آگاه: در دهههای گذشته، بعد از عبور از شرایط سخت بعد از پیروزی انقلاب و پساجنگ (جنگ تحمیلی عراق علیه ایران)، نظام و ساختار نهاد خانواده بهطور کلی تحولی یافت که تا حد زیادی از دایره تصورات و انگارههای سنتی ما خارج شد؛ از تعداد کم فرزندان گرفته تا رشد امکانات و رفاه در خانوادهها و شکلگیری طبقه متوسط در جامعه شهری ایران. در همین دوره گذار بود که شیوههای تربیتی و تعاملی والدین با فرزندان نیز تغییرات مهمی یافت که ازجمله آن، ایجاد شیوه تربیتی «کودکمحور» بود. در این شیوه، فرزندان ازسوی والدین رفاه بیشتر و رنج بسیار کمتری به نسبت نسلهای گذشته تجربه میکنند و علاوهبر این نیز، بیش از آنچه سزاوار است در رأس امور و تصمیمگیریها قرار گرفته و در فضایی آزاد بدون راهنما رها میشوند. حالا اما به این تحولات، مداخله تکنولوژیهای ارتباطی نیز افزوده شده است؛ فضایی که در آن کودک و نوجوانان زمان زیادی را میگذرانند و بهواسطه چندسال آموزش مجازی اجباری با آن تجربه زیستهای دارند.
خانواده بهعنوان یکی از مهمترین قدرتهای تربیتی از شخصیت انسانها مراقبت میکند و این عمل را همانگونه انجام میدهد که زندگی اجتماعی آن را میخواهد. تضعیف روابط عاطفی میان اعضای خانواده پیامدی است که با ورود عناصر مدرن به جامعه ما بهتدریج گسترش یافته است. کمرنگشدن روابط عاطفی درون خانواده حکایت از این دارد که انسانهای عصر جدید بسیاری از پیوندهای سنتی گذشته را از دست داده و روابط آنان از شکل طبیعی و دل خواسته به حالتی مصنوعی و ظاهری تغییر یافته است. یکی از دلایل اصلی بروز این مسئله، فناوریهای ارتباطات است که مانند هر دگرگونی ناشی از عرضه وسایل ارتباطی یا فناوری جدید در هر جامعه انسانی، باعث تغییرات گستردهای شده است.
از ارتباط والدگرانه صرف تا بیاعتباری آن
آسیه اناری، روانشناس بالینی کودک و نوجوان، درباره موضوع اعتبارزدایی از والدین در فضای مجازی و ابعاد آن به «آگاه» گفت: این موضوع هم میتواند ابعاد مثبتی داشته باشد و هم ابعاد منفی. نمیتوانیم تنها بهمثابه یک موضوع منفی به آن نگاه کنیم. قبل از این، نقش والدین در جامعه ما بسیار پررنگ بوده است. شاید هم تا حدی اشتباه بوده؛ چون همیشه والدین تحصیلات، تخصص و تجربه درستی از یک موضوع ندارند و به صرف اینکه والد هستند، نمیتوانند همهچیز را درست تحلیل و ارزیابی کنند. در واقع والد بودن نمیتواند بهخودیخود مرجع اعتبار باشد. قبلا در جغرافیای فرهنگی ما، موضوعات بسیاری تنها برای آنکه موردتایید والدین بودند، به تمامی درست تلقی میشدند اما حالا بهسوی دیگر طیف – سمت مقابل وضعیت گذشته- نزدیک میشویم؛ جایی که هرچه والدین میگویند، بهطور حتم اشتباه و بهاصطلاح قدیمی است و خوب نیست. نکته در اینجاست که در این طیف باید جایی در مرکز یا موقعیتی تعادلی بایستیم؛ یعنی در شیوه فرزندپروری نه سختگیرانه و نه سهلگیرانه عمل کنیم و متکی به شیوه درست باشیم و در خیلی از مواقع از یکدیگر کمک بگیریم تا به نتیجه مطلوبی برسیم.
اناری ادامه میدهد: من فکر میکنم موضوع اعتبارزدایی بهخودیخود موضوع دردسرسازی نیست، بلکه جایی که بدل به یک لجبازی میشود و این گزاره را دنبال میکند که «حتما کاری را انجام بدهیم که برخلاف گفته والدین است» و در ذهن کودک یا نوجوان جا بیفتد که هرچه والد میگوید، اشتباه است، اینجا نقطهای است که باید آن را بازنگری کرد. بهلحاظ فرهنگی ما از سالهای اقتدار والدینی گذشته و به نقطه زمانیای رسیدهایم که هرچه والدین میگویند اشتباه تلقی میشود.
