آگاه: مرور تاریخچه تعامل با غرب و مذاکره بر سر موضوعات مختلف در چهار دهه اخیر میتواند دورنمایی دقیق از آنچه در هفته گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران رخ داد در اختیار ما قرار دهد. در این یادداشت ضمن مرور اجمالی مذاکرات انجام شده به بررسی اهداف اصلی و راهبردهای کلان طرف مقابل در قبال جمهوری اسلامی ایران خواهم پرداخت.
از مک فارلین تا سعدآباد
نوع نگاه جریانهای سیاسی انقلابی به آمریکا پس از انقلاب اسلامی همواره متاثر از دخالتها و حمایتهای آشکار واشنگتن از رژیم پهلوی بوده است. تجربه تلخ کودتای ۲۸ مرداد که آغاز رسمی دخالت آمریکا در امور عمومی و ملی ایران بود همواره نوعی از نگاه منفی را در میان نخبگان سیاسی جامعه و حتی توده مردم نسبت به نیات و اقدامات آمریکا ایجاد کرده است. در اواسط دهه ۶۰ ماجرای سفر مخفیانه مکفارلین مشاور امنیت ملی ریگان به ایران و قراردادهای فروش سلاح و عدم حسن نیت آمریکاییها باعث شد مجال و فرصتی که شاید ممکن بود برای طرفین برای رفع تعارضات و ابهامات فراهم شود از میان برود. از طرفی بدعهدی آمریکا در مذاکرات الجزایر نیز در شکلگیری این رویکرد منفی نسبت به مقامات کاخ سفید بیتاثیر نبوده است.
در سالهای پس از جنگ رویکرد دولت ایالات متحده به رغم ابراز حسن نیت طرف ایرانی در ماجراهای گروگانگیریهای لبنان، به سمت تخاصمطلبی آشکار حرکت کرد. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، ایران و آمریکا در سقوط طالبان همکاری کردند. در «کنفرانس بن» (۲۰۰۱)، نمایندگان ایران و آمریکا برای تشکیل دولت جدید افغانستان تعامل غیررسمی و مستقیم داشتند. جیمز دابینز (نماینده آمریکا) بعدها گفت ایران نقشی کلیدی در شکلگیری دولت حامدکرزای در افغانستان پساطالبان داشت. اما بلافاصله بوش (ژانویه ۲۰۰۲) ایران را در سخنرانی معروف خود «محور شرارت» خطاب قرار داد و تمام تعاملات صورت گرفته را از میان برد. در سال ۱۳۸۲ با طرح ادعاهای مختلف از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مسئله هستهای تبدیل به کلیدواژه تقابل غرب با ایران شد. مذاکرات فشردهای به پیشنهاد کشورهای اروپایی با ایران آغاز شد که در نهایت منجر به امضای توافقنامه سعدآباد شد. ایران در توافق سعدآباد تعهد کرد که به صورت کاملا داوطلبانه تمام فعالیتهای هستهای خود را تعلیق کرده و هیچ فعالیت جدیدی را آغاز نکند.
در ازای این اقدام داوطلبانه مقرر شد پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع نشود و بسته جامعی از همکاریهای مشترک فنی و اقتصادی به ایران از طرف اروپاییها پیشنهاد شود. با این حال با وجود انجام تعلیق کامل هستهای از جانب تهران هیچ اقدام جدی و عملیاتی از طرف کشورهای اروپایی در قبال ایران انجام نشد. این در حالی بود که دولت جورج بوش با فشاری فزاینده به اروپاییها درصدد بود هیچگونه امتیازی به طرف ایرانی ارائه نشود و عملا توافقنامه سعدآباد با کارشکنیهای غربیها و فشار آمریکاییها شکست خورد.
انباشت تهدید، تعمیق بیاعتمادی
بعد از ناکامی توافق سعدآباد و کارشکنی غرب در انجام تعهدات خود حجم قابل توجهی از تهدیدات سیاسی و امنیتی علیه ایران در دستور کار طرف مقابل قرار گرفت. سال ۱۳۸۵ با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۹۲۹ تهدیدات فزاینده سیاسی و نظامی علیه تهران انجام شد. تهدیداتی که اصل ادعای آن تلاش ایران برای ساخت سلاح هستهای بود و هیچ مبنای مشخص دیگری در پیرامون ادعای طرف مقابل موضوعیت نداشت.
