۲۹ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۷
کد خبر: ۸٬۵۷۹

چرا باید رمان بخوانیم؟

محمدالیاس قنبری ـ دبیر گروه فرهنگی

در یادداشتی با عنوان «کتاب‌خواندن یا چرا این کتاب را خواندن؟» در همین جریده گفته شد که ترویج کتاب‌خوانی باید به سمتی سوق پیدا کند تا موثر باشد، چراکه بسیاری از افرادی که کتاب نمی‌خوانند به این دلیل نمی‌خوانند که نمی‌دانند چه کتاب‌هایی باید بخوانند و دلیل اینکه نمی‌دانند چه کتاب‌هایی بخوانند این است که نمی‌دانند آن کتاب با آنها چه می‌کند و بعد از خواندن آن کتاب چه چیزی به آنها افزوده می‌شود.

آگاه: بسیاری تصور می‌کنند که باید کتابی بخوانند که به دانش عمومی‌شان بیفزاید و البته که کتاب این کار را می‌کند اما کمتر تصور می‌شود که ادبیات و خاصه داستان و رمان بتواند چنین کاری کند. مخاطبی که مدنظر ماست (همان کسی که می‌خواهد بخواند ولی نمی‌خواند، چون نمی‌داند چه کتابی را چرا باید بخواند) نهایتا تصور می‌کند که خواندن داستان و رمان می‌تواند او را سرگرم کند و چرا میان این همه ابزار سرگرمی مانند فیلم و سریال و... باید کتاب را انتخاب کرد؟ وقتی تصور آن مخاطب مذکور از هدف خواندن رمان، سرگرم شدن باشد و این تصور فراگیر باشد، پیشاپیش ادبیات داستانی میدان را به نفع سایر سرگرمی‌جات سهل‌یاب‌تر واگذار کرده است. اما اگر به او (همان مخاطب مذکور را عرض می‌کنم) گفته شود که ما به تعداد رمان‌هایی که خوانده‌ایم زندگی کرده‌ایم و رمان خواندن، تجربه تجاربی است که برای ما ممکن نیست یا دست‌کم خطرناک‌اند، لذا با خواندن، آن تجارب را بدون مخاطره به دست می‌آوریم، او را ترغیب کرده‌ایم به خواندن رمان. رمان حتی به‌مثابه چیزی سرگرم‌کننده این برتری را دارد که خلاف تلویزیون و فضای مجازی به مخاطب خود تمرکز می‌دهد و به خاطر تمرکزی که می‌بخشد به مخاطب خود امکان عمق‌بخشی بیشتری به تجربه‌هایش را می‌دهد.
رمان، باورهایی را که با استدلال قابل انتقال نیستند به شکلی دلپذیر و قانع‌کننده به مخاطب خود انتقال می‌دهد. 
زبان در ادبیات احیا، بازسازی و تولید می‌شود. سایر متون، زبان را مصرف می‌کنند. از این حیث، مواجهه با ادبیات، مواجهه با متونی است که ما را به نحو دست‌اول‌تری به دنیای زبان می‌برند و انسانی که اهل ادبیات (شعر و رمان) است در به‌کاربردن زبان خلاق‌تر است. اتفاق ادبی به قول فرمالیست‌ها، همان آشنایی‌زدایی است و آشنایی‌زدایی همان چیزی است که می‌تواند ما را از مشهورات و عادت‌های مألوف رها کند. ادبیات زبان را غنی می‌کند و امکانات اندیشیدن ما را بیشتر می‌کند. بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان پیش از آنکه به فلسفه‌شان شناخته شوند به‌عنوان نویسنده ادبی مطرح‌اند. مهم‌ترین متفکران روسیه در قرن نوزدهم، نه فیلسوفانشان که رمان‌نویسان‌شان هستند و مهم‌ترین صورت تحقق تفکر روس‌ها در آن دوره در قالب آثار داستانی گوگول، تولستوی، داستایوفسکی، تورگنیف، چخوف و گنچاروف بوده است. از سوی دیگر، برای سیر در تاریخ نیز می‌توان از رمان‌های تاریخی بهره برد. رمان‌ها همچنین شناخت عمیقی از جامعه‌ای می‌دهند که روایتش می‌کنند؛ فلذا بینشی جامعه‌شناختی نیز به خواننده خود می‌بخشند. ازلحاظ روان‌شناختی نیز رمان‌ها با نشان‌دادن درون شخصیت‌ها باعث می‌شوند ما با لایه‌های زیرین شخصیت خودمان بیشتر آشنا شویم. ما در عصری هستیم که اساسا رمان به منطق و روش اصلی نوشتن تبدیل شده است و برای زیستنی که ذاتا داستان‌گونه است با خواندن رمان می‌توانیم 
ژفهم بهتری از زندگی پیدا کنیم. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.