۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۹
کد خبر: ۶٬۲۶۲

منا محمدنژاد ، آگاه مسائل رسانه:  ناگهان خاطره یک استکان کمر باریک و چایی که هیچگاه دیگر در ذهن یک قوری گل‌قرمزی نقش نمی‌بندد مرا پرت می‌کند به روزگاری که در آن عزیزان زنده بیشتری داشتم. باد کولر ناگهان بوی فرش‌های خانه پدربزرگ و عطر غذاهایی را که مادربزرگ پخته و در سلول‌ها و درزهای خانه مانده پخش می‌کند در فضای خیالم. محظوظ و مسحور این بوهای گمشده در خاطرات کودکی، سیر می‌کنم در بوی شامپوی تخم‌مرغی حمام‌شان و برایم زنده و زنده‌تر می‌شوند. تلفن همراهم زنگ می‌خورد و یک هجوم ناگهانی و طوفانیِ سال‌ها مرا به امروز و اکنون پرت می‌کند.

سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست

آگاه: انسان امروزی در هجوم کامنت‌ها و پست‌هایی که از دیگران می‌بیند و می‌خواند تلاش می‌کند از خویش خاطره‌ای به ثبت برساند و بر همین اساس، ژانر خاطره‌نویسی برای من ایرانی فراموش‌شده، به ژانری محبوب و پرکاربرد بدل شده است. 
در کشاکش پرملال زندگی، اغلب با اطرافیانی مواجه می‌شوی که تلاش می‌کنند بسیاری از خاطرات شخصی و پیش‌پاافتاده خویش را با ثبت عکسی در فضای مجازی به یک خاطره ماندگار تبدیل کنند، غافل از آنکه در ژانر خاطره‌نویسی آنچه برای مخاطب اهمیت می‌یابد آن است که وجه مشترکی با خاطره‌گو بیابد یا خاطره حاوی ویژگی منحصربه‌فردی باشد که فرد را در بازگو کردن آن برای دیگران ترغیب کند. آنچه دستمالی شده و در دسترس باشد بی‌شک برای مخاطب حاوی نکته مذکور نیست.
خاطرات ما اغلب یادبودی است از زمان ازدست‌رفته و آدم‌های گمشده در سرنوشتمان. خاطرات زندانیان، سیاستمداران و سربازان حاضر در جنگ چنین سرشتی را می‌جویند. فاکنر می‌گوید: «گذشته هیچگاه نمرده است، گذشته حتی اصلاً نگذشته است.» گفتن از گذشته و نوشتن از آن آرامش‌بخش خاطر کسانی است که چیزی را در گذشته رها کرده‌اند؛ گمشده‌ای در گذشته دارند. آن گمشده می‌تواند تنها لحظاتی از عمر آنها باشد که احساس می‌کنند زندگی نکرده‌اند و عمر چیزی را به آنها بدهکار است که هرگز آن را وصول نخواهد کرد. 
بی‌گمان بسیاری از کسانی که از اردوگاه‌های مرگ بازگشته‌اند یا کسانی که از نظام‌های دیکتاتوری جان سالم به در برده‌اند مانند کسانی که از کره شمالی گریخته‌اند همان لحظاتی را می‌جویند که می‌پندارند زندگی نکرده‌اند. گاهی بازگشت به گذشته برای فراموش کردن آن است و نوشتن شفای درد خاطرات تلخ است؛ خاطراتی که سمج و چسبناک دست از سر بازیگرانشان برنمی‌دارند. نویسندگان خاطرات تلخ چیزی را که خود می‌پسندند و حس کرده‌اند بیان می‌کنند. خاطره لزوما تاریخ نیست و نمی‌تواند به مثابه تاریخ یا بخشی از آن در نظر گرفته شود، زیرا آمیخته با حسی از گوینده آن است و خصوصیت و ویژگی بی‌طرفی را در خود ندارد. گاه گذشته در ذهن زنده می‌شود و احساساتی برانگیخته خواهد شد که با حال فاصله زیادی دارند. خاطره زمان‌پریشی و گاه مکان‌پریشی را برای برخی به دنبال خواهد آورد. خاطره به تعبیری زیستن چند زمان و چند واقعیت است. خاطره خوب شربت سکنجبین خنکی است در رگ‌های آدمی و صورت تلخ آن، تلخی مکرری است در جان.
میانسالی زمانه خاطره بازی است و این روزها بیش از همیشه ذهن من تلاش می‌کند صورت بازیگران عمرم و صحنه‌هایی که در آن به ایفای نقش پرداختند به خاطر بیاورد. زندگی آمیخته به لحظاتی از گذشته و حال است و حسی غریب و وصف‌ناپذیر برای آدمی در بیان خاطرات رقم می‌خورد.
روح انسان همواره محمل خاطرات است و خاطره دری است رو به گذشته که اگر بر انسان بسته می‌ماند، بی‌تردید آدمی از تجارت خویش جدا می‌افتاد. هیچ اثری در ادبیات هیچ سرزمینی وجود ندارد که فارغ از ابزار گذشته باشد. تصاویری که شعر و داستان از گذشته خالق خود وام می‌گیرند در جایی به خاطره و گذشته مخاطب و خواننده گره می‌خورند و این رشته پیوندی ناگسستنی می‌آفریند. خاطرات جمعی، قومی و تاریخی ناخودآگاه جمعی را رقم می‌زنند که همان نیز منشأ بی‌نهایت آثار هنری و ادبی می‌شود. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.