معمولا وقتی صحبت از «اسطوره» می‌شود تصور بر این است که صحبت از یک موجود ماورایی و خیالی است، درحالی‌که با نگاهی به ادوار مختلف تاریخی می‌بینیم که مصداق‌های واقعی بسیاری برای واقعی بودن اسطوره‌ها وجود دارد؛ بنابراین بهتر است اینطور بگوییم که وجود اسطوره، واقعی است ولی چون درک بزرگی آنها از دایره درک و فهم ما خارج است فکر می‌کنیم اسطوره‌ها نماد بیرونی ندارند. حاج قاسم اما نشان داد که اسطوره واقعی است، نه خیال.

رحیم با مومن، سرسخت با دشمن

آگاه: برای اسطوره ویژگی‌های بسیاری تعریف شده است از قهرمانی تا نامیرا بودن اما یکی از ویژگی‌های مشترک در میان همه تعاریف ماندگاری آنهاست. اسطوره‌ها حتی وقتی نیستند، هستند؛ به عبارت دیگر، گذر زمان نه‌تنها از ارزش اسطوره‌ها کم نمی‌کند بلکه به ارزش آن می‌افزاید. این ماندگاری به نوعی معنای فراگیری هم می‌دهد؛ اسطوره‌ها خیلی زود در همه جای دنیا فراگیر و شناخته‌شده می‌شوند.
یکی دیگر از ویژگی‌های اسطوره‌ها این است که افراد را وادار به موضع‌گیری می‌کنند. همین موضوع و موضع‌گیری موجب می‌شود افراد خودِ واقعی‌شان را آشکار کنند. مردمان ایران در ۱۳دی ۱۳۹۸ یکی از اسطوره‌های خود را به‌ظاهر از دست داد ولی در باطن، حاج قاسم سلیمانی با شهادتش ماندگارتر شد. شبیه «شیشه عطری که شکست و عطر آن در فضا پیچیده و هنوز هم باقیمانده است.»
یکی از دلایل اسطوره بودن سردار سلیمانی این است که همه را به موضع‌گیری واداشته است و افراد به واسطه او، آنچه را درون خود نهان داشتند آشکار می‌کنند. سردار سلیمانی برای افرادی که ضد استکبار و نفوذ آمریکا هستند و غلبه کشورهای دیگر را بر منطقه نمی‌پذیرند، اسطوره مثبت و برای افرادی که شیفته غرب هستند و سبک زندگی غربی دارند اسطوره منفی است. در واقع قاسم سلیمانی بُرش می‌زند و آدم‌ها را حتی برای خودشان عیان می‌کند. او آینه‌ای شده که افراد، باطن خود را در آن می‌بینند و مجبورند در مقابل آن موضع‌گیری کنند؛ بنابراین اسطوره‌ها موجب می‌شوند ما خودمان و موضع گیری‌های‌مان را بشناسیم و موجب آشکار شدن ضمیر ناخودآگاه ما در برابر اسطوره‌ها می‌شود.
در معنای اسطوره‌ای و حماسی وطن به معنای کنونی را نداریم ولی به‌هرحال هر ملت و فرهنگی یک خاک جای برای رشد خودش داشته است. مگر می‌شود تمدنی بیرون از زمین رشد کند و هر زمینی که تمدنی در آن به وجود آید آنجا وطن آن تمدن است؛ بنابراین امکان ندارد یک تمدن در خلأ به وجود آید، بلکه باید زمینی، مکان مقدسی وجود داشته باشد. 
نظامی هم در شعرهایش به این موضوع اشاره کرده است؛ بنابراین در شاهنامه اولین دفاع از وطن با قربانی بزرگی به نام سیامک آغاز می‌شود و سیامک اولین شهید مدافع وطن است و سلسله این شهادت‌ها بعدا ادامه پیدا می‌کند. در شاهنامه، ایرج مورد رشک قرار می‌گیرد و تور و سلم برادرانش او را می‌کشند. دلیل حسادت سلم و تور این است که فریدون، ایران را به ایرج بخشید و درواقع ایرج فدایی ایران شد. با چنین نگاهی به شاهنامه می‌بینیم که تاریخ دفاع از این سرزمین خیلی قدیمی است؛ بنابراین تعریف و نگاه به فردوسی و شاهنامه به‌عنوان یکی از کتب مرجع ایرانیان، اصلی‌ترین کاری که حاج قاسم در طول سال‌های حیاتش انجام داده دفاع از سرزمین است.

