آگاه: در نظام جمهوری اسلامی رأی مردم از چه جایگاه و ویژگیهایی برخوردار است؟
دموکراسی و رجوع به رأی مردم از مفاهیمی است که در جهان مدرن سابقه چندان طولانیای ندارد و این مفهوم در دو سه قرن اخیر مطرح شده است؛ هرچند مفهوم دموکراسی در آثار فلسفی از یونان باستان در اندیشههای افلاطون و ارسطو طرح بحث شده، ولی در حوزه عمل و تحقق، مسئله توجه به رأی مردم تحت عنوان نظامهای دموکراتیک بحثی است که سابقهاش به دو سه قرن اخیر برمیگردد و با انقلاب انگلیس و بعد انقلاب فرانسه این مفهوم معنا پیدا کرد. در اندیشه اسلام و تفکرات اسلامی در ۱۴۰۰سال قبل توجه به رأی مردم وجود داشته و این افتخاری برای دنیای اسلام و اندیشههای مترقی اسلامی است و زمانی که مسئله سرنوشت و حق مردم بر تعیین سرنوشت اصلا جایگاهی نداشته، اسلام به مسئله نظرخواهی از مردم و حقشان بر سرنوشتشان توجه داشته و این بهطور مشخص در اندیشه دوران پیامبراکرم(ص) در قالب مفهوم بیعت که در نوع خودش آغازی برای توجه به مسئله نظر خواستن از مردم درباره سرنوشتشان بوده است؛ یا مفهومی مثل شورا که در قرآن موردتوجه قرار گرفته و بهعنوان یک دستور به پیامبر(ص) طرح میشود؛ که ای پیامبر! «وَشاورهُم فی الامر» که این امر اجتماعی و سیاسی است.
در ایران از دوره مشروطه با مفهوم انتخابات و حق تعیین سرنوشت آشنا شدیم. قبل از مشروطه ساختار سیاسی ایران ساختاری نبوده که مسئله حق رأی برای مردم مطرح باشد. در نهضت مشروطه با نقشی که علما در تئوریزه کردن این اندیشه ایفا کردند که این تئوریزه کردن هم ازسوی فقیهانی مثل مرحوم نائینی، آخوند خراسانی و دیگر علما صورت گرفت و درنهایت مسئله حق تعیین سرنوشت در قالب انتخابات در امر سیاسی-اجتماعی در جامعه ایران محقق شد؛ البته بعدا برای نهضت مشروطه هم مشکلاتی پیش آمد و این موضوع بهخصوص در عصر پهلوی در شکل ظاهر وجود داشت اما درحقیقت مفهوم انتخابات به کما رفت و جز چند دوره که بتوان از آن دفاع کرد بهعنوان یک انتخابات واقعی که محقق شده بود، بقیه ادوار مجلس حالت فرمایشی پیدا کردند.
این واقعیت، به برکت انقلاب اسلامی و وجود مبارک امام خمینی(ره) دوباره در جامعه ایران احیا شد و حق تعیین سرنوشت به دست ملت صورت پذیرفت. موضوعی که در قالب انقلاب اسلامی و در قانون اساسی جمهوری اسلامی محقق شد؛ یک مفهوم جدیدتر و مدرنتری از انتخاباتی بود که در عصر مشروطه طراحی شده بود. مسئله انتخابات در دورههای مختلف تا به امروز مسئلهای است که میتوانیم آن را تحت عنوان مردمسالاری دینی توضیح دهیم.
تاکنون انتخاباتهای مختلف را پشت سر گذاشتیم و در انتخاباتهایی که برگزار کردیم مشارکت مردم یک برگ درخشان و قابل افتخار بوده؛ هم در دورانی که حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و هم پس از آن مسئله مشارکت حداکثری در انتخابات مطرح بوده است؛ هرچند در دورههای اخیر بهدلیل مسائل خاصی که بخشی از آن نقش دشمن و توطئههایی است که دشمنان علیه انقلاب داشتند و بخشی هم به مسائل اقتصادی برمیگردد، نسبت به گذشته قدری شاهد کاهش مشارکت بودیم ولی همچنان مسئله مشارکت حداکثری یکی از مسائل تعیینکننده در نظام جمهوری اسلامی است و هر میزانی که مشارکت مردم در انتخابات قویتر باشد، مجلس با پشتوانه محکمتری تشکیل میشود.
