۲۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
کد خبر: ۴٬۳۱۵

اراده جمعی و مسئله تمدن‌سازی اسلامی

وقتی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری پایان می‌یابد

گفتاری منتشرنشده از مرحوم دکتر علیرضا صدرا، عضو سابق هیات علمی دانشگاه تهران

انقلاب بی‌بدیل اسلامی ایران در شرایطی پدیدار و پیروز شد که عصر خردگرایی، پایان دین، پایان انقلاب و پایان تاریخ خوانده می‌شد.

وقتی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری پایان می‌یابد

آگاه: فوکویاما آمریکایی (ژاپنی‌اصل) که لیبرال‌دموکراسی را به‌مثابه اوج تاریخ معرفی می‌کرد، بعد از بحران بزرگ مالی غرب و آمریکا و نیز دامن‌گیری فراگیری بحران کرونا بیشتر در کشورهای مدعی توسعه غرب، پایان لیبرال دموکراسی را اعلام می‌کند. در زمانی که نظام دوقطبی بر دنیا غالب بوده و دو ابرقدرت شرق و غرب تحت عنوان دو بلوک سوسیالیستی و کاپیتالیستی به‌قول آندره فونتن در کتاب «یک بستر و دو رویا»، در یک بستر آرمیده بودند و برای خود دو رؤیای شیرین در جهان می‌دیدند، با وقوع و درخشش انقلاب ضد استکباری غرب و شرق، رؤیای شیرین آنها به کابوسی تلخ تعبیر و تبدیل شد. شرق فروپاشید. غرب بدتر از فروپاشی دچار شد. نه شکست بلکه سرشکستگی و فرار خفت‌بار آمریکا و ناتو و پیشتر شوروی سابق با آن همه هزینه و داعیه از افغانستان با دستان خالی و در منطقه، بیانگر استیصال و درمانگی و عجز آنهاست. بعد از نهضت ضد استبدادی مشروطیت با شعار آزادی و انحراف آن و نهضت ضد استعماری ملی نفت با شعار استقلال و سرکوب آن با کودتا، انقلاب اسلامی ایران با شعار شورانگیز حکمت‌آمیز وحرکت‌آفرین استقلال، آزادی و حکومت جمهوری اسلامی پرقدرت پدیدار گشته و پیروزی شکوهمند یافت. استقلال: رهایی از سلطه و نفوذ و وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بیکانه (چه غربی و چه شرقی)، آزادی: رهایی از خودرأیی، خودمحوری و خودکامگی سلطنتی مطلقه شخصی، خانوادگی و خاندانی، ملوکی (مالکیت دولت و مملوکیت ملت و مملکت) و موروثی و عقب‌ماندگی بود. به مصداق:
خوشتر آن باشد که سر دلبران    گفته آید در حدیث دیگران
میشل فوکو فرانسوی، چهرگان شاخص پست مدرنیسم که شالوده‌های مدرنیسم را به چالش کشانیده در جریان انقلاب اسلامی به ایران سفر کرد. وی در کتاب ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ با نگاهی فرادینی و حتی غیردینی، غیرایرانی و از خود غرب، درباره انقلاب اسلامی مدعی می‌شود: «جنبشی که از راه آن بتوان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد، بلکه به پرورشگاه و جلوه‌گاه و خمیرمایه آن تبدیل شود» (ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ص۴۰). اعلام می‌کند: «مرا تحت‌تاثیر قرار داده چون کوششی است برای اینکه برای پاسخگویی به پاره‌ای مسائل امروزی، برخی از ساختارهای جدایی‌ناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود» (همان، ص۴۱). و تاکید می‌کند: «مرا