آگاه:در ماههای پایانی سال ۱۴۰۴، جامعه ایران با یکی از سختترین دورههای اقتصادی پس از انقلاب روبهرو است. نرخ تورم نقطهبهنقطه در آبانماه از ۴۵ درصد عبور کرد و تورم مواد غذایی در برخی اقلام اساسی مانند گوشت قرمز، لبنیات و حاملهای انرژی به بیش از ۶۰ درصد رسید. نرخ دلار آزاد در بازار غیررسمی در هفته اول آذر ۱۴۰۴ از مرز ۱۰۲ هزار تومان گذشت و در روزهای بعد تا ۱۰۸ هزار تومان نیز صعود کرد. خط فقر برای یک خانوار چهارنفره شهری در تهران و کلانشهرها به حدود ۵۰ تا ۵۵ میلیون تومان در ماه رسید؛ یعنی حقوق یک کارمند ارشد دولتی با سابقه ۲۵ سال خدمت، کمتر از نصف این مبلغ است. گزارشهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار نشان میدهد که قدرت خرید حقوقبگیران ثابت در مقایسه با سال ۱۴۰۰ بیش از ۶۸ درصد کاهش یافته است. خروج سرمایه از کشور در ۹ ماه نخست ۱۴۰۴ به ۸٫۷ میلیارد دلار رسید و پیشبینی رشد اقتصادی واقعی برای سال ۱۴۰۵ توسط نهادهای بینالمللی به کمتر از ۰٫۶ درصد تنزل کرد. در چنین شرایطی، انتظار میرفت فضای عمومی کشور کاملا معطوف به مطالبات معیشتی، انتقاد از سیاستهای اقتصادی دولت و درخواست راهحلهای فوری باشد. اما دقیقا در همین بازه زمانی، دو رویداد فرهنگی بهطور ناگهانی تمام فضای رسانهای، شبکههای اجتماعی و حتی گفتوگوهای روزمره را به خود اختصاص دادند و برای هفتهها بحثهای اقتصادی را به حاشیه راندند.
ماراتن کیش
ماراتن بینالمللی کیش با مجوز مستقیم وزارت گردشگری و حمایت مالی منطقه آزاد کیش هشتم آذرماه برگزار شد. این رویداد از ماهها قبل تبلیغ شده بود و قرار بود بهعنوان یک مسابقه ورزشی بینالمللی، به جذب گردشگر و معرفی ظرفیتهای جزیره کمک کند. در روز برگزاری، تصاویر زنان ایرانی و خارجی شرکتکننده با لباسهای استاندارد جهانی دوومیدانی در کمتر از چند ساعت در تمام شبکههای اجتماعی فراگیر شد. هشتگهای #کیش، #هنجارشکنی و #بی_حجابی در کمتر از ۲۴ ساعت به ترند اول پلتفرمهای داخلی و خارجی تبدیل شدند. موجی از انتقادهای شدید در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی به راه افتاد و دولت پس از چند روز سکوت، اعلام کرد که «برخورد قانونی لازم انجام خواهد شد» و «مجوزهای بعدی با دقت بیشتری بررسی میشوند.» اما مگر آب ریخته به جوی باز میگردد؟ بماند که رویداد دیگری نیز تبلیغ شد که ماراتن جدید در راه است. همچنین اسپانسر این ماراتن، به این کار خود بالید و هزینههای بسیاری کرد که این اتفاق به عنوان حرکتی نو و بهروز دیده شود.
هفته طراحی تهران در دانشگاه تهران
نمایشگاه هفته طراحی تهران که با مجوز وزارت علوم و همکاری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از ۱۵ تا ۲۰ آبان ماه برگزار میشد، قرار بود یک رویداد حرفهای و دانشگاهی باشد. اما در روزهای برگزاری، تصاویری از حضور بازدیدکنندگان زن با پوشش کاملا آزاد و بدون رعایت ضوابط رسمی منتشر شد. این تصاویر بهسرعت در کانالها و گروههای تلگرامی و اینستاگرامی پخش و ظرف چند ساعت به موضوع اصلی رسانهها تبدیل شد. دانشگاه تهران ناگزیر اعلام کرد که بهدلیل «نگرانیهای امنیتی و اجتماعی» نمایشگاه را متوقف میکند. دولت نیز پس از چند روز بیانیهای صادر و تاکید کرد که «هیچگونه تخلف از ضوابط فرهنگی پذیرفته نیست.»