درمورد تنفیذ حکم رییسجمهوری فارغ از مفهوم و چیستی و چرایی، این مکانیزم چه نظارتی برای ولیفقیه میتواند ایجاد کند؟
در تجربه نظام جمهوری اسلامی فقط یک مورد داشتیم که رییسجمهوری بعد از طی مراحل قانونی، یعنی رأی آوردن از طرف مردم و تصویب رهبر مسیری را دنبال کرده که به عزلش منجر شده که درمورد اولین رییسجمهوری یعنی بنیصدر بود که در انتخابات اول ریاستجمهوری حدود ۱۱میلیون رأی آورد و حضرت امام(ره) هم ایشان را برای این جایگاه تنفیذ کردند و بعد اتفاقاتی افتاد و درنهایت در مسیری قرار گرفت که میشود گفت تنفیذ رهبری و ولیفقیه زمان دچار چالش شد و در چنین موقعیتی رهبری میتواند تنفیذ خود را بردارد. در آن مقطع بسیار به امام(ره) فشار میآوردند که او را عزل کند و ایشان فرمودند این کار را نمیکنم؛ چون مردم به او رأی دادند و من رأی و خواست مردم را تنفیذ کردم؛ یعنی ملت فردی را برای ریاستجمهوری خواستند و من خواسته و رأی مردم را تنفیذ کردم و او چنین جایگاهی پیدا کرده و اگر بخواهند این قضیه از بین برود باید خود مردم رأیشان را پس بگیرند تا من هم تنفیذ را پس بگیرم. چون نمیشد دوباره رفراندوم برگزار کرد، نظر امام(ره) این بود نمایندگان مردم که در مجلس شورای اسلامی حضور دارند باید رأی به عدم کفایت ایشان بدهند که این اتفاق هم افتاد و در مجلس رأی به عدم کفایت رییسجمهوری داده شد و امام هم بنیصدر را از این جایگاه عزل کردند؛ یعنی این اتفاق مجلس شورای اسلامی برای نفی و ازبینرفتن تنفیذ ولایت هم محسوب میشود. این مدلی است که در نظام جمهوری اسلامی در زمان حضرت امام تجربه کردیم و میتوانیم این را یک مبنا بدانیم و طبق این جایگاه تنفیذ در ذهن ما روشن میشود که رهبری رأی و خواست مردم را تنفیذ میکند و به آن بعد شرعی میدهد.
اهمیت تنفیذ از منظر بینالمللی چگونه است و بازتاب خارجیاش میتواند چه پیامدهایی داشته باشد؟
مسئله تنفیذ از منظر بینالملل از این بعد اهمیت دارد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بعد از اینکه مراسم تنفیذ رییسجمهوری اجرا میشود قانونیت پیدا میکند و شاید اصل مسئله تنفیذ و فلسفه تنفیذ برایشان خیلی قابلفهم نباشد و برای آنان بیشتر طی مراحل قانونی مهم است؛ کمااینکه در آمریکا یا هر کشور دیگری شخصی که در انتخابات رأی میآورد بایستی فرآیندی را طی کند؛ مثلا مراسم تحلیف مسئلهای است که در کل دنیا وجود دارد و در تمام کشورهای دنیا فردی که انتخاب میشود باید سوگند یاد کند و میثاقنامهای را بخواند و تایید شود و در پارلمان آن کشور چنین اتفاقی بیفتد. همین نگاهی که ما مثلا نسبتبه مراسم تحلیف رییسجمهورهایی که در دنیا انتخاب میشوند داریم، آنها هم چون قانون ما را میدانند که در قانون جمهوری اسلامی غیر از مسئله تحلیف که در مجلس انجام میشود، چیز دیگری به نام تنفیذ وجود دارد که باید در حضور رهبری اتفاق بیفتد؛ بنابراین اعتبار رییسجمهوری و قانونیت شروع به کارش منوط به این است که این دو اتفاق بیفتد؛ یعنی باید هم تنفیذ صورت بگیرد و هم در مجلس تحلیف صورت بگیرد و پس از طی این دو اتفاق است که رییسجمهوری قانونی میشود؛ یعنی به این معنا که میتواند رأسا مسائل کشور و قوه مجریه را در اختیار داشته باشد و فرمان او فرمان جمهور محسوب میشود و کارها پیش میرود.
۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۱
کد خبر: ۵٬۵۲۴
حجتالاسلاموالمسلمین سیدمهدی ساداتینژاد، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است در تجربه نظام جمهوری اسلامی فقط یک مورد داشتیم که رییسجمهوری بعد از طی مراحل قانونی، یعنی رأی آوردن از طرف مردم و تصویب رهبر مسیری را دنبال کرده که به عزلش منجر شده که درمورد اولین رییسجمهوری یعنی بنیصدر بود که در انتخابات اول ریاستجمهوری حدود ۱۱میلیون رأی آورد و حضرت امام(ره) هم ایشان را برای این جایگاه تنفیذ کردند و بعد اتفاقاتی افتاد و درنهایت در مسیری قرار گرفت که میتوان گفت تنفیذ رهبری و ولیفقیه زمان دچار چالش شد و در چنین موقعیتی رهبری میتواند تنفیذ خود را بردارد.
نظر شما