آگاه: در تحلیل بیانات رهبر انقلاب و با توجه به برگزاری همایش بینالمللی «ما و غرب»، مروری مجمل بر مظالم استعمار در آفریقا و بهخصوص فجایع تجارت برده، ابعاد این موضوع را بیشتر روشن میسازد.
از قرن پانزدهم میلادی، قدرتهای بزرگ اروپایی بهتدریج به دنبال کشف مناطق جدید در دنیا برآمدند و با توسعه کشتیرانی، قاره آفریقا به دلیل ذخایر معدنی و زمینهای قابل کشت در کانون توجه استعمارگران غرب قرار گرفت. پرتغال اولین کشور اروپایی و یکی از بزرگترین قدرتهای دریایی بود که جهانگردان و دریانوردان آن سریعتر از بقیه کشورها به سواحل آفریقا رسیدند و مستعمراتی در این نقاط بنا نهادند. پرتغالیها از اواسط سال ۱۴۰۰میلادی به تجارت برده نیز روی آورده و به خرید و فروش آن در اروپا مبادرت ورزیدند. نخستین بار در سال ۱۴۴۱، زمانی که «هنری دریانورد» در جستوجوی راه دریایی هند به ساحل غربی آفریقا رسید،
۱۲ مرد و زن و کودک را به اسارت گرفت؛ آنان را با خود به عنوان برده به پرتغال برد و در بازار لیسبون فروخت. بهزودی این تجارت رونق یافت و طی هفت سال بعدی، حدود هزار آفریقایی «شکار» شدند و در بازار لیسبون به فروش رفتند. این روند با حضور کشورهایی مثل انگلیس، فرانسه، اسپانیا، بلژیک، آلمان و هلند افزایش یافت و با کشف قاره آمریکا و تلاش برای توسعه این قاره، به اوج خود رسید. در واقع با توجه به اینکه بردگان آفریقایی توان یدی بالایی داشتند و قیمت آنان نیز بسیار مناسب بود، سایر قدرتهای اروپایی به آن ورود کردند و در فاصله بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰میلادی، بیش از ۱۰ میلیون برده از سواحل غربی قاره آفریقا بین سنگال و آنگولا وارد قاره آمریکا شدند. از این پس بردگان به یکی از ابزارهای تولید و سه عامل اصلی اقتصاد (نیروی کار، زمین و سرمایه) در آمریکا بدل شده و غربیها برای تامین نیروی کار مورد نیاز خود «شکار» سیاهان آفریقایی را افزایش دادند. با ورود استعمار انگلیس به آفریقا، تجارت جهانی برده در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی اوجی شگرف و بیسابقه یافت و به نوشته جیمز والوین، نویسنده انگلیسی در کتاب «تاریخ کوتاهی از بردگی» (Short History of Slavery – James Walvin) کمپانی سلطنتی آفریقایی بریتانیا تا سال ۱۷۲۰ بیش از ۵۰۰ کشتی محموله را به اروپا و آمریکا انتقال داد که شامل ۱۰۰هزار برده آفریقایی میشد.
در قرن هجدهم میلادی انگلستان به بزرگترین قدرت بردهدار زمانه بدل شد و ثروتی که از هند و مستعمرات آمریکایی به انگلیس وارد شد، هنگفت و عظیم بود. تنها مالیات شکر مستعمرات انگلیس ۱/۲ میلیون پوند استرلینگ در سال و حجم تجارت تنباکوی آن ۲۴هزار تن در سال بود. ( پلانتوکراسی و تجارت جهانی برده، اندیشکده مطالعات یهود)
بنادر لندن، لیورپول و بریستول مراکز اصلی صدور برده از آفریقا به انگلیس و سپس به قاره آمریکا به شمار میرفت و در این بنادر کمپانیهای خصوصی متعددی مستقر بودند که با کشتیهای خود، بردهها را از غرب آفریقا به قاره آمریکا میبردند. جیمز والوین در پژوهش خود تصویری گویا را از جنایات استعمار در جامعه بردهداری مطرح کرده و میگوید: «هر نوع عملیات جنسی با بردگان زن مجاز بود و اولین رابطه جنسی پسران سفیدپوست که به بلوغ میرسیدند معمولا با زنان سیاهی بود که آنان را بزرگ کرده یا حتی شیر داده بودند. بدینسان، در قاره آمریکا نسلی پدید آمد از بردگان مادرزادی؛ انسانهایی که از پدران سفیدپوست بودند و به عنوان برده در خانه برادران و خویشاوندان پدری خود کار میکردند. اروپاییان تا مدتها مانع تشکیل کانون خانواده در جامعه سیاهان شدند زیرا گمان میبردند آنان فاقد غریزه تشکیل خانوادهاند؛ موجوداتی کمتر از حیوانات! سالهای طولانی گذشت تا سرانجام اجازه زندگی خانوادگی به بردگان داده شد.» (پلانتوکراسی و تجارت جهانی برده، اندیشکده مطالعات یهود)
