آگاه: حادثه ۱۷ شهریور را نمیتوان بهتنهایی روایت کرد؛ چرا که این واقعه، اوج سلسله رویدادهای زنجیرهای بود که هرکدام زمینهساز دیگری شدند. از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که چهره شاه را برملا ساخت، تا قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم که در پی توهین به امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات شکل گرفت و زنگ اخطاری جدی برای رژیم پهلوی بود. این موج فزاینده نارضایتی، در تابستان ۱۳۵۷ با حوادثی همچون آتشسوزی سینما رکس آبادان به اوج رسید و در نهایت، به راهپیمایی عظیم و بیسابقه عید فطر در تهران ختم شد. این حوادث پیدرپی، نشان دادند که سرکوب هر قیام، مقدمه و زمینه جنبشهای بعدی است و حرکت نهضت را تسریع میکند.
پیشلرزههای یک قیام مردمی
تیرماه ۱۳۵۷، اوضاع کشور رو به آرامش نسبی مینهاد؛ اما این آرامش فریبنده بود و در بطن خود، نارضایتی عمیقی را حمل میکرد که انفجاری نزدیکالوقوع را نوید میداد. جرقه این انفجار، در روز ۱۳ شهریور و همزمان با برگزاری نماز عید فطر زده شد. پس از پایان نماز، مردم تهران با حضور گسترده و پرشور خود، راهپیمایی عظیمی را آغاز کردند. این راهپیمایی که بیسابقهترین تظاهرات خیابانی تا آن زمان بهشمار میرفت، با حضور اقشار مختلف مردم از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، به نمایش قدرت و یکپارچگی ملت تبدیل شد. راهپیماییهای اعتراضی در روزهای بعد ادامه یافت و در ۱۶ شهریور به اوج خود رسید. در آن روز، مردم تهران در میدان آزادی گردهم آمدند و جمعیت آنقدر زیاد بود که نیروهای انتظامی از مهار آن عاجز ماندند. در این تظاهرات عظیم، شعارهایی سر داده میشد که دهانبهدهان منتقل میشد: «فردا، میدان شهدا!.»
با گسترش روزافزون اعتراضات، رژیم پهلوی در اقدامی مذبوحانه و برای جلوگیری از ادامه تحرکات مردمی، در ۱۲ شهر بزرگ کشور ازجمله تهران، حکومتنظامی اعلام کرد؛ اما این تصمیم، بیتدبیری و استیصال کامل رژیم را نشان میداد.
اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در واشنگتن که آن شب در کنار شاه بود، روایت میکند که به او توصیه کرده است برای اعلام حکومتنظامی، دستکم یک یا دو روز به مردم مهلت بدهند تا مطلع شوند و خود را آماده کنند. اما شاه که همواره بهنظر نخستوزیر خود اهمیت میداد، این پیشنهاد را رد کرد و حکومتنظامی در ساعات اولیه صبح روز جمعه ۱۷ شهریور، بهطور ناگهانی اعلام شد.
این اعلام دیر هنگام، یکی از عوامل اصلی شلوغی میدان ژاله بود. مردم، بیخبر از این تصمیم از اولین ساعات صبح برای شرکت در راهپیمایی و نمازجمعهای که قرار بود به امامت روحانی مبارز، علامه یحیی نوری، در میدان ژاله برگزار شود، راهی خیابانها شدند. آنها با گل و نقل از نظامیانی که در خیابانها مستقر بودند استقبال میکردند، اما این روش مسالمتآمیز که هدف آن جذب ارتش بهسوی مردم بود، از دید رژیم یک تهدید جدی بهشمار میرفت که باید با خشونت متوقف میشد. این رویارویی نشان داد که در یک سو، مردمی قرار دارند که آماده شهادتاند و در سوی دیگر، رژیمی که آخرین راهحل خود را در کشتار میبیند. شعارهای مرکزی و غیرقابلتغییر مردم نیز ماهیت عمیقا مذهبی و اعتقادی این قیام را به نمایش گذاشت.
