انقلاب اسلامی ایران آنچه باید بدانیم و بخوانیم

سید مرتضی مفیدنژاد ـ روزنامه‌نگار
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۰

وقوع انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال۱۳۵۷ به‌دلیل پیچیدگی‌ها و لایه‌های مختلفی که داشت هنوز هم ازسوی صاحبنظران و فعالان این حوزه مورد مراجعه و بحث و بررسی است. این انقلاب در طول زمان با همه هدف‌هایی که در ابتدای راه داشته به مسیر خود ادامه داده و باتوجه‌به حرکت امام راحل و قدرت توده‌های مردمی در طول عمر چهل و چند ساله خود اثراتی به جای گذاشته است که همچنان ادامه دارد و به‌راحتی به پایان نمی‌رسد. مسائلی همچون بیداری اسلامی، شکل‌گیری مقاومت در منطقه خاورمیانه، تشکیل گروه‌های مقاومت در برابر استکبار جهانی و... همگی از اثرات حرکت تاریخ‌ساز امام راحل و ملت شجاع ایران است.

آگاه: با درنظرگرفتن این مقدمه و باتوجه‌به اهمیت ماجرا مسئله شناخت و واکاوی انقلاب اسلامی ایران و مطالعه اصولی و نظام‌مند پیرامون وجوه مختلف آن یکی از دغدغه‌های مهم و اساسی است که درحالی‌که دهه پنجم عمر انقلاب از نیمه گذشته است، باید به‌طور ویژه مورد آسیب‌شناسی و بررسی قرار گیرد. در همین راستا در ادامه به چند نکته مهم اشاره می‌کنم:
الف) در بیان انواع انقلاب‌ها تاکنون دسته‌بندی‌های مختلفی صورت گرفته که مهم‌ترین و مشهورترین آنها، تقسیم انقلاب‌ها به انقلاب بزرگ (اجتماعی) و انقلاب سیاسی است. در یک انقلاب سیاسی، تغییرات ایجادشده اندک و بیشتر سیاسی و میزان مشارکت و میزان مردم شرکت‌کننده نیز درصد کمی از توده‌هاست. درحالی‌که در یک انقلاب بزرگ، میزان مردم حاضر در صحنه بیشتر و نوع و حجم تغییرات ناشی از انقلاب نیز بالاتر و در حیطه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی (داخلی و سیاست خارجی) و اقتصادی است. انقلاب اسلامی هم از نظر حجم داخلی ناشی از انقلاب و هم میزان تاثیرگذاری بین‌المللی و هم از نظر اقشار و گروه‌های شرکت‌کننده و میزان حضور مردمی در صحنه، سرآمد انقلاب‌های معاصر است. از نظر مقایسه‌ای صاحب‌نظران متفق‌القول‌اند که تقریبا تمامی اقشار مردم -که به همین دلیل به این انقلاب فراطبقاتی نیز گفته می‌شود– به‌جز جمعیت اندکی یعنی وابستگان رژیم پهلوی در صحنه انقلاب حضور یافتند. این حضور بسیار گسترده و بی‌نظیر به رهبری قاطع و هوشیارانه حضرت امام(ره) توانست به‌سرعت در همه شهرها و روستاها، صحنه‌ را در اختیار گرفته و امکان هرگونه ابتکار عملی را از رژیم شاه و حامیانش سلب و انقلاب را به‌سرعت و با تلفات و خسارات نسبی کمتر به‌سوی پیروزی رهنمون کند.
درحالی‌که می‌دانیم حضور و مشارکت مردمی در انقلاب‌هایی مانند انقلاب سال۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب سال۱۹۱۷ روسیه بسیار پایین و فقط شامل برخی   اقشار اجتماعی بوده است. در ۴۰سال گذشته حضور مردم در صحنه نیز همواره انقلاب اسلامی را از نقشه‌ها و توطئه‌های ضدانقلاب داخلی و حامیان خارجی‌اش حفظ کرده است که به عنوان نمونه می‌توان به حضور مردم در صحنه دفاع مقدس، حل فتنه‌های ۱۳۷۸ ، ۱۳۸۸و ۱۳۹۸ اشاره کرد؛ بنابراین، انقلاب اسلامی مردمی‌ترین انقلاب معاصر و بزرگ‌ترین آنهاست. نگاهی به نتایج، پیامدها و تغییرات مختلف سیاسی،‌ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایجادشده در ۴۵سال گذشته نیز این ویژگی را کاملا تایید می‌کند.

