محمد کاسبی که پنج سالی است در بستر بیماری به سر می‌برد، با وجود مشکلات متعدد جسمانی، به‌شدت پیگیر وضعیت کشور و مسائل مردم است. این هنرمند در گفت‌وگویی تازه با ایسنا می‌گوید: پنج سال است که در بستر بیماری هستم. از کمر به پایین توان حرکت ندارم. قلب و ریه‌ام هم مشکلاتی دارند و با دستگاه اکسیژن، زندگی می‌کنم. بخشی از این مشکلات ثابت است، اما می‌توان جلوی بخش دیگری را گرفت که شرایطم بدتر از این نشود. مثلا زمانی کمکم می‌کردند که چند قدم راه بروم، اما الان خیلی به‌سختی می‌توانم حرکت کنم، چون عضلات پاهایم تحلیل رفته است. 

مردم ایران همان مردمی هستند که هشت سال جنگ را همدلی کردند

آگاه: این هنرمند باسابقه که مانند دیگر بیمارانی که درگیر بیماری‌های سخت هستند، درگیر مشکلات دارو و درمان است، در این باره توضیح می‌دهد: داروهای من را باید از بازار آزاد تهیه کرد، چون شامل بیمه نمی‌شود. البته دفترچه بیمه تامین اجتماعی دارم و از طرف صندوق حمایت از هنرمندان هم بیمه هستم و از بیمه sos هم برخوردارم، ولی داروهایم خارجی و وارداتی است و فقط با این داروها می‌توان قلب مرا زنده نگه داشت که هیچ‌کدام هم شامل بیمه نمی‌شود. 
محمد کاسبی در پاسخ به این سوال که در این روزها که به‌تازگی زادروز پیامبر مهربانی را پشت‌سر گذاشته‌ایم، برای خودش و مردم ایران چه آرزویی دارد، می‌گوید: آرزو دارم همه ایرانیان خود را به این مرحله برسانند که بتوانند با نفس خودشان مبارزه کنند که اگر پیشنهاد مسئولیتی به آنان شد و خود را مناسب آن جایگاه نمی‌دانستند، آن مسئولیت را بر عهده نگیرند. بزرگ‌ترین مشکلی که الان در بخش‌های قانون‌گذاری، قوه قضاییه و امور اجرایی داریم، به این دلیل است که برخی افرادی مسئول در سطوح مختلف که کارها را بر عهده گرفته‌اند که برای این کارها، اندوخته مدیریتی لازم را ندارند و رشته کارها از دست‌شان رفته است. به حق محمد آرزو می‌کنم کسانی که مسئولیت این مردم و خدمت بر آنان را به عهده می‌گیرند، چه در مجلس، چه در قوه اجراییه و قضاییه، قصد و نیت‌شان با تمام وجود، خدمت‌کردن به مردم باشد نه اینکه دنبال جایگاه سیاسی و پیشرفت شخصی خودشان باشند.  او درباره جنگ ۱۲ روزه و همدلی مردم در این مقطع تاکید می‌کند: مسئله من همین جنگ ۱۲روزه است. متوجه نمی‌شوم که منظور از همدلی که ایجاد شد، چه بود. چه اتفاقی افتاد که گفتند همدلی ایجاد شده. مگر در هشت سالی که در این کشور جنگ شد و آن زمان واقعا دست مملکت به لحاظ بودجه و از همه نظر خالی بود، یک خبر نشان بدهید که دو تا آدم به خیابان ریخته باشند و تظاهرات کرده باشند. حالا چرا انتظار داشتند آن مردم به خیابان بیایند. رضا پهلوی، آن طرف کلی بودجه می‌گیرد و با کشورهای اروپایی و آمریکا و اسرائیل و شاید کشورهای خلیج‌فارس لابی می‌کند، کمک ابزاری و جاسوسی می‌گیرد و رهبری همه اینها و سرنخ همه دست آمریکاست که می‌خواهد این رژیم را ساقط کند، به‌هرحال به او گفته بودند بفرمایید بیایید ما در ایران حمام خون راه می‌اندازیم، اما نشد. چون مردم ایران همان مردمی هستند که هشت سال جنگ را سپری کردند و همان همدلی را دارند. همدلی جدیدی به وجود نیامده. ما باید به جای مانوردادن بر همدلی داخلی، بر تحقیر دشمن خارجی تاکید می‌کردیم.
کاسبی توضیح می‌دهد: تفاوت مردم ما با مردم اسرائیل در این است که اگر ایرانی در بمباران به زندگی عادی‌اش ادامه می‌دهد، می‌داند که اگر بمبی روی او بیفتد و کشته شود، به دست دشمن قسی‌القلبی شهید شده؛ اما برای اسرائیلی چنین چیزی معنی ندارد، او درکی از شهادت ندارد. در سرتاسر دنیا یک سری یهودی فقیر، جای فلسطینی‌ها را گرفته‌اند و آنان را به آلونک انداخته‌اند، به این امید که روزی ثروتمند شوند؛ ولی همان فقیرها همین که بمبی بیفتد، فرار می‌کنند و از ترس جان‌شان به پناهگاه پناه می‌برند. برای آنان شهادت معنی ندارد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.