ژانر خاطره‌نویسی

  • سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست

    سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست

    منا محمدنژاد ، آگاه مسائل رسانه:  ناگهان خاطره یک استکان کمر باریک و چایی که هیچگاه دیگر در ذهن یک قوری گل‌قرمزی نقش نمی‌بندد مرا پرت می‌کند به روزگاری که در آن عزیزان زنده بیشتری داشتم. باد کولر ناگهان بوی فرش‌های خانه پدربزرگ و عطر غذاهایی را که مادربزرگ پخته و در سلول‌ها و درزهای خانه مانده پخش می‌کند در فضای خیالم. محظوظ و مسحور این بوهای گمشده در خاطرات کودکی، سیر می‌کنم در بوی شامپوی تخم‌مرغی حمام‌شان و برایم زنده و زنده‌تر می‌شوند. تلفن همراهم زنگ می‌خورد و یک هجوم ناگهانی و طوفانیِ سال‌ها مرا به امروز و اکنون پرت می‌کند.