۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۷
کد خبر: ۱۸٬۷۱۲

تحولات فرهنگی دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که حجاب، تنها یک مسئله فردی یا دینی نیست؛ بلکه به مسئله هویتی، تمدنی و حتی امنیت فرهنگی تبدیل شده است. بررسی اسناد تاریخی، پژوهش‌های دانشگاهی و عملکرد رسانه‌های جهانی، نشان می‌دهد که مسئله «بی‌حجابی» در بسیاری از جوامع اسلامی نه پدیده‌ای خودجوش، بلکه بخشی از یک روند طراحی‌شده برای تغییر سبک زندگی و مهندسی هویت نسل جوان است. این روند با بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای، شبکه‌های اجتماعی و سازوکارهای تاثیرگذاری فرهنگی پیش می‌رود و هدفی فراتر از تغییر پوشش دارد.

تلاش برای تغییر هویت یک جامعه

آگاه: ۱. ریشه‌های تاریخی و برنامه‌ریزی جهانی
نگاهی به تجربه کشورهای اسلامی در قرن گذشته نشان می‌دهد که حذف حجاب، از سوی برخی قدرت‌ها و جریان‌های وابسته، به‌عنوان مقدمه‌ای برای استحاله فرهنگی به کار گرفته شده است. از سیاست‌های آتاترک در ترکیه و رضاخان در ایران تا برنامه‌های مدرن‌سازی تحمیلی در برخی کشورهای عربی، الگوی مشترکی دیده می‌شود: قطع پیوند جامعه از ریشه‌های دینی، بازتعریف نقش زن و ایجاد شکاف میان نسل‌ها. این تجربه تاریخی نشان می‌دهد که ترویج بی‌حجابی غالبا با پروژه‌های بزرگ‌تری همچون سکولاریزاسیون، تقلید فرهنگی و دگرگونی در ساختار خانواده پیوند داشته است.

۲. اهداف فرهنگی و اجتماعی این پروژه
بسیاری از اندیشکده‌ها و نهادهای اثرگذار غربی، سبک زندگی اسلامی را مانع نفوذ فرهنگی و اقتصادی خود دانسته‌اند. حجاب، به‌عنوان نشانه‌ای برجسته از هویت دینی و استقلال فرهنگی زنان مسلمان، در نقطه تقابل این پروژه قرار دارد. در این چارچوب چند هدف کلیدی دنبال می‌شود:
الف) تضعیف خانواده: خانواده در جوامع اسلامی، محور انتقال ارزش‌هاست. وقتی پوشش و نگاه به بدن زن دگرگون می‌شود، نظام ارزش‌ها و روابط خانوادگی نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
ب) ایجاد بحران هویت: ترویج الگوهای غرب‌محور، ذهن نسل جوان را میان دو جهان متضاد قرار می‌دهد؛ جهانی که هویت دینی را می‌طلبد و جهانی که بی‌حد و مرز بودن را ارزش می‌داند. این تعارض، جوان را دچار سرگشتگی می‌کند.
ج) تسهیل سلطه فرهنگی: وقتی جامعه مصرف‌کننده الگوهای رفتاری و زیبایی‌شناسی بیگانه شود، پذیرش سایر مؤلفه‌های فرهنگی و حتی سیاسی بیگانه نیز آسان‌تر می‌شود.

۳. نقش شبکه‌های اجتماعی پلتفرم‌محور
شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه پلتفرم‌های تصویری، نقش برجسته‌ای در سرعت‌بخشیدن به روند ترویج سبک زندگی بی‌حجاب دارند. این فضا از چند طریق عمل می‌کند:
- برجسته‌سازی سبک زندگی بدون حجاب از طریق الگوسازی سلبریتی‌ها و تولید محتوای جذاب اما سطحی؛
- عادی‌سازی تغییر پوشش با تکرار تصویری و بازنمایی بی‌وقفه؛
- ساخت دوگانه‌های کاذب میان «مدرنیته» و «حجاب» یا میان «آزادی» و «پوشش دینی»؛
- پخش شایعات و روایت‌های هدایت‌شده برای بی‌اعتبارسازی الگوی پوشش اسلامی.
در این فضا، کاربران جوان به‌طور مداوم در معرض پیام‌هایی قرار می‌گیرند که پوشش دینی را ناکارآمد، دست‌وپاگیر یا تحمیل‌شده نمایش می‌دهد؛ در حالی که این تصویر، برآمده از فرآیندی هدفمند و انتخاب‌شده است، نه توصیفی واقعی از زندگی زنان مسلمان.

