آگاه: روز سهشنبه ۱۸ شهریور، دفتر و محل اقامت رهبران حماس توسط اسرائیل هدف قرار گرفت؛ این دفتر در محله کتارا در مرکز دوحه، پایتخت قطر، در نزدیکی چندین سفارتخانه، ازجمله سفارتخانههای اسپانیا، کنیا و فیلیپین، واقع شده است.
در ساعت ۱۵:۳۵ بعدازظهر روز سهشنبه ۱۸ شهریور، دقایقی پس از اذان عصر، چندین ساختمان در مجتمع مسکونی که خانههای اعضا و رهبران جنبش در آن قرار داشت، بمباران شدند. هدف اسرائیل از این تجاوز، ترور رهبران حماس، ازجمله «خلیل الحیه» بود. اما این اقدام تروریستی، ناکام ماند؛ چرا که دقایقی پیش از حمله فوق، رهبران جنبش حماس برای اقامه نماز عصر به نمازخانه رفته بودند. این امر به آنها کمک میکند تا زنده بمانند، زیرا نمازخانه از دفتر دور بود.حمله هوایی اسرائیل بر دفتر دکتر خلیل الحیه و همچنین اتاقهای امنیتی و اسکورت متمرکز بوده است. اعتقاد بر این است که موشکها براساس سیگنالهای تلفن همراه رهبران که در زمان بمباران در اختیار آنها نبود، هدایت شدهاند. درواقع موبایلها در داخل دفتر باقیماندهاند، بهخصوص ازآنجاکه افراد در جلسه بودند و برای نماز آنجا را ترک کرده بودند. این حمله منجر به شهادت تنزدیکا ۱۰ نفر، ازجمله پسر خلیل الحیه، مدیر دفتر او، جهاد لبد و تعدادی از همراهان و کارگران محل شد.
چهار مصداق از یک الگو
اما اقدام جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در قطر علیه رهبران حماس، برگرفته از یک الگوی تکراری بود؛ الگویی که طی یک سال اخیر، چهار بار از سوی صهیونیستها با همراهی آمریکا، اجرایی شده است. طبق این الگو، طرف اصلی ماجرا، به میز مذاکره دعوت میشود و درحالیکه طبعا به سبب فضای مذاکرهای، از حالت آمادهباش نظامی، به دور است، غافلگیر میشود و مورد حمله قرار میگیرد. در مورد اول، در مردادماه سال ۱۴۰۳، آموس هوکشتاین، فرستاده ویژه آمریکا با استناد به گفته مقامات صهیونیست به مقامات لبنانی وعده داد که هیچگونه حملهای از سوی اسرائیل علیه بیروت انجام نخواهد گرفت؛ چند روز بعد از این وعده پوچ دیپلمات آمریکایی، درحالیکه طبعا مقامات لبنانی و احتمالا نیروهای حزبالله، تدابیر حفاظتی را کاهش داده بودند، فواد شکر از فرماندهان اصلی حزبالله توسط اسرائیل در بیروت، ترور شد.
در مورد دوم، در مهرماه سال ۱۴۰۳، درحالیکه پیشنهاد آتشبس ۲۱ روزه میان حزبالله و اسرائیل از سوی آمریکا مطرح شده بود و مقامات حزبالله در حال بررسی و پاسخ به این پیشنهاد بودند، جنگندههای صهیونیستی مقر سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله را بمباران کردند و موجبات شهادت سید مقاومت را فراهم آوردند.
مورد سوم، مربوط به ایران است؛ در اواخر خردادماه سال جاری، درحالیکه مسئولان کشورمان در حال تدارک دور جدید مذاکرات غیرمستقیم با آمریکاییها در مسقط پایتخت عمان بودند، رژیم صهیونیستی با چراغ سبز آمریکا به کشورمان حمله کرد.
چهارمین مورد هم به مسئولان حماس بازمیشود؛ آنها در دفتر کارشان در دوحه قطر مشغول بررسی پیشنهاد آتشبس ارائهشده از سوی آمریکاییها بودند که توسط صهیونیستها بمباران شدند.
چهار مورد فوقالذکر بیانگر آن است که دعوت به مذاکره از سوی آمریکاییها صرفا یک تله و جادهصافکنی برای عملیات نظامی و تجاوزکارانه اسرائیل است.
بمباران دفتر سیاسی حماس در دوحه، فارغ از اینکه به نتیجه مطلوب صهیونیستها نرسید، اما نشان داد که سیاست ترور دستهجمعی در یک یا چند مکان، از تاکتیکهای ثابت رژیم صهیونیستی است که در یک سال اخیر پس از حمله به جلسه فرماندهی یگان رضوان حزبالله شدت گرفت. اما یک مسئله مهم بازتولید این روش در هدف قراردادن جلسات سران سیاسی است که اولینبار با زدنِ جلسه شورای عالی امنیت ملی کشورمان آغاز شد، به هدف قراردادن جلسه هیئت دولت یمن رسید و به واقعه دوحه ختم شد؛ این خط قرمزی است که عبور رژیم صهیونیستی از آن عملاً هیچ خطی را باقی نمیگذارد.
نکته طنز ماجرا آنجایی است که شورای امنیت سازمان ملل پیرامون حمله اسرائیل به دوحه و نقض تمامیت ارضی قطر تشکیل جلسه داد و این حمله را محکوم کرد اما نامی از اسرائیل بهعنوان متجاوز نبرد! در عوض نام حماس را بهعنوان نقش منفی ماجرا ذکر کرد و بر اهمیت تلاشهای جاری دیپلماتیک توسط آمریکا (شریک حمله اسرائیل به قطر) تاکید کرد!
این بیانیه شورای امنیت سازمان ملل نشان داد که این شورا عملا بازوی آمریکا و اسرائیل برای تجاوزگری و جنایت در دنیا است.
اما فرامتنِ آنچه در دوحه رخ داد آن است که هر نوع تطبیع و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، یعنی خودکشی. اعراب حال با حمله اسرائیل به قطر که بهنوعی شریک راهبردی آمریکا در منطقه بود، این حس را به قویترین شکل ممکن در وجود خود دارند که هیچ تضمینی از سوی واشنگتن برای آنها موجود نیست و بلعیدهشدن توسط اسرائیل سرنوشت محتوم همه آنهاست، مگر آنکه به مقاومت لبیک بگویند.
نظر شما