اسطوره کسی است که می‌تواند
 در قلب‌ها نفوذ کند، نه در بخشنامه‌ها
حاج قاسم سلیمانی دارای شخصیتی بود که رهبر انقلاب از او به‌عنوان یک مکتب یاد کردند؛ «مکتب سلیمانی». مکتبی که صاحب و خالق آن خود را متعلق به همه می‌داند؛ چنین اسطوره‌ای است که خود را سربازِ خانه هر مسلمانی می‌داند که در معرض خطر است.
ایرانِ ما از این اسطوره‌ها کم به خود ندیده و خاطرات و احوالات آنان در اذهان مردم به‌جا مانده و بدون تردید، سردار دل‌ها شهید سلیمانی نیز ازجمله این اسطوره‌هاست؛ شخصیتی که از کرمان، دیار کریمان سربرآورد و در دفاع مقدس آب‌دیده شد و بعد از جنگ تحمیلی نیز در میدان فعال بود. او در این سال‌ها زلال‌تر شد و به‌گفته خود، در بیابان‌ها به‌دنبال شهادت گشت و بعد از فتح‌الفتوح در منطقه و برچیدن بساط داعشِ دست‌ساخته آمریکا و اسرائیل، به فوز عظیم شهادت نائل آمد. گویا هرچه زمان می‌گذرد و از لحظه شهادت حاج قاسم دور می‌شویم، فقدان او ملموس‌تر و اهمیت مجاهدت‌هایش بیشتر به چشم می‌آید.
جامعیت شخصیت حاج قاسم به‌قدری است که گفته شده در خلال یکی از ماموریت‌ها و عملیات‌ها در مقابله با تکفیری‌ها، در کشاکش میدان رزم به فکر آهوهایی است که در پادگان محل فرماندهی‌اش هستند و همان‌جا سفارش می‌کند که به آنان سرکشی و رسیدگی شود. همچنین می‌بینیم که او چه به‌صورت تلفنی و چه حضوری، دیدار و احوالپرسی از خانواده شهدا را کنار نمی‌گذارد؛ به‌حدی که خودِ او برای مداوای اعضای خانواده یکی از شهدا، به بیمارستان رفته و پشت در اتاق عمل منتظر می‌ماند.
چنین فردی که این‌قدر با مومنان از باب رحمت و عطوفت برخورد می‌کند، در مواجهه با دشمنان هم به‌قدری سخت و غیور است که برخی مجاهدان نقل می‌کنند آوردن نام او و پیچیدن خبر حضور او در منطقه، ترس را بر اندام تکفیری‌های دور از انسانیت می‌انداخت.

شاخص خودشناسی
بهمن نامور مطلق، اسطوره‌شناس و نویسنده کتاب «درآمدی بر اسطوره‌شناسی» چند روز پس از درگذشت حاج قاسم در گفت‌وگویی اشاره کرد: به عقیده من قاسم سلیمانی شاخصی برای خودشناسی است تا با خودمان بی‌پرده مواجه شویم. 
گاهی انسان تا مقابل اسطوره قرار نگیرد نمی‌تواند خودش را بشناسد. من افرادی را می‌شناسم که پیش از این انتقادهای بنیادین بسیاری به وضعیت داشتند و انتظار نمی‌رفت در برابر چنین اتفاقی موضع‌گیری مناسبی داشته باشند اما سردار سلیمانی موجب شد نهان پاک این افراد متبلور شود و آنها خود را به یک‌باره بازسازی کنند و به عبارتی، خودشان را قاسم سلیمانی دیگری بدانند. چرا باید یک جوان بیکار که درگیر مسائل اقتصادی است، خودش را یک قاسم سلیمانی بداند؟ زیرا این افراد احساسشان را علیه ظلم ابراز می‌کنند. 
به همین دلیل امیدوارم مسئولان ما از این هدیه یعنی خون سردار سلیمانی که گفتمان جدیدی را راه انداخته است به‌خوبی استفاده کنند و مثل او مردمی رفتار کنند. شنیده‌ام وقتی سردار سلیمانی وارد مجلسی می‌شد برایش فرق نمی‌کرد کجا بنشیند، با همه دست می‌داد و روبوسی می‌کرد و به‌دلیل مردمداری و رفتار خاکی‌اش در دل مردم جا داشت. اسطوره، کسی است که می‌تواند در قلب‌ها نفوذ کند، نه در بخشنامه‌ها و سردار سلیمانی به همین دلیل مورد توجه بود.