اینجاست که مسئله مطالعه جدی انقلاب اسلامی ایران به‌صورت یک پدیده مستدام و ادامه‌دار بسیار اهمیت پیدا می‌کند.

ب) گفتمان‌ها برای استمرار بقای خود همواره نیازمند پالایش و بازتولید مداوم هستند؛ به عبارت دیگر، مفاهیم موجود در آنها باید در گذر ایام مورد بازبینی و صیقل دقیق قرار گیرند تا غبارها و زنگارهایی که ممکن است به‌مرور بر این مفاهیم بنشیند و ظاهر آنها را کدر کند، زدوده شود. در غیر این صورت گفتمان‌ها رفته‌رفته دچار بحران رکود و ایستایی شده، مشروعیت خود را نزد پیروانشان از دست می‌دهند و لاجرم از متن به حاشیه می‌روند. لذا پالایش و صیقل دائمی گفتمان‌ها تنها راه جلوگیری از حاشیه‌نشینی آنهاست. بی‌شک گفتمان انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست.
گفتمان انقلاب اسلامی که در سال۱۳۵۷ رسما به متن جامعه ایرانی آمد، اکنون در پنجمین دهه از حیات خود نیاز به طی‌کردن مرحله پالایش و بازتولید دارد. یعنی مفاهیم متشکله آن باید ازسوی کارشناسان آگاه و با تکیه بر متون و مراجع اصلی یک‌به‌یک ارزیابی و در صورت لزوم بازتفسیر شوند. بی‌تردید اگر از این مهم غفلت شود، خطراتی مانند فرسایش، ایستایی، ناهمخوانی با تحولات نوین و تحریف و دگردیسی در طول زمان انقلاب اسلامی را تهدید خواهد کرد و فرآیند انتقال گفتمان به نسل‌های جدید با موانع جدی روبه‌رو خواهد شد. مقولاتی همچون «استکبارستیزی»، «استقلال»، «آرمان‌گرایی»، «عدالت» و... در ارتباط تنگاتنگ و معنادار با سایر مفاهیم یک منظومه کامل گفتمانی را هویت و معنا می‌بخشند که جزو ارکان اصلی فلسفه نهضت امام خمینی(ره) محسوب می‌شوند؛ لذا همواره در صدر اهداف و آرمان‌های رهبران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی قرار داشته و باید به آن توجه ویژه شود. پرداخت علمی، مستدل، قاعده‌مند و دقیق به این موضوعات می‌تواند رافع شبهاتی باشد که امروزه در اذهان برخی آحاد جامعه به‌ویژه نسل جوان نیز وجود دارد. 
ج) زمانی که انقلاب اسلامی ایران رخ داد باتوجه‌به متفاوت‌بودن چارچوب و ساختار آن نسبت‌به دیگر انقلاب‌ها و عدم وابستگی‌اش به بلوک شرق و غرب آن دوران؛ برخی نظریه‌پردازان حوزه انقلاب در نظریات خود تجدیدنظر کردند؛ به‌عنوان مثال، خانم «تدا اسکچپول» از نظریه‌پردازان برجسته انقلاب‌ها در دنیا پیرامون انقلاب اسلامی ایران تصریح کرد: «وقوع آن، انتظارات مربوط‌به علل انقلابات اجتماعی را که من در تحقیق تطبیقی ـ تاریخی‌ام درمورد انقلاب‌های فرانسه، روسیه و چین توسعه بخشیده‌ام، زیر سوال برد.» او به صراحت بیان کرده است که اگر در تاریخ تنها یک انقلاب وجود داشته است که به شکلی آگاهانه به‌وسیله یک جنبش اجتماعی و با هدف سرنگونی یک نظام کهن پدید آمده بی‌شک آن انقلاب، انقلاب مردم ایران علیه شاه بوده است. مواردی از این دست در فضای تحلیل پیرامون انقلاب اسلامی ایران وجود دارد که نشان می‌دهد چقدر این رخداد مهم سیاسی و اجتماعی قرن بیستم قابلیت بررسی و پرداختن جدی‌تر و مطالعه اساسی و زیربنایی دارد و باید تلاش بیشتری در این مسیر صورت بگیرد.
