خسته و در عمق نگاه‌هایی که بی‌زبان، قصه‌ها می‌گویند. گویی هر ذره از خاک نجف تا کربلا، حامل رازی است که تنها به گوش جانِ رهرو نجوا می‌کند و من! در آغاز این سفر عظیم، در حرم مطهر امیرالمومنین (ع) حالی داشتم که هنوز طعمش بر کام روحم جاری است.

سادگی در آینه رنج

آگاه: آنجا در برابر شکوه بی‌کرانِ کلام و وجود مولا علی (ع)، خود را چنان حقیر و تهی یافتم که گویی هیچ نمی‌دانستم. ذهنم آن قفس کوچک عادت‌زده، در برابر اقیانوس بی‌کران حکمتش، به‌کلی فلج شده بود. کلمات زیارت‌نامه بر زبانم جاری بود، ولی قلبم سنگین از نادانی خود، هیچ نمی‌فهمید. انگار دیواری ضخیم از غرورِ ناخودآگاه و دانشِ ناچیز دنیوی، میان من و نورِ آن حضرت قد برافراشته بود. احساس درماندگی می‌کردم، گم‌گشته‌ای در بیابانی از معنا، در حالی که چشمه‌ زلال حقیقت در چند قدمی‌ام جوشان بود. آن لحظه، همه چیز در نظرم پیچیده و دست‌نیافتنی آمد؛ گویی فهمیدن علی (ع) و راهش، مختص برگزیدگان است و من در انبوه گناهان و غفلت‌ها، حتی شایستگی درک الفبای آن را ندارم. اما اربعین، این معلم بی‌بدیل درسش را نه در کلاس‌های پرزرق‌وبرق که در ساده‌ترین و سخت‌ترین لحظات راه می‌دهد. پای در راه که گذاشتم، قدم بر شن‌های سوزان کربلا که نهادم و بار سنگین رنج این مسیر را بر دوش جان که کشیدم، ناگهان دریچه‌ای گشوده شد. آن پیچیدگی عظیمی که در حرم حس کرده بودم، آرام‌آرام در دلِ سادگی‌های راه رنگ باخت. گویی اربعین با من سخن می‌گفت: ببین! گاهی تو فکر می‌کنی همه چیز خیلی پیچیده است، در حالی که حقیقت ساده و بی‌آلایش است. آن‌قدر ساده که تو با همه‌ پیچیدگی‌های ساختگی ذهنت، آن را نمی‌بینی. کسب این سادگی، این حقیقت ناب، خود ساده است؛ اما شرطش این است که بارهای بیهوده را زمین بگذاری.

سادگی در آینه رنج
سختی‌های اربعین، این مسیر مقدس خود بزرگ‌ترین معلم سادگی است. وقتی پاهایت تاول می‌زند و هر قدم چون روی آتش نهاده‌شدن است. همه نقشه‌های ذهنی، همه ادعاها، همه پیچیدگی‌های ساختگی زندگی مادی دود می‌شود و به هوا می‌رود. در آن لحظه تنها یک چیز مهم است: قدم بعدی. فقط حرکت کن. فقط پیش برو. فقط زنده بمان و به مقصد برس. این، ناب‌ترین شکل سادگی است. هدفی واحد (کربلا)، وسیله‌ای واحد (پاهایت) و اراده‌ای واحد (عشق به حسین (ع)). در این سادگیِ مطلق است که قلب سبک می‌شود و آماده شنیدن آن زمزمه‌های پنهان می‌شود.

زمزمه‌های گویای خاموش
و چه زمزمه‌هایی! این زمزمه‌ها، در هیاهوی میلیون‌ها زائر، در سکوت عمیق‌تری طنین‌انداز می‌شوند. زمزمه پیرمردی که در ایستگاه استراحت، با دست‌های لرزان، لیوان آبی به سویت دراز می‌کند و چشمانش پر از عشق بی‌منت است. این زمزمه می‌گوید: بخشش همین است. بی‌منت و بی‌منت‌تر. زمزمه مادری جوان که کودک خردسالش را بر دوش دارد و با وجود خستگی مفرط، لبخندی بر لب دارد و برای دیگران دعا می‌کند. این نجوا می‌خواند: صبر و استقامت، زیباترین جواهر زن است. زمزمه جوانی که پشتش را خم کرده تا پیرمردی ناتوان را بر دوش بگیرد و کیلومترها راه ببرد. این ندا فریاد می‌زند: خدمت به خلق، عین عبادت است. زمزمه اشک‌های بی‌اختیار زنی در کنار زینبیه که قصه غربت و شجاعت حضرت زینب (س) را روایت می‌کند. این اشک‌ها ترنمی از عشق و وفاست. اینها درس‌های علی (ع) است، نه در قالب کلمات پیچیده که در قالب زنده‌ترین و ملموس‌ترین صحنه‌های انسانی. در اینجا تو حکمت علوی را نه با گوش که با چشم دل و با تمام وجودت می‌آموزی. آن درماندگی اولیه در حرم، شاید لازم بود تا من از توهم دانستن خالی شوم و آماده دریافت این درس‌های ساده و عمیق از صحنه‌های زنده راه گردم.

