آگاه: در متن پیشرو بخشی از گفتوگوی سعید ناجی، یکی از نویسندگان کتاب «فلسفهورزی با انیمیشن برای کودکان و نوجوانان»، مدرس دانشگاه و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با خبرگزاری کتاب ایران درباره روشهای آموزش فلسفه برای کودکان و کاربرد فلسفه در زندگی روزمره کودکان و نوجوانان را با هم میخوانیم:
فلسفهای کاربردی برای ساختن انسان مسئول
سعید ناجی درباره اینکه چرا آموختن فلسفه برای کودکان مهم است، میگوید: «در این کتاب، منظور از آموزش فلسفه، فلسفه به معنای دانشگاهی آن نیست؛ زیرا فلسفه دانشگاهی برای کودکان اهمیتی ندارد. مقصود از فلسفه در اینجا آن است که در پس رفتارها و ارتباطات ما با دیگران، دوستان، محیط اطراف و والدین، مجموعهای از باورها نهفته است. بخشی از این باورها، باورهای اخلاقی و اجتماعی و عادتها را دربر میگیرد و بخشی دیگر شامل باورهای پیشپاافتادهای است که خرافات محسوب میشوند.
این موضوعات از جمله مباحثی هستند که در فلسفه مورد بحث قرار گرفتهاند. موضوعاتی از قبیل اینکه با محیط زیست چگونه باید برخورد کنیم؟ آیا ما نسبت به محیط زیست خود مسئول هستیم یا خیر؟ آیا باید به دیگران احترام گذاشت یا نه و این احترام تا چه حدی باید باشد؟ تا چه اندازه باید به خودمان احترام بگذاریم؟ تا چه میزان باید از خود مراقبت کنیم؟ رفتار اخلاقی با دیگران چه ضرورتی دارد؟ و نیز موضوعات مهم دیگری که میتوانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند. اینگونه مسائل، از جمله پرسشهایی هستند که برای کودکان و نوجوانان اهمیت دارند و لازم است از همان ابتدا درباره آنها اندیشیده شود. برای مثال، یک دوست خوب چه ویژگیهایی دارد؟ با چه کسانی باید دوست شویم تا به ما آسیب نرسانند؟ عدالت و انصاف چیست؟ آیا برداشتن وسایل دیگران بدون اجازه، دزدی محسوب میشود یا خیر؟ چرا دروغ گفتن کاری نادرست است؟ تمامی این پرسشها دارای پشتوانههای نظری و فلسفیاند. اگر به این پشتوانهها توجه نکنیم، ممکن است به راحتی دروغ بگوییم، دزدی و تقلب کنیم، به دیگران احترام نگذاریم، به محیطزیست و حیوانات بیاحترامی کنیم و در نهایت جهان را به سوی نابودی بکشانیم؛ امری که بشر امروز نیز تا حدی به آن دچار شده است. اما هنگامی که به مسائل زیربنایی این مشکلات میاندیشیم، درمییابیم که همگی از جمله مسائل فلسفیاند که از زمان سقراط مورد بررسی قرار گرفتهاند.
اگر باور داشته باشیم که حیوانات نیز همانند ما رنج میبرند، هرگز به آنها آسیب نخواهیم رساند. اگر بر این باور باشیم که محیطزیست نیز بهنوعی دارای روح است و نباید به آن آسیب زد، در حفظ آن میکوشیم. در این صورت، از دیگران دزدی نمیکنیم، دروغ نمیگوییم و اصول و مبانی اخلاقی را رعایت میکنیم. منظور ما در اینجا فلسفهای است که در زندگی روزمره کاربرد دارد، نه فلسفهای که صرفا به مسائل انتزاعی میپردازد و برای کودکان کارکردی ندارد. بسیاری از مشکلات ما در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی با این مسائل ارتباط پیدا میکند و اگر بتوانیم به آنها پاسخ دهیم، بخش قابلتوجهی از مشکلات ما حل خواهد شد.»