تجارت جهانی برده پیامدهای وحشتناک انسانی-اجتماعی-فرهنگی و زیست محیطی برای قاره آفریقا به همراه داشت. در دوران این تجارت، نه تنها ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر از سکنه قاره آفریقا، به اسارت برده شدند، بلکه بخش مهمی نیز در جریان «شکار» برده به قتل رسیدند. به نوشته والوین، در اواخر سده هجدهم در بخش مرکزی آفریقای غربی، شکارگاه اصلی بردگان، سالانه بین ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر به بردگی گرفته میشدند و در همین حدود جان خود را از دست میدادند. (همان) تجارت برده، هرچند اهانتآمیز بود، ولی برای تجار اروپایی سود سرشاری داشت. مروری گذرا بر رمان «ریشهها»، اثر الکس هیلی، نشاندهنده عمق فجایع اتفاقافتاده نسبت به این بردگان در آمریکاست. او در این داستان، زندگی خانواده و نیاکانش را به تصویر میکشد و پیام محوری آن، وضعیت نابسامان بردگان و بیان رنجها و کاستیهای زندگی ایشان در دوران بردهداری و پس از آن است. در نگاهی دقیقتر، نویسنده به شناساندن مفاهیم تبعیض نژادی، بردگی و بیگاری انسانهای آفریقایی میپردازد و در بخشی از کتاب مینویسد: «سیاهانی که از آفریقا بهصورت گروهی کار میکردند، تحت فرمان شلاقدارانی قرار داشتند که مسئول زمین بودند. رفتار غیرعادلانه و شکنجهآمیز آنها با این بردگان، دهشتناک بود. وقتی فشار روی بردگان زیاد میشد و آنها میگریختند، به فجیعترین وضع و با کمک سگهای خود به دنبال آنها میرفتند و دوباره آنها را تحت انقیاد درمیآوردند. شکنجهها فقط به اینها ختم نمیشد و در صورت فرار، حتی ممکن بود دستهای بردگان بریده شود یا در قیر داغ فرو روند و حتی ممکن بود بهطرز اسفناکی اعدام شوند. این نتیجه تسلط تاجران بر بومیان و بردگان بود و اینچنین نهاد بورژوازی و بردگی در آمریکا شکل گرفت.» (ریشهها، الکس هیلی، ترجمه علیرضا فرهمند، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۹۴)
بردهداری باعث شد سکنه آفریقا به جوامعی ناموزون و فاقد ساختار متعادل جمعیتی و فرهنگی و بیگانه با میراث تاریخی خویش بدل شدند و بدینسان ساختارهای سیاسی و اجتماعی آنان نیز منهدم شد. در واقع این فاجعه، بزرگتر از کشتار و اسارت انسانی و تاراج ثروتهای مادی بود زیرا امکان توسعه قاره آفریقا را برای دورانی طولانی از بین برد. توجه کنیم که مردان، به ویژه مردان جوان، عموما به اسارت برده شدند یا به قتل رسیدند و در نتیجه جمعیت زنان به شکلی نامتعارف بر جمعیت مردان، غلبه یافت. این در حالی بود که در منشور مشروطیت انگلستان (۱۶۸۸)، اعلامیه استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و اعلامیه حقوق بشر فرانسه (۱۷۸۹) برابری انسانها اعلام شده بود. علاوه بر تجارت برده، استعمار غرب در آفریقا پیامدهای فجیع و عمیقی بر جای گذاشت که شامل تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود. در حوزه سیاسی تغییر ساختار حکومتها اغلب بر اساس منافع استعمار طراحی و حقوق مردم بومی تضییع شد. مرزهای جدیدی که توسط قدرتهای استعماری ایجاد شدند، اغلب با در نظر گرفتن مرزهای قومی و قبیلهای نبودند و این امر منجر به درگیریها و بیثباتیهای طولانی مدت میان اقوام شد که تا امروز ادامه دارد. این بیثباتی سیاسی باعث شد که بسیاری از کشورهای آفریقایی پس از استقلال با بحرانها و جنگهای داخلی مواجه شوند زیرا ساختارهای سیاسی و اجتماعی بومی از بین رفته یا به شدت تضعیف شده بودند. مرزهای مصنوعی و اختلافات ایجاد شده توسط استعمار، همچنان به درگیریهای قومی و قبیلهای در این قاره دامن میزند. در حوزه اقتصادی، استثمار منابع غنی توسط کشورهای اروپایی، باعث توسعه نیافتگی