از اینرو تهران برای فرصت دادن به دیپلماسی مجددا مذاکرات جدیدی را از سال ۲۰۱۲ در چند دور با گروه ۱+۵ انجام داد. مذاکراتی که در ژنو، مسکو، استانبول، بغداد و آلماتی انجام شد اما بدون نتیجه مشخصی به پایان رسید. در سال ۱۳۹۲ همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در ایران مذاکرات مشخصی برای حل و فصل برنامه هستهای ایران با حضور نماینده اتحادیه اروپا و اعضای ۱+۵ انجام شد. برای اولین بار بعد از انقلاب وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با وزیر خارجه ایالات متحده دیدار کرد که نشان از عزم جدی تهران برای حل و فصل مسئله هستهای بود. مذاکرات فشرده و پر از ابعاد فنی و سیاسی و حقوقی نهایتا در تیرماه ۱۳۹۴ به قراردادی تحت عنوان برجام منتهی شد که در قبال کاهش سطح غنیسازی و همچنین پذیرش یک رژیم بازرسی فوقالعاده و دائمی از جانب ایران، غرب نیز تحریمهای اقتصادی خود را به منظور داد و ستدهای تجاری با ایران کاهش داده و فضایی جدید را برای تعامل متقابل ایجاد کند. با این حال با وجود انجام کامل تعهدات از جانب ایران طبق برجام، اما صرفه مشخصی از طرف مقابل برای ایران فراهم نشد. از طرفی در اردیبهشت ۱۳۹۷ با خروج ترامپ از برجام عملا این توافقنامه کارکرد حداقلی خود را نیز از دست داد و بار دیگر نشان داد اعتماد و تعامل با غرب برای ایرانیان یک سراب بسیار خطرناک و پرهزینه است. پس از پایان دوره اول ریاست جمهوری ترامپ و روی کار آمدن بایدن در کاخ سفید مذاکراتی از طرف غرب با ایران برای بازاحیای برجام انجام شد که به دلیل زیادهخواهی و تلاش برای تعمیم برجام به مسائل موشکی و منطقهای عملا مذاکرات احیای برجام نیز بدون نتیجه خاصی شکست خورد.
اثبات بهانهجویی
در سال ۲۰۲۵ با روی کار آمدن دولت دوم ترامپ مجموعهای از فرمانهای اجرایی علیه ایران امضا شد که اصطلاحا در پی ایجاد کمپین فشار حداکثری بر اقتصاد و معیشت عمومی مردم بود. جمهوری اسلامی ایران با اتکا به تجربههای تلخ و پرهزینه گذشته یک بار دیگر مجالی را برای دیپلماسی ایجاد کرد و این بار فقط و فقط با دولت ایالات متحده وارد مذاکره جدی و فشرده شد.
ادعای رسمی آمریکا بر این اصل دلالت داشت که آمریکا صرفا خواهان عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای است. ۶ دور مذاکره فشرده در مسقط و رم میان ایران و استیون ویتکاف، نماینده ویژه رییسجمهور آمریکا در امور خاورمیانه انجام شد و با وجود آنکه هیچکدام از طرفین خبر از شکست مذاکرات ندادند، در سحرگاه ۲۳ خردادماه رژیم صهیونیستی با حمایت کامل ایالات متحده به ایران حمله کرد و مراکز هستهای جمهوری اسلامی ایران و همچنین بسیاری از معابر عمومی و مناطق مسکونی را مورد تهاجم نظامی قرار داد.
این حمله در زمان مذاکراتی انجام شد که طرف ایرانی با حداکثر بدبینی و صرفا برای پاسخ به افکار عمومی داخلی و بینالمللی وارد آن شده بود. در آخرین اقدام غربیها علیه ایران با وجود انعطاف حداکثری در مسئله هستهای، طرف اروپایی بدون در نظر گرفتن خلف وعدههای متعدد خود و همچنین بدون توجه به تخاصمطلبیهای آشکار رژیم صهیونیستی اقدام به فعال سازی مکانیسم ماشه (بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل و اتحادیه اروپا علیه ایران) کرد و آخرین فرصت برای دیپلماسی و تعامل با ایران را از بین برد. رییسجمهور پزشکیان در مصاحبه اخیر خود با شبکه فاکسنیوز آمریکا اذعان داشت که تروئیکای اروپایی طرح پیشنهادی ایران برای تداوم مذاکرات و عدم فعالسازی مکانیسم ماشه را پذیرفته بودند اما دولت ترامپ با اعمال فشار و تهدید مانع نهایی شدن این توافق شد.
چرایی تخاصم
آنچه از مرور روندشناسانه تقابل غرب با ایران به ویژه در طول یک دهه اخیر به نظر میرسد، این است که اساسا نوع مواجهه غرب با جمهوری اسلامی ایران همواره مواجهای تخاصمجویانه و غیرواقعی بوده است.
در بیانی بهتر غرب ابزار مذاکره و دیپلماسی را در حکم اهرمهایی کنترلی برای مهار جمهوری اسلامی در همه زمینههای سیاسی و فنی میبیند و حاضر نیست مسئله خود با ایران را مورد حل و فصل قرار دهد. تجربه مذاکره با غرب از ماجرای الجزایر و مکفارلین تا مذاکرات برجام و اسنپبک به وضوح نشان میدهد ایده طرف مقابل برای مذاکره یک اصل کودکانه غربی است: «آن چیزی که برای من است، برای من است، ما میتوانیم در مورد تقسیم آن چیزی که برای توست صحبت کنیم.»
با این تفاصیل به نظر میرسد گره اصلی غرب با جمهوری اسلامی ایران اساسا مسئله هستهای نیست و موضع کلیدی اصلی مسئله صهیونیستها و نوع تعامل جمهوری اسلامی ایران با رژیم صهیونیستی است. این باور که غرب و ایران میتوانند از موضوعات خرد برای حل اختلافات و تعارضات آغاز کنند و در نهایت به مسائل کلان برسند، ایدها شکستخورده و کاملا فریبنده است.
نظر شما