انیمیشن خوب، ذاتا فلسفی است
ناجی درباره اینکه انیمیشنهای انتخاب شده در کتاب واقعا با تم فلسفی ساخته شدهاند یا تحلیلی فرامتن از سوی نویسندگان است، اضافه میکند: «از این منظر، یک انیمیشن یا فیلم خوب، بهخودی خود ماهیتی فلسفی دارد. هر فیلمی که با دقت به زندگی انسان، چه در بعد زمینی و چه در بعد معنوی، بنگرد، اثری فلسفی محسوب میشود. زندگی اساسا ماهیتی فلسفی دارد و همواره با تصمیمهای بزرگ و چالشهای اساسی همراه است؛ چالشهایی که همگی میتوانند بهصورت فلسفی صورتبندی و بررسی شوند.
به نظر میرسد انیمیشنهایی که میتوانند زندگی انسان را در قالب زندگی حیوانات و در چارچوب داستانهایی مورد علاقه کودکان بازنمایی کنند، واجد جنبههای فلسفیاند. در مقابل، برخی انیمیشنها صرفا برای گذران وقت و سرگرمی ساخته میشوند؛ برای مثال، انیمیشن «تام و جری» بیشتر برای خنداندن و پر کردن اوقات فراغت کاربرد دارد. اما انیمیشنهایی مانند «شرک»، «پاندای کونگفوکار» یا «عصر یخبندان» بهگونهای دیدگاههای متن زندگی را وارد روایت خود کردهاند و شخصیتهای آنها واقعگرایانه طراحی شدهاند.
برای نمونه، در «عصر یخبندان» شخصیت پدر ماموت میکوشد قدرت خود را در خانواده حفظ کند و امنیت را برقرار سازد، اما این رویکرد از سوی فرزند پذیرفته نمیشود؛ زیرا فرزند احساس میکند که محدود شده است. در نهایت، پدر با فداکاری نشان میدهد که هدفش مراقبت از خانواده بوده است. انیمیشنهایی که به این شکل زندگی واقعی انسان را بازتاب میدهند، دارای تم فلسفی هستند و هرچه این بازتاب عمیقتر و دقیقتر باشد، جنبه فلسفی اثر نیز پررنگتر میشود.
نویسندگان برخی از کمپانیهای انیمیشنسازی، مانند «پیکسار»، بهنوعی نگاه فلسفی به جهان دارند و با نگاهی عمیقتر به زندگی مینگرند؛ از همین رو، آثار آنها علاوه بر جنبه سرگرمی، دارای ابعاد فلسفی و اجتماعی نیز هستند. بنابراین میتوان انیمیشنها را طبقهبندی کرد و آن دسته از آثاری را که با دقت بیشتری به زندگی انسان میپردازند و عواطف و باورهای انسانی را زیر ذرهبین قرار میدهند، آثاری فلسفی دانست که قابلیت استفاده در کلاسهای درس را دارند.»
او در توضیح اینکه این مدل برخورد با انیمیشنها چقدر میتواند به شکلگیری و تقویت تفکر انتقادی کودکان کمک کند، اضافه میکند: «ما انیمیشنها را بهعنوان محتوای درسی به کلاس میبریم. امروزه بسیاری از دانشآموزان علاقهای به کتابهای درسی ندارند؛ بهگونهای که مشاهده میشود در پایان سال تحصیلی، برخی از آنها کتابهای خود را پاره میکنند یا دور میاندازند. این رفتار نشاندهنده نارضایتی و دلزدگی آنان از کتابهای درسی است. در حالی که اگر محتوای آموزشی جذاب باشد، چنین اتفاقهایی رخ نخواهد داد.
این انیمیشنها در واقع محتوای درسی ما هستند و بهجای آنکه در کلاس صرفا متنی خوانده شود، انیمیشنی نمایش داده میشود یا داستانی روایت میشود. به همین دلیل، محتواهایی که ارائه میکنیم برای دانشآموزان جذاب است و خود آنها بیان میکنند که ای کاش همه محتواهای درسی به این شیوه ارائه میشد؛ چرا که در این صورت از درس خواندن لذت میبردند. برخی بر این باورند که محتوای درسی مدارس باید بیش از آنکه متکی بر متون خشک و خستهکننده باشد، بر پایه داستان، انیمیشن و حتی عناصر بازی طراحی شود. البته مقصود این نیست که مطالعه دروسی مانند ریاضی بیفایده است، بلکه مسئله در روشهای آموزشی قدیمی و مستقیم نهفته است؛ روشهایی که اغلب دانشآموزان را خسته میکند و انگیزه یادگیری را در آنها کاهش میدهد.»
نظر شما