وجه اشتراک رخدادهای فرهنگی
همه آنها با مجوز مستقیم یا غیرمستقیم نهادهای دولتی (وزارت گردشگری، وزارت علوم، مناطق آزاد، شهرداریها یا سازمانهای وابسته) برگزار شدهاند. همه در مکانهایی رخدادهاند که دولت اختیار کامل یا نیمهکامل بر آنها دارد (مناطق آزاد، دانشگاههای دولتی، سالنهای همایشهای دولتی). همه پس از برگزاری و انتشار تصاویر، با واکنش تاخیری و معمولا ملایم دولت همراه بودهاند و در بازههای زمانیای رخ دادهاند که شاخصهای اقتصادی به پایینترین سطح خود رسیده بودند. این الگو در طول سال ۱۴۰۴ بارها تکرار شده است. هرگاه گزارش تورم ماهانه منتشر میشود، هرگاه نرخ دلار جهش میکند، هرگاه صفهای طولانی برای کالاهای اساسی تشکیل میشود یا گزارشهای رسمی از افزایش فقر مطلق میآید، ناگهان یک رویداد یا مجموعه تصاویر مرتبط با پوشش زنان، اختلاط، کنسرت یا جشنواره بهطور گسترده منتشر میشود و برای روزها یا هفتهها تمام توجه جامعه را به خود مشغول میکند.
فرهنگ در مقابل معیشت
هرچه مسائل معیشتی سختتر میشود و دولت از پس کنترل شرایط برنمیآید، استفاده از ابزارهای فرهنگی بیشتر به چشم میآید. رها کردن مردم در گرداب فرهنگی، ولنگار گذاشتن جامعه و ایجاد فضایی که مشغله ذهنی اساسی برای افراد ایجاد کند، از سادهترین ابزارهایی است که دولت میتواند به آن اتکا کند. موضوع پوشش، یکی از این مسائل است که چون مدتهاست محل بحث و جدال شده، به راحتی میتوان آن را به بازیچه تبدیل کرد. کافی است کمی دست از اصرار به پوشش اسلامی و رسمی بکشیم، فضایی بسازیم که هرکس هرچه خواست بکند، رویدادی، محفلی، جشنی ایجاد کنیم و مردم را به شور و هیجان بیندازیم. بعد بنشینیم و تماشا کنیم که هیچکس به یاد معیشت و اقتصاد درهم پیچیده نخواهد بود. از سوی دیگر، ۱۸۱ نفر به عنوان استاد و پژوهشگر، نامه میدهند که بودجه برخی نهادها را حذف کنید. این نهادها اغلب نهادهای فرهنگی کشور هستند. نهادهایی که مسائل اصلی کشور را که گفته میشود ۶۵ درصد آنها در حوزه فرهنگ شکل گرفته و در همین حوزه حل خواهد شد، پوشش میدهند.
پیامدهای بلندمدت و غیرقابل جبران
با این حال، این سیاست هزینههای سنگینی دارد. شکاف اجتماعی و فرهنگی به سطح بیسابقهای رسیده و جامعه به دو قطب کاملا جدا از هم تبدیل شده است. اعتماد عمومی به دولت به پایینترین سطح تاریخی خود رسیده است. خشم معیشتی که موقتا به حاشیه رانده شده، با لایهای از خشم فرهنگی ترکیب شده و پتانسیل انفجاری بسیار بالاتری پیدا کرده است. فرار سرمایه و مغزها شتاب بیشتری گرفته و اقتصاد بدون اصلاحات ساختاری به سمت فروپاشی پیش میرود.
دولت تا زمانی که به جای حاشیهسازی فرهنگی و هدایت افکار عمومی به سمت مسائل فرعی، به اصلاحات واقعی اقتصادی، افزایش شفافیت و پاسخگویی مستقیم به مطالبات معیشتی مردم روی نیاورد، تنها در حال خریدن زمان است؛ زمانی که هر روز کوتاهتر میشود و پایان آن دیگر دور نیست. روزی خواهد رسید که هیچ رویداد فرهنگی، هیچ جشنواره و هیچ تصویری نتواند صدای خالی شدن سفره میلیونها ایرانی را خاموش کند.
جدای از آن، وضعیت جامعه با اینچنین ولنگاری، رو به فروپاشی فرهنگی از یکسو و رو به انفجار از سوی دیگر میرود. پایان طاقت آنان که باور به عقاید دینی و فرهنگی خود دارند از یکسو و رهایی آنان که دولت فرصت ترکتازی و خودنمایی به آنان داده است، جامعه را دچار چالشهای جدید و عمیقی خواهد کرد که بهانه اقتصاد، هیچ بهانه خوبی برای آن نخواهد بود.
با این درخواست و رفتارهای دولت، به نظر میرسد نه تنها فرهنگ اولویتی ندارد، که بهانهای برای سرگرم کردن مردم به مواردی است که نه تنها در فرهنگ و تاریخ ما جایگاهی ندارد، بلکه پس از اندک زمانی، مردم را اقناع کرده و دوباره نوک پیکان را به سوی مسئله اصلی که همان اقتصاد و معیشت است باز خواهد گرداند. اما این بار با فرهنگی که پاره پاره شده و جمع کردن آن شاید دیگر امکانپذیر نباشد.
نظر شما