آگاه: دکتر نصیبه سادات حسینی، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه : بیاعتمادی به غرب در گفتمان انقلاب اسلامی نه واکنشی احساسی و گذرا، بلکه حاصل تفاوت عمیق در جهانبینی، انسانشناسی و مبانی معرفتی دو دستگاه فکری متعارض است: عقلانیت مادی غربی و عقلانیت توحیدی اسلامی. فهم این تمایز، شرط لازم برای تدوین راهبردهای سیاستورزی بر پایه ایمان، عدالت و پیشرفت تمدنی است.
تمام جهانبینیها در دو دسته کلی (الهی و غیر الهی)، جای میگیرند:
۱. الهی: مبتنی بر وحی الهی و عقلی هماهنگ با آن، که پیامبران در طول تاریخ بر بشر عرضه کردهاند.
۲. غیرالهی: متکی بر تجربه و عقل مادی انسان، بدون ارتباط به وحی که فیلسوفان و متفکران بشری آن را پیریزی کردهاند. از قرن هفدهم میلادی، اندیشه غیرالهی غربی در آثار اندیشمندانی چون کانت، مالتوس، شوپنهاور، راسل و سارتر تکامل یافت و با صلح وستفالیا (۱۶۴۸م) به پایه سیاستگذاری مدرن بدل شد. اصول آن حذف دین از عرصه اجتماعی، تقدم آزادی فردی بر جمعی و نفی هویت اجتماعی ملتها بود.
عقلانیت مادی یا غیرالهی؛ ایجادشده در رنسانس و روشنگری، واکنشی به تجربه تاریک قرون وسطی و سلطه کلیساست؛ سلطهای همراه با تحریف کتاب مقدس، تعارض آموزههای رسمی دین با عقل، ممنوعیت پرسشگری و سرکوب اندیشمندان که به گسترش دینزدایی انجامید. این عقلانیت بر سکولاریسم، تجربهگرایی بیارتباط با متافیزیک، نسبیت اخلاق، نفی حقیقت ثابت، اصالت لذت و فردگرایی و حذف قوانین اخلاقی به سود آزادی مطلق فردی تکیه دارد. «انسانشناسی لیبرال» نیز در همین بستر شکل گرفت؛ انسان را موجودی مستقل، خودآیین و لذتجو دانست و سیاستها و قوانین را بر این مبنا بنا نهاد. نتایج آن شامل آزادی جنسی، کنترل جمعیت، عادیسازی سقط جنین، تجرد و فروپاشی خانواده است.
در نگاه فیلسوفانی چون هیوم، عقل؛ «برده شهوات» است و وظیفهای جز خدمت به امیال نفسانی ندارد؛ این تعریف، عقل را از ابزار کشف حقیقت به وسیلهای برای تامین لذت فروکاست. لیبرالیسم نیز بهعنوان فرزند این جهانبینی، آزادی فردی را فارغ از هر مرجع وحیانی میطلبد و تنها شرطش را عدم اضرار به دیگران میداند؛ در اخلاق جنسی این امر به حذف حدود دینی انجامیده و روانشناسی مادی نیز سعادت را در حذف رنج و بیشینهسازی لذت میجوید، بیتوجه به رشد معنوی. در برابراین رویکرد، اندیشه الهی یا عقلانیت توحیدی قراردارد. عقلانیت توحیدی یا الهی؛ آغاز انسان را در آفرینش الهی و سرانجام او را در حیات ابدی پس از مرگ میبیند. اصل بنیادین «توحید ربوبی» است؛ یعنی تدبیر همه شئون زندگی منحصر به اراده الهی. ویژگیهای آن شامل ایمان به غیب، پذیرش رنج بهعنوان فرصت رشد، انسان بهعنوان خلیفهالله با قابلیت تجلی اسماء الهی و اصالت همزمان فرد و جامعه با محوریت ایثار و انفاق است. در این دستگاه همانگونه که علامه طباطبایی بیان کردند، عقل، قوه تشخیص حق و باطل است، مشروط به رهایی از سلطه شهوات. بر این مبنا، بیاعتمادی به غرب نتیجه طبیعی شکاف هستیشناختی میان دو نظام فکری است و نه صرفا خصومت سیاسی. چون علوم انسانی و اجتماعی غرب بر انسانشناسی مادی بنا شده، انتقال بیتامل آن به جوامع موحد علاوه بر ناکارآمدی، آسیبهای اجتماعی و هویتی به همراه دارد.
الگوی سیاستورزی در ایران امروز
سیاستورزی الهامبخش در ایران اسلامی بر هویتی مبتنی بر عقلانیت توحیدی استوار است و تمام تصمیمات را در پرتو آفرینش الهی و معاد میسنجد. این نگرش، ایمان به غیب و اعتماد به نصرت الهی را در مواجهه با مسائل جهانی راهنما میگیرد و بیاعتمادی به غرب را پاسخی معرفتی به تعارض دو جهانبینی میداند. از این منظر، گفتمانسازی و تولید علوم انسانی اسلامی ضرورتی راهبردی است و پاسداری از خانواده و فرهنگ ایثار سپری در برابر فردگرایی افراطی غرب محسوب میشود.
مبنای اجرایی این سیاست، عدالتمحوری در همه سطوح، خوداتکایی علمی و اقتصادی و نوآوری بومی بر پایه قرآن و سنت است؛ نوآوریای بینیاز از شاخصهای لیبرالیستی و منطبق با معیارهای درونی تمدن اسلامی. در کنار آن ایجاد جبهه فرهنگی توحیدی و مدیریت سازنده رنجهای اجتماعی برای تبدیل بحرانها به سرمایه پیشرفت از بایدهاست. شاخص موفقیت در این مسیر رشد سرمایه اجتماعی بر پایه ایمان، همسویی قوانین با شریعت و عقل وحیانی، تقویت انسجام ملی در برابر فشارهای خارجی و ارتقای تولید علمی هماهنگ با جهانبینی الهی است. بیاعتمادی به غرب در این چارچوب به معنای انزوا نیست، بلکه نماد استقلال فکری و مقابله با نظامی است که انسان را به موجودی لذتجوی خودآیین فرو میکاهد. در مقابل، سیاستمدار الهی بر کرامت انسانِ خلیفةالله تکیه دارد و سیاست را ابزاری برای عدالت، تعالی و پیشرفت تمدنی میبیند. این رویکرد در راهبرد «تمدن نوین اسلامی» و شعار «نه شرقی، نه غربی» بازتاب یافته و چراغ راه سیاستورزی امروز ایران در مسیر استقلال، عدالت و رشد است.
نظر شما