بهره‌بردن از حاج قاسم در راستای وفاق ملی
وی افزود: سردار سلیمانی از این جهت با دیگر اسطوره‌ها متفاوت است که یک اسطوره فراجناحی در ایران بود، مورد توجه همه جناح‌ها بود و با همه ارتباط داشت. از طرفی سردار سلیمانی خودش را وارد جبهه‌های کوچک نمی‌کرد و مرد جبهه‌های بزرگ بود که از چپ و راست، سنتی و مدرن، حتی شیعه و سنی گذر کرده بود. به عبارتی تبلور یک انسان آزاده در مقابل استکبار جهانی بود. ارتباط او با همه خوب بود و مرزهای گسترده‌ای داشت. برای او یک مرز بزرگ میان استکبار و استضعاف وجود داشت که آن را در عمل هم نشان داد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه اسطوره‌ها الگوهای روایت‌دار هستند، اضافه می‌کند: زندگی و فعالیت‌های برخی الگوها، روایت‌های ویژه و منحصربه‌فردی است و همین موضوع موجب می‌شود بسیاری آرزو کنند به‌جای آن فرد باشند، به همین دلیل آن فرد به یک اسطوره تبدیل می‌شود. 
زایش اسطوره در دوران معاصر کم شده است زیرا سرعت حوادث زیاد است اما هنوز هم امکان اسطوره سازی وجود دارد و امثال سردار سلیمانی نشان دادند که جامعه ما هنوز عقیم نشده است، زایاست و می‌تواند اسطوره بسازد. سردار سلیمانی از نادر اسطوره‌هایی است که تا این اندازه فراگیر شده است. جامعه‌ای که نتواند اسطوره خلق کند یک جامعه افسرده و مرده است. 
حضور و ظهور اسطوره نشان‌دهنده پویایی یک جامعه است و این کاری بود که اسطوره‌ای به نام قاسم سلیمانی توانست به ما و جهان یادآوری کند. اسطوره‌هایی مثل سردار سلیمانی و شهید همت نشان‌دهنده این هستند که زندگی انسان‌های امروز خالی از قهرمان یا اسطوره نیست. 
اما سردار سلیمانی به‌دلیل فعالیت‌های گسترده‌تر و امکان ایجاد رویدادها در تاریخ و در بین نظامی‌ها یگانه بود و یگانه خواهد ماند.
نکته پایانی اینکه در عصر روشنگری، دیدگاه‌ها به سمتی رفته که آرای علمی جایگزین اسطوره‌ها شده است. درصورتی‌که اسطوره‌شناسی حاصل دستاوردها و اندیشه‌های حاکم بر انسان در هر یک از دوره‌های گذشته بوده است. 
برخی نظریات قرن بیستم، اسطوره‌ها را قابل انعطاف با اشکال جدید فرهنگی و اکتشافات بشری را نیز یکی از دلایل بازتعریف اسطوره‌های جدید مطابق با ساختار دنیای امروزی مطرح کرده‌اند.
 از سوی دیگر، ایجاد وفاق ملی همواره یکی از مسائل پیشروی حکومت‌ها ازجمله نظام سیاسی کشور ماست؛ از این رو نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران در تلاش برای تحقق آرمان‌های اسلامی و ایرانی خود می‌تواند با بهره گیری از شخصیت شهید سلیمانی به‌عنوان اسطوره ملی درجهت حفظ و تقویت یکپارچگی ملی استفاده کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.