تحت‌تاثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بُعد معنوی پیدا کند» (همان). وی که مدعی نظریه گسست تاریخ بوده که ازسوی پرفسور محمد ارکون وارد جهان اسلام شده و پس از آن، ازسوی دکتر سروش و محمد مجتهد شبستری وارد ایران شده و براساس آن، گذشته کشورها هیچ رابطه معناداری با حال و آینده آنها ندارد، برخلاف نظریه خودش و تنها و استثنائا در مورد ایران مدعی یگانگی سیر سرنوشت ایران آن هم به‌مثابه امری عجیب شده و می‌گوید: «سرنوشت عجیب دارد ایران. در سپیده‌دم تاریخ، این کشور دولت و سازمان اداری را پدید آورد» (همان، ص۳۲). و بشریت را از بدویت وارد مدنیت کرد. و این همه اختراعات فناوری همانند ابررایانه، ماهواره تا فتح مریخ، محصول این ابر اختراع مدنی و تمدنسازی ایران، ایرانی و ایرانیان است. در موضعی دیگر باز تاکید می‌کند: «در سپیده دوم تاریخ، ایران دولت را اختراع کرد و نسخه آن را به اسلام سپرد» (همان). اما امروزه و با انقلاب اسلامی «این گوشه کوچک جهان است که زمین (موقعیت راهبردی) و زیر زمین (نفت و ذخایر) میدان بازی‌های استراتژی‌های جهانی (هارتلند) است. برای مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند جست‌وجوی چیزی که ما غربی‌ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم، چه معنی دارد: جست‌وجوی معنویت سیاسی؟» (همان). به همین سبب ادامه می‌دهد: «در رویدادهای ایران چیزی هست که مایه تشویش ناظران امروزی است. چیزی که نه در چین می‌توان یافت؛ نه در ویتنام، نه کوبا: موج عظیمی است بدون ابزار نظامی، بدون پیشگام، بدون حزب، رویدادهای ایران از نوع جنبش‌های ۱۹۶۸ هم نیست، چون این مردان و زنانی که با سربند و گل تظاهرات می‌کنند یک هدف سیاسی آنی دارند؛ آماج حمله ایشان شاه و رژیم اوست، و به‌راستی هم این روزها دارند آن را برمی‌اندازند» (همان، ص۴۴). چراکه «تشیع پیروان خود را به‌نوعی بی‌قراری مسلح می‌کند و در ایشان شوری می‌دمد که هم سیاسی و هم دینی است» (همان، ص۳۰). در آن «نه گذشته‌گرایی احساس می‌شد نه گریز، نه بی‌سامانی و نه ترس» (همان، ص۲۹). «دین افیون توده‌هاست، ... از هر حرفی  ابلهانه‌تر، خشک‌تر، غربی‌تر است» (همان). آن هم در گزارشی تحت عنوان «رهبر اسطوره‌ای انقلاب ایران» (همان، ص۶۱) بیان می‌کند: «نفی رژیم در ایران پدیده‌ای است عظیم و اجتماعی. اما نه به این معنی که سردرگم و عاطفی (احساساتی) باشد یا به خود چندان آگاهی نداشته باشد. به عکس انتشارش بسیار کارآمدی است» (همان،  ۶۳). این «جنبش نه نظیری دارد و نه جلوه و تظاهری» (همان). تظاهرات دارد اما ظاهرسازی نیست. حرکتی مکتبی، مردمی و با رهبری است. تحولی بنیادین، جامع، نظام‌مند و هدفمند است. انقلاب اسلامی ایران «خواستی است جمعی و کاملا یگانه»(همان). و «عجیب است... چنین وحدت شگفت‌انگیزی از خود نشان می‌دهد»(همان). چنانکه «پزشک تهرانی و ملای شهرستانی، کارگر نفت و کارمند پست و دانشجوی چادری همه یک اعتراض و یک خواست دارند. در این خواست چیزی هست که مایه تشویش خاطر است، همیشه صحبت از یک چیز است، یک چیز واحد و بسیار مشخص: شاه باید برود. اما برای مردم ایران، این چیز یگانه معنی‌اش همه چیز است: پایان وابستگی، از میان رفتن پلیس (سرکوبگر)، توزیع مجدد درآمدهای نفتی، تعقیب عوامل فساد، فعال شده دوباره اسلام، یک شیوه زندگی جدید، روابط جدید با غرب، با شکورهای عرب، با آسیا و غیره...  