روایتی از آن صبح خونین در میدان شهدا
صبح روز ۱۷ شهریور، میدان ژاله در جنوب تهران مملو از جمعیتی بود که برای شرکت در راهپیمایی و نمازجمعه گرد آمده بودند. از کوچهها و خیابانهای اطراف نیز مردم به سمت میدان در حرکت بودند. جمعیت بیخبر از اعلام حکومتنظامی و حضور نیروهای ارتش و گارد شاهنشاهی، با شوروشوق انقلابی در میدان حضور داشت. روایتها حاکی از آن است که نظامیان میدان را از چهار طرف محاصره کرده بودند. آنها ابتدا با بلندگو به مردم هشدار دادند که متفرق شوند، اما وقتی با بیتفاوتی و مقاومت مردم روبهرو شدند، لحظات خونین فرا رسید. شاهدان عینی روایت کردند که نیروهای نظامی ابتدا با شلیک گلوله هوایی، قصد پراکندن جمعیت را داشتند؛ اما لحظاتی بعد ناگهان صدای رگبار مسلسلها از خیابانهای منتهی به میدان و سپس از داخل میدان شنیده شد. گلولهها به سمت مردم بیدفاع شلیک میشدند و در کمتر از چند ثانیه، صدها نفر در خاک و خون غلتیدند. یکی از بازماندگان و تنها جانباز ۷۰درصد دوران انقلاب اسلامی، شهید غلامحسین حدادی، درباره این حادثه گفته است که جویهای آب از خون مردم رنگین شده بود. این کشتار بیرحمانه حتی به زنان و کودکان نیز رحم نکرد. یک شاهد عینی، لحظه کشتهشدن کودکی در مقابل چشمان پدر و مادرش را در خیابان شکوفه به یاد میآورد.
در آن روز، میدان ژاله به صحنه یک تراژدی انسانی تبدیل شد که روایتهای شخصی بسیاری را در دل خود جای داد. شاهدی دیگر، برادر سه شهید دفاع مقدس، از حضور خود و برادرانش در آن روز میگوید که چگونه مردم با وجود تیراندازی، جسد مجروحان و شهدا را به دوش میکشیدند و بهسوی کوچههای اطراف و بیمارستانها حمل میکردند. بیمارستانها پر از مجروح و جنازه بودند و مردم خانههای خود را برای پذیرش مجروحان آماده میکردند.
آمار دقیقی از قربانیان این حادثه هیچگاه منتشر نشد. فرمانداری نظامی تعداد کشتهشدگان را ۸۷ نفر و مجروحان را ۲۰۵ نفر اعلام کرد، اما انقلابیون و مخالفان شاه تعداد شهدا را تا بیش از چهارهزار نفر برآورد کردند. این تناقض در آمار، خود نشاندهنده گسست عمیق میان روایت رسمی رژیم و تجربه زیسته مردم بود. در روایت مردم، ابعاد فاجعه به حدی بود که این روز در ادبیات پس از انقلاب به «جمعه سیاه» و «جمعه خونین» مشهور شد. مردم بلافاصله پس از این کشتار، نام «ژاله» را به «شهدا» تغییر دادند تا این مکان به نمادی جاودانه از مقاومت و شهادت در حافظه جمعی ملت ایران تبدیل شود.
پیامدهای یک واقعه سرنوشتساز
کشتار ۱۷ شهریور، پیامدهای عمیق و گستردهای داشت که روند انقلاب اسلامی را شتاب بخشید. این واقعه، نه یک شکست بلکه به تعبیر امام خمینی (ره) «یومالله» بود؛ روزی که یک ملت، زن و مرد، برای احقاق حق خود ایستادند و خون دادند. در حقیقت، کشتار میدان ژاله آخرین امید به هرگونه سازش را از بین برد و ارتباط میان مردم و شاه بهطور کامل گسست. پس از این حادثه، مردم متوجه شدند که رژیم پهلوی دیگر راهی برای آشتی با ملت خود باقی نگذاشته است.
پس از جمعه سیاه، موج اعتصابات سراسری کشور را فرا گرفت. این اعتصابات که نخستین آن دو روز بعد در پالایشگاه تهران آغاز شد و بهسرعت به سایر نقاط و دستگاههای دولتی، ازجمله بانکها، شبکههای آب و برق و حتی ارتش کشیده شد، ستون فقرات اقتصادی و اداری رژیم را فلج کرد. این حرکت، نشان داد که رژیم در جنگ ارادهها شکست خورده است؛ درحالیکه رژیم با قدرت نظامی به سرکوب پرداخت، مردم با قدرت نرم مقاومت مدنی و اعتصابات پاسخ دادند. درنتیجه، دولت شریفامامی سقوط کرد و تزلزل در اراده سیاسی و جایگاه ارتش، بیش از پیش آشکار شد. این واقعه، در عمل پایان کار رژیم پهلوی بود و حدود پنج ماه پس از آن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
بازتاب فرهنگی و هنری: روایتی ماندگار
واقعه ۱۷ شهریور، به دلیل ابعاد عظیم و تاثیر شگرفی که بر تاریخ ایران گذاشت، بهسرعت وارد عرصه فرهنگ و هنر شد. هنرمندان و نویسندگان، خود را متعهد به ثبت و انتقال این رویداد تاریخی یافتند تا آن را از فراموشی و تحریف در امان نگه دارند. این آثار، نهتنها برای یادبود شهدای آن روز بلکه بهعنوان ابزاری برای آشنایی هر چه بیشتر نسل جوان با آرمانهای انقلاب و مقابله با هرگونه تلاش برای تطهیر رژیم پهلوی تولید شدند. برخی آثار فرهنگی و هنری مرتبط با این واقعه را در ادامه مرور میکنیم:
کتابها
کتاب مصور «جمعه سیاه»: جلد شانزدهم از مجموعه «روزهای انقلاب» و روایتی داستانی از کشتار مردم در میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نگاشته شده است. از این کتاب که به قلم حسین نیری نگاشته شده، نسخه صوتی نیز در دسترس است.