۴. ضرورت بازآفرینی الگوی ایرانی–اسلامی
برای مقابله با این موج، صرف هشدار دادن یا ارائه تحلیل‌های تکراری کافی نیست. نسل جوان نیاز دارد از حجاب، تصویری امروزی، هوشمندانه و معنادار ببیند. تولید محتوای موثر باید بر سه محور استوار باشد:
۱. روایت جذاب و معاصر: حجاب نباید تنها در قالب توصیه اخلاقی یا تکلیف دینی مطرح شود. باید به‌عنوان یک انتخاب سبک زندگی، یک عنصر زیبایی‌شناختی و نشانه شخصیت مستقل زن بازنمایی شود.
۲. تحلیل‌های عمیق و مستند: مخاطب امروز از کلی‌گویی فاصله گرفته است و به دنبال دلیل، آمار و شواهد است. محتوای راهبردی باید با داده‌های معتبر و تحلیل‌های دقیق همراه باشد.
۳. ارائه راهکار عملی: از معرفی الگوهای موفق گرفته تا پیشنهاد تعامل والدین با نوجوانان، راهکارهای رسانه‌ای برای تولید محتوای سالم و روش‌های تقویت هویت دینی؛ همه باید نقش‌آفرینی کنند.

۵. ورود نویسندگان به میدان نبرد فرهنگی
در این عرصه، نویسندگان نقش مهمی دارند. تولید محتوای خلاق، گفتمانی و اثربخش تنها با شناخت دقیق از ذهنیت نسل جوان و فضای رسانه‌ای امکان‌پذیر است. قلمی که بتواند واقعیات اجتماعی را درک کند، از کلیشه‌ها فاصله بگیرد و روایت‌های تازه بیافریند، در این میدان پیروز خواهد بود.

بهره سخن
پروژه بی‌حجابی تنها تغییر یک پوشش نیست؛ تلاشی سازمان‌یافته برای تغییر هویت جامعه و معماری فرهنگی نسل جوان است. مرور اسناد تاریخی، رفتار رسانه‌های جهانی و الگوهای رفتاری پلتفرم‌های اجتماعی نشان می‌دهد که این روند، بخشی از یک مهندسی فرهنگی گسترده است که از تضعیف خانواده تا شکل‌دهی بحران هویت را دنبال می‌کند. در برابر چنین طرحی، واکنش‌های احساسی یا کلی‌گویی کارآمد نیست؛ زیرا مخاطب امروز به تحلیل‌های مستند، زبان روشن، روایت جذاب و الگوهای عملی نیاز دارد.بازسازی گفتمان حجاب، تنها زمانی موفق می‌شود که قلم‌های توانمند، نگاه خلاق و تحلیل‌محور داشته باشند و بتوانند ارزش‌های اسلامی را در قالبی امروزی، دلنشین و الهام‌بخش عرضه کنند. حجاب، هنگامی قدرت فرهنگی خود را بازمی‌یابد که به‌عنوان بخشی از هویت مستقل زن مسلمان و نقطه‌ای از مقاومت فرهنگی معرفی شود، نه صرفا تکلیفی فردی. آینده این میدان، به توانایی ما در روایت موثر، فهم واقعیت‌های نسلی و ارائه الگوی ایرانی–اسلامی جذاب وابسته است؛ الگویی که بتواند در برابر موج جهانی‌سازی فرهنگی، هویت و استحکام جامعه را حفظ کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.