آگاه: اگر به دنبال درک نسبت ما و هوشمصنوعی هستیم، در کنار آمار و ارقام و نقشههای راه عموما تقلیدی باید به تعریفی توجه داشته باشیم که این فناوری را درون دستگاه مفاهیم بومی ما معنا میکند. مرور بیانات اخیر مقام رهبری در این زمینه حکایت از شکلگیری گفتمانی پیچیده و چندلایه دارد که هوشمصنوعی را به امنیت وجودی گره میزند.
در کانون این گفتمان یک دوگانه آرمان-تهدید قرار دارد. از یکسو هوشمصنوعی به عنوان یک فرصت طلایی و عامل تعیینکننده آینده تصویر میشود که اداره آینده دنیا به آن وابسته است. این روایت بر ضرورت رسیدن به مرزهای دانش و حضور در بین ده کشور اول تاکید میورزد. اما در سوی دیگر این فرصت همواره در سایه تهدید وابستگی قرار دارد که تهدیدی بزرگ است. اینجاست که کلیدیترین مفهوم این گفتمان سر برمیآورد و آن این کلام رهبری است که «بهرهبردار بودن امتیاز نیست!» این گزاره در واقع شالوده نقد گفتمان مسلط جهانی در مورد فناوری را تشکیل میدهد. گفتمان رهبری با عبور از سطح فناوری به لایههای ژرف آن هوشمصنوعی را نه به عنوان یک کالای مصرفی که به مثابه یک ساختار قدرت طرح میکند.
این نگاه را میتوان در قالب این پرسش اساسی صورتبندی کرد که فردا که آژانس بینالمللی هوشمصنوعی تشکیل شود، ما در جایگاه کشورهای صاحب وتو خواهیم ایستاد یا در جایگاه کشورهای تحریمشونده؟ این استعاره، آژانس هوشمصنوعی را در امتداد هستهای قرار میدهد که پیش از این به کانونیترین مسئله امنیت ملی ایران بدل شده است. این تشبیه هوشمندانه و عمیق است و به مخاطب میفهماند که بازی هوشمصنوعی تکرار همان بازی قدرت با ابزارهای جدید است. بنابراین گفتمان رهبری، هوشمصنوعی را به حوزه استقلال و عزت ملی پیوند میزند و آن را از یک موضوع توسعهای به یک مسئله امنیت وجودی ارتقا میدهد. در این گفتمان ما کیستیم؟ پاسخ به این سوال نیز در بیانات به وضوح قابل ردیابی است. ما در تقابل با زرنگهای دنیا و قدرتطلبهای دنیا تعریف میشویم. این تقابلسازی هوشمصنوعی را به عرصه جدیدی از همان کارزار میان جبهه حسینی و جبهه یزیدی تبدیل میکند که البته در دوران اتم و هوشمصنوعی شکلی جدید به خود گرفته است. بنابراین پیشرفت در این فناوری تنها یک دستاورد علمی نیست بلکه یک واجب شرعی-ملی و در ادامه همان مبارزه تاریخی است. اینجاست که ادبیات حوزوی و گفتمان انقلابی به زیبایی در خدمت توضیح یک پیچیدگی فناورانه قرار میگیرد.
اما آیا این گفتمان آرمانی در گفتمان اجرایی نظام نیز بازتولید شده است؟ بهنظر میرسد در اینجا با یک شکاف گفتمانی مواجهیم. از یکسو شاهد تاسیس سازمان ملی هوشمصنوعی هستیم که نشاندهنده درک ضرورت از جانب قوه مجریه است اما از سوی دیگر همان نهاد با تعبیر تند و واضح «نصفهکاره مانده» توصیف میشود. این تعبیر گویای همهچیز است. گویی دستگاه بوروکراتیک هنوز نتوانسته است سرعت و عمق مورد نیاز این جبهه جدید را درک کند. سرعتی که در بیانات رهبری با واژه شتاب حیرتانگیز توصیف شده و با کندی ساختارهای اداری در تضاد است و از همان رو خطر تبدیل شدن یک امنیت وجودی به یک آسیب وجودی (در صورت غفلت) یک خطر مهم و اساسی است.
راه برونرفت از این تنگنا پاسخی است که گفتمان رهبری با عنوان بازگشت به مفهوم نخبگی میدهد. اما نخبه در اینجا نه به عنوان یک نیروی فنی متخصص صرف که به عنوان یک عنصر جبههای فهمیده میشود. یعنی کسی که هم توانایی و دانایی دارد و هم از روحیه و اقدام جهادی برخوردار است. میداندهی به این نخبگان خود نیازمند تغییر در گفتمان اجرایی است؛ تغییری که از مدیریت ریسک محافظهکارانه به سمت حمایت از نوآوری جسورانه حرکت کند.
در پایان به نظر میرسد نسبت ما و هوشمصنوعی در حال حاضر بیشتر یک نسبت گفتمانی است تا یک نسبت عملیاتی. این فناوری به درستی در سطوح بالای حاکمیت به مثابه یک مسئله راهبردی و امنیتی فهمیده شده است. اما هنوز حلقه مفقوده، ترجمه این گفتمان قدرتمند به یک اقدام نهادینه پیگیر و جسور در بدنه حکمرانی است. آینده نشان خواهد داد که آیا ایران میتواند اینبار نیز مانند دیگر عرصههای چالشبرانگیز با تکیه بر گفتمان مقاومتساز خود بر این میدان جدید نیز فائق آید یا خیر. سرنوشت ما در عصر هوشمصنوعی نه در سیلیکون ولی، که همینجا و در توانایی ما برای پر کردن این شکاف گفتمانی بین آرمان و عمل تعیین خواهد شد.
۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۰
کد خبر: ۱۸٬۲۷۴
تحلیل گفتمان حکمرانی فناوری در ایران
هوشمصنوعی و مسئله امنیت وجودی
محمدرضا بابایی _ آگاه مسائل فرهنگی
با گسترده شدن استفاده از ابزارهای دیجیتال، احساس نخبگانی این است که این فناوری خاص از مرزهای ابزاری صرف عبور کرده و به یک مسئله هستیشناختی برای یک نظام سیاسی بدل شده است. گویی که آن فناوری خود را به مرکز گفتمان حکمرانی تحمیل میکند و همهچیز را حول خود بازتعریف میکند. هوشمصنوعی امروز دقیقا چنین وضعیتی را در سپهر سیاسی ایران ایجاد کرده است.
نظر شما