اما این همه چیزی که می‌خواهند «آزادی امیال» نیست، بلکه آزادی از هر چیزی است که در کشورشان و در زندگی روزانه شان نشانه حضور قدرت‌های جهانی است» (همان، صص ۴- ۶۳). در خاتمه و در مقام جمع‌بندی مطرح می‌سازد: «وقتی از ایران (به فرانسه) آمدم سوالی که همه از من می‌کردند، این بود: «این انقلاب است؟» من جوابی نمی‌دادم، اما دلم می‌خواست بگویم: نه! به معنی ظاهر کلمه، انقلاب نیست؛ یعنی نوعی از جا برخاستن و بر پا ایستادن، قیام انسان‌های دست خالی است که می‌خواهند باری را که بر پشت همه ما (حتی خود فرانسوی‌ها و غربی‌ها و همه مردم تحت سلطه و ستمدیده جهان)، و به‌ویژه بر پشت ایشان، بر پشت این کارگران نفت، این کشاورزان مرزهای میان امپراتوری‌ها (امپریالیسم چپ و راست شرق و غرب)، سنگینی می‌کند از میان بردارند: بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ ضد نظام‌های (سلطه) جهانی باشد، مدرن‌ترین و سرگیجه‌آورترین صورت قیام»(همان، ص۶۵). به همین سبب «درماندگی آدم‌های سیاسی قابل درک است» (همان). که نمی‌توانند انقلاب اسلامی ایران را حتی درست توصیف کنند تا چه رسد به اینکه آن را به‌صورت دقیق تحلیل نمایند.»(همان). چراکه «جنبشی که نمی‌گذارد انتخاب‌های سیاسی پراکنده‌اش کنند. جنبشی که در آن نَفَسِ مذهبی دمیده شده است که بیش از آنکه از عالم بالا (فقط آخرت مثل مسیحیت) سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد»(همان). فوکو، در کتاب ایران: روح یک جهان بی‌روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، که ایران را انقلاب اسلامی را دمیدن روح در جسم بی‌جان جهان مدرن تلقی و تعبیر می‌سازد در مصاحبه‌ای به مصداق: «ان الله لا یغیر ما بقوم حی یغیروا ما بانفسهم»؛ «سرشت ملتی که تغییر کرد، سرنوشت آن تغییر می‌کند» مطرح می‌کند: «یکی از چیزهای سرشت‌نمای رویداد انقلابی (اسلامی ایران) این واقعیت است که این رویداد انقلابی اراده‌ای مطلقا جمعی را نمایان می‌کند  و کمتر مردمی در تاریخ چنین فرصت و اقبال داشته‌اند. اراده جمعی اسطوره‌ای سیاسی است که حقوق‌دانان یا فیلسوفان تلاش می‌کنند به کمک آن نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه کنند. اراده‌ جمعی یک ابزار نظری است: «اراده جمعی» را هرگز کسی ندیده است، و خود من فکر می کردم که اراده جمعی مثل خدایان روح است و هرکز کسی نمی‌تواند با آن روبه‌رو شود. نمی‌دانم با من موافق‌اید یا نه؟ اما ما در تهران و سرتاسر ایران با اراده جمعی یک ملت برخورد کرده‌ایم. و خُب باید به آن احترام بگذرایم، چون چنین چیزی همیشه روی نمی‌دهد»(همان).