او درباره ریشههای رفتاری این وضعیت اضافه میکند: البته که رفتار از بالا به پایین والدین نیز در ایجاد این وضعیت نقش اثرگذاری داشته است؛ والدین با تئوریهای کودکمحوری و در اولویت قراردادن فرزندان، کاری کردهاند که خودشان حالا جایگاهی ندارند و بچهها هم چون اطلاعات جسته و گریختهای از جهان مجازی میگیرند، حرفهایی برای گفتن دارند. تقابل اشتباهات والدین با اطلاعات ناقص بچهها به ایجاد وضعیتی منجر میشود که جایگاه والدین رفتهرفته کنار رود. درحالیکه والدین باید در جایگاه خودشان تثبیت شوند و دستکم تا سنی که فرزند با والدینش زندگی میکند باید در تصمیمات مهم او نظر والدین به رسمیت شناخته شود. این موضوعی است که در فرزندپروری مقتدرانه به آن پرداخته میشود اما بهدلیل مختصات فرهنگی و اجتماعی فعلی جامعه ما، با حرف والدین مقابله میشود و بچهها معمولا سعی میکنند برای نظرات والدین آلترناتیوی (جایگزینی) پیدا کنند.
نقش والدین دهه شصتی
اناری درباره روندهای تربیتی رایج در والدین نسلهای گذشته میگوید: والدینی که کودکان آنها در دهه۶۰ متولد شدند، سبک فرزندپروری مقتدرانهای داشتند؛ یعنی «هرچه من میگویم»، «حرف، حرف من است، چون من پدرت/مادرت هستم» که مشمول هیچ منطق، دلیل و مذاکرهای هم نبود و تنها به منطق پدر یا مادر بودن منتهی میشد. در مقابل، والدینی که حالا فرزندان کودک و نوجوانی دارند و اغلب متولدان دهه۶۰ (عدهای اواخر دهه۵۰ و عده کمی اوایل دهه۷۰) هستند، بهخاطر اینکه از محدودیتهای خودشان به نحوی بیرون بیایند یا فرار کنند و نشان دهند که آن را پشت سر گذاشتهاند، به والدینی تبدیل شدند که همهچیز را در اختیار فرزند قرار میدهد و کودکمحوری صرف را دنبال میکنند. کودکمحوری صرف یعنی فرزندپروری آسان و سهلگیرانه که نتیجه آن، جز تخریب شخصیت فرزند و ضعیف شدن خود (ایگو) نیست. درواقع در سبک فرزندپروری اگر بخواهیم وضعیت ایدهآلی را در شرایط فعلی دنبال کنیم، باید فرزندپروری مقتدرانه را آموزش دهیم و والدین آن را پیشه کنند؛ به این معنا که ارتباط والدین و کودک تثبیت شده است اما ساختارها و خطوط اصلی را والدین مشخص میکنند.
او ادامه میدهد: والدین دهه۶۰ برای آنکه خودشان اغلب با سبک فرزندپروری سختگیرانه بزرگ شدهاند، حالا اجازه میدهند که فرزندان در رأس باشند، تصمیم بگیرند و این امر میتواند باتوجهبه اینکه بچهها تجربه، دانش و اطلاعات دقیقی ندارند، مسائل و مشکلات زیادی را ایجاد کند.
مبدأ آموزشهای فرزندپروری
از سالها پیش از بارداری است
اناری درباره راهحلهای گسترده و در سطح سیاستگذاری برای قطع چرخه اعتبارزدایی از والدین میگوید: راهحل اصلی آموزش صحیح فرزندپروری از سالهای قبل از بارداری است؛ یعنی پیش از بارداری، والدین باید نسبتبه نیازهای اساسی هر گروه سنی اطلاعات کلی داشته باشند و بدانند که کودکشان در هر سنی به چه چیزی نیاز دارد. علاوهبراین، باید آموزش ببینند که نمیتوانند نداشتهها و زندگی نزیسته خودشان را در زندگی بچههایشان جبران کنند؛ یعنی نمیتوانند کاری کنند که هر آنچه را نداشتند با زندگی فررزندشان جبران کنند. من در موارد بسیاری دیدهام که وقتی از والدین سوال میشود چرا برای فرزندتان مبالغ بسیاری را صرف خرید اسباببازی میکنید یا چرا آنها را در تصمیماتی دخیل میکنید که میدانید تجربه و دانش کافی برای آن را ندارد، پاسخ این است که چون من همچون تجربهای را نداشتم، میخواهم همه آن نداشتهها را فرزندم داشته باشد و این بدترین دلیل برای دادن همه امکانات به بچههاست؛ بنابراین، ما باید سبک فرزندپروری مقتدرانه را آموزش دهیم که دو بال دارد: یکی، ارتباط مثبت و دوم قانونگذاری صحیح و تعیین خطوط اصلی در رابطه با فرزند. یادگیری این مورد مربوط به پیش از تولد فرزند و حتی بارداری است. همچنین، والدین باید نداشتههای خودشان را بشناسند و بدانند که کمبودها و تروماهای کودکیشان چه مواردی بوده است و بر اساس آنها با کودکان تعامل نکنند و متکی به اصول فررزندپروری درست باشند.