صحنه‌های زیبایی که رنج می‌زایند
آری، اربعین با تمام سختی‌هایش، آفتاب سوزان، راه طولانی، ازدحام، کم‌خوابی و درد پا مسیری است که زیباترین صحنه‌های انسانی و معنوی را در دل تاریخ رقم می‌زند. این زیبایی محصول مستقیم همان رنج است. گویی خاک کربلا، این زیبایی‌ها را فقط به رهروانی می‌بخشد که بهایش را با عرق جبین و درد پا و سوزش دل پرداخته‌اند. صحنه نماز جماعت میلیونی در صحرای کربلا، آن همپایی شگفت‌انگیز که گویی میلیون‌ها نفر با یک قلب می‌تپند، آن همدلی بی‌نظیر که غریبه‌ترین انسان‌ها را چون برادر و خواهر در آغوش می‌گیرد، آن فداکاری‌های بی‌منت... اینها همه صحنه‌های زیبایی هستند که فقط و فقط در کوره رنج و مشقت این مسیر مقدس پدید می‌آیند. اینجاست که درک می‌کنی سختی، پاک‌کننده قلب است و زمینه‌ساز ظهور زیباترین جلوه‌های روح الهی در انسان.

بازگشت به آن درماندگی مقدس
حالا که غبار راه بر تن دارم و قلبم از آن زمزمه‌ها پر است، به آن لحظه درماندگی در حرم حضرت علی (ع) با نگاهی دیگر می‌نگرم. آن احساس حقارت و نادانی، آن دیوار پیچیده ذهنی، شاید اولین و ضروری‌ترین قدم بود. گویی مولا می‌خواست به من بگوید: تا خودت را خالی نکنی، تا توهم دانشت را کنار نگذاری، تا در برابر عظمت این راه سر تعظیم فرود نیاوری، جایی برای دریافت حقیقت ساده‌ من نخواهی داشت. آن درماندگی، خاکساریِ مقدسی بود که زمین قلبم را برای بذرهای حکمت اربعین آماده کرد. اربعین به من آموخت که حقیقتِ راه علی (ع) و حسین (ع) - که همان راه فداکاری، ایثار، عدالت، عشق به خلق و تسلیم در برابر خداوند است - در نهایت، حقیقتی ساده و روشن است. پیچیدگی، از ساخته‌های ذهن ناپاک و خودبین ماست. اربعین با پاک‌کردن آینه‌ دل در کوره‌ رنج و خدمت، این سادگیِ نورانی را به ما نشان می‌دهد. پس ای اربعین! تو فقط یک پیاده‌روی نیستی. تو دانشگاهی هستی از خاک و آفتاب و اشک و عرق. دانشگاهی که در آن، پیچیده‌ترین توهمات ذهنی در برابر سادگیِ خیره‌کننده عشق و ایثار ذوب می‌شود. تو به من آموختی که گاهی برای فهمیدن ساده‌ترین حقایق، باید سخت‌ترین راه‌ها را پیمود و آموختی که آن زمزمه‌های ملکوتی را؛ زمزمه‌های درس علی (ع) و ندای حسین (ع)، فقط می‌توان در سکوتِ پس از رنج، در خلوتِ پس از فروتنی و در روشناییِ حاصل از اشک‌های پاک، شنید. این زمزمه‌ها، میراث جاودان این مسیر است و من این رهرو کوچک، گوش‌های جانم را برای همیشه به سویشان گشوده‌ام یا علی، یا حسین، این شن‌های سوخته، این پاهای تاول‌زده و این قلبِ تازه‌بیدار شده، گواه راهم بادا.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.