آگاه: به همین خاطر موقعیت بسیار حساس و خطرناک بود. با طرحی که عباس ارائه کرده بود قرار شد تا ۱۰فروند شکاری اف ۱۴ پوشش سنگین هوایی منطقه خلیج فارس را تامین کنند تا از این طریق کشتیها از حملات دشمن در امان بمانند. من و عباس کنار هم پرواز میکردیم.
از روی صفحه رادار هواپیما دیدم که دو جنگنده عراقی دور زدند. عباس هم موضوع را دریافت کرده بود. من و عباس هر دو از کابین یکدیگر را میدیدیم. با دست به او اشاره کردم که چه باید کرد؟ عباس به من پیام داد: من به عنوان طعمه جلو میروم و هواپیماهای دشمن را به دنبال خودم میآورم. سپس با یک حرکت سریع از من دور شد. او با مانورهایی که انجام میداد هواپیماهای دشمن را متوجه خود میکرد و آنها را به دنبال خود کشاند. روی صفحه رادار دیدم که هواپیمای عباس در تیررس کامل دشمن قرار گرفته است. پس از چند لحظه با چشم هواپیمای دشمن را دیدم. ناگهان عباس مانوری کرد و با یک چرخش بسیار خطرناک، مسیر خود را تغییر داد و ارتفاع را کم کرد. در این لحظه موشک من با هواپیمای دشمن برخورد کرد.
در این لحظه عباس فریاد زد: الله اکبر، الله اکبر
از شنیدن صدای او خوشحال شدم و گفتم: عباس میدانی چه کردی؟ عباس گفت: من کاری نکردم خدا کرد. (راوی: سرهنگ خلبان فضلالله جاویدنیا)
۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۴
کد خبر: ۵٬۴۷۵
در یکی از ماموریتهای جنگی به همراه عباس بر فراز خلیجفارس در حال پرواز بودیم. آن روز قرار بود که کاروان بزرگی از کشتیهای نفتکش و تجاری را تا آبهای بینالمللی اسکورت کنیم. براساس اطلاعات رسیده، دشمن تصمیم داشت تا به کاروان حمله کند.
نظر شما