آموزش دائمی برای فرزندپروری و اجتناب از جریان اطلاعاتی زرد
آسیه اناری ادامه میدهد: من بسیار معتقدم ما بهعنوان والد، خودمان و کمبودهایمان را بشناسیم و بدانیم که از چه محیطی آمدهایم و این محیط چه تاثیری میتواند بر فرزند ما داشته باشد و نیز، دائما در فرآیند رشد بچهها آموزش ببینیم. یعنی درباره دوره بارداری تا سهسالگی، سه تا ۶سالگی، دوره دبستان، دوره نوجوانی و حتی دوره نوجوانی گسترده که شامل بالای ۱۸ تا ۲۵سال میشود، اطلاعات درستی داشته باشیم، همواره با شیوههای درست هماهنگ و همراه باشیم و بدانیم رفتار درست با کودک و نوجوان در هر دوره سنی چیست. او همچنین در پایان افزود: علاوهبرآن، براساس اطلاعات زرد تصمیم نگیریم. اطلاعات و روانشناسی زرد، حالا یکی از معضلات جامعه ماست. اینستاگرام و بهطورکلی فضای مجازی را که باز میکنیم با بسیاری از این محتواها مواجه میشویم که اگر با فرزندت به فلان شیوه برخورد نکنی، او مبتلا به بیماری فلان میشود. درحالیکه این یک موضوع کاملا علمی است و والدین باید بیاموزند که به چه منبعی میتوانند اعتماد کنند و چطور دانش خودشان را میتوانند بهروز نگه دارند. آنها باید در مسیر کلی فرزندپروری مقتدرانه بمانند.
چرخه قربانیان روانشناسی زرد
در سیستم آموزشی ما برای آنکه فرزندپروری جایگاه اصلیاش را نیافته است، به یکی از مهمترین و آسیبپذیرترین محلها تبدیل شده است. حالا نیز، همانطور که در فضای مجازی هر روز میبینیم، «پکیجفروشان اینستاگرامی» در کمیناند تا از طریق آموزش، تجارتی به راه بیندازند. آموزشی که در عمده موارد مبنای علمی ندارد و تنها بر انگارههایی استوار است که در دانش عرفی موردقبول است. از این روست که بهسادگی قربانیانش را به دام میاندازد و نه فقط مبالغ زیادی را از این طریق به جیب میزند، بلکه دستورات و شیوههای غلطی را در زمینه فرزندپروری و والدگری آموزش میدهد که اثرات آن میتواند لطمات جبرانناپذیری بر کودکان و نیز خود والدین برجای گذارد. علاوهبر آنکه والدین باید نسبتبه این موضوع هشیار باشند و منابع علمی و قابل اعتمادی را برای آموزش در این زمینه بیابند، نهادهای سیاستگذار و مسئول نیز باید از رشد این تجارت پرضرر برای مخاطب، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی جلوگیری کنند. در همین راستا در روزهای گذشته، سازمان نظام روانشناسی با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد: طبق تبصره۳ ماده۴ و ماده۵ قانون تشکیل سازمان از مراجعه به افراد فاقد شماره نظام روانشناسی و مشاوره برای مشاوره روانشناسی یا کلاسهای آموزشی حضوری و آنلاین خودداری کنید. این سازمان از مردم خواسته تا با مراجعه به فهرست متخصصان دارای مجوز، از صحت مدارک و صلاحیت روانشناسان اطمینان حاصل کنند. این اقدام در راستای آگاهسازی عمومی از فعالیتهای غیرقانونی افرادی صورت گرفته که بدون صلاحیت علمی و حرفهای در حال ارائه خدمات روانشناسی و آسیب به سلامت روان جامعه هستند. در ادامه نیز فهرستی از افراد «غیرروانشناس فاقد مجوز» به همراه شناسه اینستاگرام آنها منتشر شده است.