اقتصادی آفریقا و علت ایجاد وابستگی اقتصادی این قاره به کشورهای استعمارگر شد. همچنین ساختار اقتصادی که توسط استعمارگران ایجاد شده بود، منجر به نابرابریهای گسترده در توزیع ثروت و درآمد شد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از استعمار، همچنان مانعی برای توسعه پایدار در بسیاری از کشورهای آفریقایی است. در حوزه اجتماعی و فرهنگی، استعمار باعث از بین رفتن یا تضعیف جوامع محلی و فرهنگهای بومی شد. زبان و فرهنگ اروپایی به کشورهای آفریقایی به عنوان زبان و فرهنگ غالب تحمیل شد و بسیاری از مردم آفریقا هویت فرهنگی خود را از دست دادند در حالی که با هویتهای تحمیل شده از سوی استعمارگران نیز بیگانه بودند. استعمار در آفریقا، مفاهیم جدیدی چون صنعت جنسی و بردهداری جنسی را به واژگان غرب افزود و به دیگر نقاط جهان نیز تعمیم داد. اینگونه بود که در قرن بیست و بیستویکم و برای تخریب تمدنها و فرهنگهای کهن غیراروپایی، نوع جدیدی از بردهداری شکل گرفت که میلیونها زن را در اسارت دارد و شبکه آن در سراسر جهان گسترده است. در کنفرانس سال ۱۹۹۱ «سازمان زنان آسیای جنوب شرقی» گفته شد که از سال ۱۹۷۵ تا آن زمان، یعنی در فاصله ۱۶ سال، حداقل ۳۰میلیون زن در سراسر جهان به فاحشهخانهها فروخته شدهاند.
خانم واسیلیا تامزالی، رئیس بخش زنان یونسکو در این کنفرانس گفت: «صنعت جنسی بازار عظیمی است که نیروهای محرکه خاص خود را داراست. این شبکه جهانی بردهداری توسط باندهای قدرتمند مافیایی اداره میشود که بازار جنسی را، از ژاپن تا آمریکا، در کنترل دارند.» (گزارش هفتهنامه تایم، ژوئن۱۹۹۳) در دوران جنگهای مردم آفریقا علیه استعمار، مورخان اروپایی برای توجیه حضور خود در این قاره، مردم آفریقا را خشن و فاقد آداب و رسوم متمدنانه معرفی کرده و حتی آنها را آدمخوار خواندند. در حالی که بسیاری از آفریقاشناسان معتقدند در هیچ زمان و در هیچ نقطه از آفریقا، قبیلهای آدمخوار نبوده و فرهنگ آدمخواری وجود نداشته است. اما اروپاییان برای توجیه حضور سلطهطلبانه خود در آفریقا، این افسانه را خلق کرده و با ساخت فیلمهای متعدد ترویج کردند. آپارتاید یا نوع خاصی از تبعیض نژادی نیز در دوران استعمار شکل گرفت و بهویژه در آفریقای جنوبی نتیجه مستقیم حضور غرب بود. در نظام مبتنی بر آپارتاید، یک گروه نژادی بر گروههای دیگر برتری دارد و حقوق آنها را سلب میکند. استعمارگران سفیدپوست اروپایی با برتریجویی نژادی، سیاهپوستان را به عنوان نیروی کار ارزان و مطیع میدانستند و با ایجاد قوانین تبعیضآمیز، این وضعیت را تثبیت کردند. سفیدپوستان که فقط ۱۴ درصد جمعیت آفریقای جنوبی را تشکیل میدادند، از دادن حق رأی به سیاهان خودداری کرده و آنها را از حقوق اساسی خود محروم میکردند. امروز فقر، بیماری و تقابل سیاسی حکومتها در آفریقا میراث شوم استعمار تلقی میشود و انسان آفریقایی چارهای جز بازگشت به خویشتن خویش ندارد و آفریقایی باید تاریخ آفریقا را بنویسد.
۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۵
کد خبر: ۱۷٬۶۹۳
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی در بخشی از بیانات خود در تاریخ ۱۴/۰۷/۱۳۸۹ به بردهداری به عنوان یکی از فجایع استعمار غرب در آفریقا و آمریکای لاتین اشاره کرده و گفتند: «در آفریقا چه کردند؟ به کمک علم، در خود قاره آمریکا چه فجایعی را آفریدند. در آفریقا و در آمریکای لاتین، چقدر انسانهای آزاد برده شدند؛ چقدر خانوادهها تارومار و نابود شدند. علم را اینجوری پیدا کردند. بنابراین جهت علم عبارت بود از حرکت به سمت ثروت، بدون رعایت ذرهای اخلاق و ایمان و معنویت. اروپاییها همان وقت هم ادعای تمدن میکردند، اما رفتارشان از وحشیترین قبایل در حملات گوناگون قبیلهای وحشیانهتر بوده.»
نظر شما