«گامبهگام با انقلاب»: این اثر تالیف اکبر خلیلی، به صورت یادداشتهای روزانه تنظیم شده، بر آن است که پیشامدهای متعدد سیاسی در سال ۱۳۵۷، از ۱۷ شهریور تا ۲۴ بهمنماه را روایت کند.
«مهدی عراقی را بکش!»: کتابی از سیدمصطفی حسینی و عبدالرضا نعمتاللهی است که به ابعاد مختلف رویدادهای منتهی به انقلاب میپردازد. در این کتاب که بر مبنای گفتوگو تنظیم شده است، ۳۰ چهره از میان خانواده، دوستان و مبارزان سیاسی زندگی حاج مهدی عراقی را از تولد تا شهادت در چهار دوره تاریخی روایت میکنند که از میان آنها به علیاکبر ناطق نوری، سیدمحمود دعایی، محسن رفیقدوست، فرخ نگهدار، بهزاد نبوی، بهروز افخمی و عزتالله مطهری میتوان اشاره کرد.
«کالبدشکافی واقعه ۱۷ شهریور»: این کتاب تخصصی، حاصل یک نشست پژوهشی است و با استفاده از اسناد و مدارک تاریخی و خاطرات شاهدان عینی، واقعه را بررسی میکند و تلاشهای برخی افراد برای تحریف و انکار کشتار را رد میکند. در مقدمه این کتاب ۱۳۰ صفحهای راجع به علت انتشار آن چنین میخوانیم: هفده شهریور ۱۳۵۷ واقعهای رخ داد که پس از گذشت نزدیک به سیسال، هنوز نکات جدیدی درباره آن مطرح میشود.
فیلمها
سینمایی «خونبارش»: داستان سربازانی است که در جریان تظاهرات مردم در میدان سبلان و نظامآباد تهران، پست خود را ترک میکنند و به مردم میپیوندند و گروهی نیز مامور دستگیری آنها میشوند. این اثر را امیر قویدل کارگردانی و رسول صدرعاملی تهیهکنندگی کرده است.
سینمایی «جای امن»: این فیلم داستان سعید، یک فیلمبردار انقلابی را روایت میکند که برای ثبت جنایات رژیم در میدان ژاله به آنجا میرود. او زخمی میشود و دوربینش را به همسرش فاطمه میسپارد. داستان بر تلاش فاطمه برای حفظ فیلم و فرار از دست مامور ساواک، ثابتپور، تمرکز دارد.
فیلم تلویزیونی «در اعماق خطوط»: این فیلم به روایت مبارزات یک خوشنویس انقلابی در بحبوحه حوادث ۱۷ شهریور میپردازد و داستان او را در میان وقایع آن روز دنبال میکند.
موسیقی
واقعه ۱۷ شهریور احساسات عمومی را چنان تحریک و تهییج کرد که شماری از محبوبترین و مشهورترین چهرههای موسیقی و ادبیات را به صحنه آورد. چندان که جمعی از چهرههای برجسته موسیقی رادیو، همراه حسین علیزاده به صورت دستهجمعی از رادیو استعفا دادند و خارج شدند و به همین نیز بسنده نکردند و با شعر و ترانه و آواز مردم را همراهی کردند. آنان در زیرزمین خانه محمدرضا لطفی گرد آمدند و دستهجمعی نواختند و خواندند. یکی از محصولات این تصنیف زیرزمینی «ژاله خون شد» بود - سروده سیاوش کسرایی. (گروه موسیقی عارف با این تصنیف شناخته میشد.) دستگاه چهارگاه، صدای محمدرضا شجریان و همراهی کمنظیر گروه کر که هیچ نمونه مشابهی در تاریخ موسیقی معاصر نداشت:
ژاله بر سنگ افتاد، چون شد؟ / ژاله، خون شد خون، چه شد؟ خون چه شد؟ / خون، جنون شد ژاله خون کن! / خون، جنون کن! سلطنت، زین جنون، واژگون کن / ژاله بر گُل نشان، گلپران کن بر شهیدانِ زمین، گلستان کن / نام گمنامها جاودان کن تا به صبح آید این شام تیره / در شب تیره آتشفشان کن... .
نظر شما