هم اینک همگی استراتژیست‌های جهانی مدعی‌اند تمدن بعد از قرن‌ها از غرب، تدریجا دارد به شرق انتقال می‌یابد. ما مدعی هستیم به شرق برمی‌گردد. چراکه شرق، خاورمیانه، ایران بزرگ، مولد و موطن اصلی تمدن‌سازی بزرگ بوده است. از هنری کسینجر، بزرگ‌ترین استراتژیست غربی و صهیونیستی تا مرحوم حسنین هیکل مصری، مشاور سیاسی جمال عبدالناصر، رییس‌جمهوری اسبق مصر و سردبیر روزنامه الاهرام مصر، ایران در حال تجدید تمدن پیشین خود و تمدن‌سازی نوین است. همه مدعی هستند که چهار قدرت بزرگ چین، روسیه، هند و ایران تمدن آینده را می‌سازند. چین؛ ابرقدرت اقتصادی است. روسیه؛ ابرقدرت نظامی است. هند؛ ابرقدرت تولید نرم‌افزاری رایانه‌ای است. وزیر خارجه وقت آلمان در دیداری دیپلماتیک در سازمان ملل با حضور نگارنده اعلام کرد که وزیر خارجه وقت آمریکا در نشستی متشکل از وزرای خارجه و دفاع و ۱۵۰نفر کارشناسان برجسته آمریکا، اروپا، کانادا و اسپانیا در واشنگتن دی‌سی پایتخت آمریکا، اعلام کرد که ایران، به سبب دسترسی به دین، ابرقدرت معنوی است دارد به فناوری دست می‌یابد. اگر موفق شود دیگر کاری نمی‌توانیم بکنیم. اینها ایران را ابرقدرت معنوی و قدرت تمدن‌سازی می‌دانند. مرحوم هیکل می‌گفت: ایران، یک بار در زمان داریوش هخامنشی با ارتش خودش را به دریای مدیترانه رسانده است. امروز با ولایت فقیه رسانیده است. اما ایران از طریق دل‌ها وارد شده و منجی می‌شود (چنانکه در مورد شهید حاج قاسم سلیمانی شاهد آن بودیم). از طریق اشغال و با سلطه‌گری وارد نمی‌شود. این بدان معنا بوده که تمدن‌ساز و تمدن آینده شرقی و جهانی ایرانی - اسلامی است. چون چین، روسیه و هند، نه ظرفیت و نه دغدغه تمدن‌سازی دارند. ضمن اینکه به هرحال اینها شاخه و شعبه‌های سوسیالیستی (چین و روسیه) یا لیبرالیستی (هند) مدرنیسم بوده که به سبب خلأ معنوی ذاتی و درونزادی توسعه و تمدن تک‌ساحتی (فرویدیسم) و تنازعی (داروینیسم - امپریالیسم) رو به احتضار می‌رود. تهدیدات و تحریمان نیز به‌منظور ایجاد مانع، اخلال و سنگ‌اندازی در جریان بازگشت تمدنی و توسعه و تمدن‌سازی نوین شرقی- ایرانی- اسلامی- جهانی بوده بدانسان که رهبری معظم در چشم‌انداز گام دوم انقلاب اسلامی ترسیم کرده است، معتقدند نمی‌توانیم جلوی این حرکت تاریخ‌ساز و تحول تمدن‌سازی را بگیریم اما بایستی تلاش کنیم روند آن را کند و هزینه‌های آن را بالا ببریم. اینجاست که بایسته بوده با گفتمان‌سازی و تحقق‌سازی دولت‌سازی اسلامی کارآمد، به‌مثابه برترین چالش فراروی جمهوری اسلامی ایران، الگوسازی اسلامی ایرانی پیشرفت، به‌مثابه فراگیرترین راهبرد پیشبرد کشور و تمدن‌سازی نوین اسلامی، بمثابه فراترین چشم‌انداز فراز آینده ما، قطار کشور را روی ریل پیشرفت همه‌جانبه انداخت. به ترتیبی که در قسمت پیش بدان پرداختیم. راهبرد الگوسازی اسلامی و ایرانی پیشرفت جمهوری اسلامی ایران، محوریت عزیمت این تحولات آینده‌ساز خواهد بود که اهتمام همگی نخبگانی علمی و عملی و مردمی را می‌طلبد. ان‌شاءالله!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.