آگاه: در چنین بستری همواره یکی از مهمترین مسائل مورد مناقشه، جایگاه حزبالله لبنان و موضوع خلعسلاح آن بوده است. بسیاری از جریانهای سیاسی داخلی و نیز قدرتهای خارجی چنین میپندارند که اگر حزبالله سلاح خود را زمین بگذارد، لبنان به ساحل آرامش خواهد رسید. اما آیا واقعا چنین است؟
۱. ریشه بحرانهای لبنان فراتر از سلاح حزبالله
نخستین نکتهای که باید با عقلانیت و نگاه جامع بدان توجه کرد، این است که بحران لبنان ریشهای عمیقتر از مسئله سلاح حزبالله دارد. ساختار سیاسی این کشور بر پایه نظام طائف بنا شده است؛ نظامی سهمیهبندیشده بر اساس طایفه و مذهب که خود سرچشمه فساد، ناکارآمدی و تعارضات بیپایان شده است. اقتصاد وابسته به دلار، فقدان حاکمیت قانون، فساد سیستماتیک در دستگاههای دولتی، فرار سرمایهها و مداخلات آشکار خارجی (از آمریکا و فرانسه گرفته تا رژیم صهیونیستی و برخی دولتهای عربی) همگی بحرانهای لبنان را پیچیده ساختهاند. بنابراین تقلیل این بحرانها به وجود سلاح حزبالله یک مغالطه آشکار و تحریف واقعیت است.
۲. حزبالله؛ مولود بحران یا عامل بحران؟
حزبالله در خلأ به وجود نیامده است. این جریان زاییده اشغالگری رژیم صهیونیستی در دهه ۱۹۸۰ و ناتوانی دولت لبنان در دفاع از مرزهای خود بود. سلاح حزبالله از ابتدا پاسخی طبیعی و مشروع به تجاوز، اشغال و ترورهای اسرائیل بود. حتی منتقدان سرسخت این جنبش نیز نمیتوانند نقش تعیینکننده مقاومت را در آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و بازدارندگی در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ انکار کنند. بنابراین پرسش اساسی این است: آیا میتوان عامل بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی را بهعنوان منشأ بحران داخلی معرفی کرد؟
۳. خلع سلاح؛ امنیت یا بیدفاعی؟
حامیان طرح خلع سلاح حزبالله اغلب چنین استدلال میکنند که وجود یک نیروی مسلح خارج از چارچوب ارتش، موجب تضعیف دولت مرکزی و افزایش شکافهای داخلی است. اما منتقدان این نگاه، با تکیه بر عقلانیت دفاعی میپرسند: کدام ارتش لبنان؟ کدام دولت مقتدر؟ ارتش لبنان سالهاست با بحران مالی، ضعف لجستیکی و وابستگی به کمکهای خارجی دستبهگریبان است. تجربههای گذشته نشان داده که این ارتش بهتنهایی توان مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی یا حتی تروریسم تکفیری را ندارد. در واقع، سلاح حزبالله نه رقیب ارتش بلکه مکمل آن بوده است. اتحاد ارتش، ملت و مقاومت همان سهضلعی طلایی است که لبنان را از سقوط در آتش تروریسم داعش و النصره نجات داد.
خلعسلاح در چنین شرایطی به معنای باز گذاشتن دست دشمنان برای تجاوز و تسلیمکردن لبنان در برابر دیکتههای بیگانگان است. این همان چیزی است که صهیونیستها و حامیان غربی آنان سالها در پی آن بودهاند.
۴. بحران اصلی: فساد ساختاری و وابستگی خارجی
آیا قطع برق در لبنان، ورشکستگی بانکها، فروپاشی لیره، مهاجرت نخبگان، اعتصاب معلمان و بیمارستانها، و فروپاشی خدمات عمومی ناشی از سلاح حزبالله است؟ یا ناشی از فساد ساختاری طبقه حاکم و وابستگی کورکورانه به غرب؟ حقیقت روشن است. ریشه بحرانهای لبنان در ناکارآمدی نخبگان سیاسی و غارتگری اقتصادی است، نه در بازوی نظامی مقاومت.
۵. منطق عقلانی در برابر تبلیغات سیاسی
قرآن کریم به ما میآموزد که در مواجهه با خصم باید به جدال احسن متوسل شد؛ یعنی مناظرهای متکی بر عقل، منطق و انصاف. از این منظر، طرفداران خلعسلاح حزبالله باید پاسخ دهند:
اگر مقاومت خلعسلاح شود، چه تضمینی برای امنیت لبنان در برابر تجاوز اسرائیل وجود دارد؟
کدام کشور غربی حاضر است تضمین بدهد که رژیم صهیونیستی دیگر تجاوز نخواهد کرد؟
کدام قدرت خارجی بدون هزینههای سنگین حاضر به دفاع از لبنان است؟
پاسخ روشن است: هیچ تضمینی وجود ندارد. تجربه نشان داده است که غربیها لبنان را فقط تا جایی حمایت میکنند که منافع اسرائیل ایجاب کند.
۶. معادله بازدارندگی؛ حافظ عزت ملی
یکی از بزرگترین دستاوردهای سلاح مقاومت، ایجاد معادله بازدارندگی است؛ معادلهای که باعث شده اسرائیل از حمله گسترده به لبنان اجتناب کند. این دستاورد نه حاصل قراردادهای دیپلماتیک بلکه نتیجه خون شهدا و قدرت بازدارنده سلاح مقاومت است. خلعسلاح، یعنی شکستن این معادله و بازگرداندن لبنان به عصر بیدفاعی و اشغالگری.
۷. راهحل واقعی بحرانهای لبنان
راهحل مشکلات لبنان نه در خلعسلاح مقاومت، بلکه در اصلاح ساختار سیاسی، مبارزه جدی با فساد، تقویت اقتصاد مولد، استقلال از فشارهای خارجی و تحقق عدالت اجتماعی است. سلاح حزبالله نه مانع این اصلاحات بلکه ضامن اجرای آنهاست؛ چرا که مقاومت توانسته است مانع سلطه کامل دشمنان خارجی و مزدوران داخلی شود. بنا بر آنچه گفته آمد به این نتیجه میرسیم: مسئله خلعسلاح حزبالله، بیش از آنکه یک بحث ملی باشد، پروژهای تحمیلی از سوی دشمنان بیرونی است. آنان میخواهند آخرین سد بازدارنده در برابر اسرائیل را
از میان بردارند. حقیقت این است که لبنان بدون مقاومت، به کشوری بیدفاع و بیثبات تبدیل خواهد شد و بحرانهای واقعی آن نهتنها حل نخواهد شد، بلکه تشدید میگردد.
بنابراین، خلعسلاح حزبالله نهتنها راهگشای بحرانهای لبنان نیست، بلکه میتواند این کشور را به پرتگاه فروپاشی کامل سوق دهد. تنها راه نجات لبنان، اتحاد مردم، ارتش و مقاومت در کنار اصلاحات عمیق سیاسی و اقتصادی است. هر راهحل دیگری، توهمی بیش نخواهد بود.
نظر شما