د) علم اجتماعی غربی، از این نظر دفاع می‌کند که «نهضت» نمی‌تواند سازگار با «نهاد» باشد و چون «نهضت» به «نهاد» تبدیل شد، خواه‌ناخواه دوران «نهضت» به سر خواهد آمد. این امر بدان دلیل است که ذات نهضت، «پویایی» است و ذات نهاد، «ایستایی»؛ و این دو امر متناقض، در محل واحد جمع نمی‌شوند؛ ازاین‌رو «نظام انقلابی» تعبیری متناقض‌نما و متنافی‌الاجزاست؛ هنگامی که انقلاب به نظام تبدیل می‌شود، دیگر نمی‌توان سخن از انقلاب گفت و به روش‌ها و مقاصد انقلابی تن داد و ادعای انقلابیگری داشت. بر این اساس کسانی یا «اصلاح» را جایگزین انقلاب کردند یا «نظام» را. آن عده که «اصلاح و اصلاحگری» را می‌ستایند، به مذمت انقلاب می‌پردازند و انقلاب را به واقعیتی آغشته به هیجان‌های کورکورانه، دشمن‌تراش و بلندپروازانه متهم می‌کنند که ما را به ناکجاآباد سوق می‌دهد؛ و کسانی که «نظام جمهوری اسلامی» را جایگزین «انقلاب اسلامی» می‌شمرند، بر این باورند که باید میان این دو، یکی را انتخاب کنیم؛ به‌طوری‌که یا باید دوران انقلاب و انقلابیگری را به‌سرآمده و تمام‌شده فرض کنیم و به قواعد حکمرانیِ متداول گردن نهیم یا باید معترضانه و ناسازگارانه، در برابر دنیا قرار گرفته و فریاد برآوریم. این هر دو، خطاست؛ انقلاب و انقلابیگری، با تعبیری که امام‌خمینی(ره) از آن داشتند و رهبر انقلاب نیز از آن سخن می‌گویند، تمام‌شدنی و تاریخی نیست و نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب، اگر به انقلاب پشت کند و با توجیه «ثبات»، «منطق» و «عقلانیت»، از فرهنگ انقلابی عبور کند، آفت ویرانگر «ارتجاع» به‌آسانی تحقق خواهد یافت و حاصل انقلاب، چیزی جز «جابه‌جاشدن حاکمان» نخواهد بود.
در نهایت سرّ ماندگاری انقلاب و سرّ تمام فتوحات و توفیقات آن، «انقلابیگری» است. با ازدست‌رفتن انقلابیگری، همه‌چیز به‌راحتی فرو خواهد پاشید و انقلاب، به عقب رانده خواهد شد. بی‌اعتنایی به انقلابیگری و ملامت و تحقیر روحیه انقلابی، مصیبت و بلای بزرگی است که اگر در میان حاکمان و در جامعه نفوذ کند، ورق برخواهد گشت و دشمن بر ما غالب خواهد شد. در دوره تاریخی اخیر، ازآنجاکه رهبر انقلاب دریافتند که کسانی به‌عنوان «عقلانیت»، «علم» و «سیاست‌ورزی حرفه‌ای»، در پی «فراموشاندن انقلاب» هستند و می‌خواهند انقلابیگری را تخطئه کنند، آن‌قدر بر مفهوم و معنای انقلاب و انقلابیگری اصرار ورزیدند که بی‌نظیر و بی‌سابقه بود. این روند، همچنان نیز ادامه دارد و در بیانیه گام دوم نیز جلوه‌گر است. حضور مردم در عرصه‌های مختلف نیز در واقع منبعث از روح انقلاب و انقلابی‌گری است. اینجاست که باید عرصه مطالعه و آموزش در حوزه علوم انسانی به معنای واقعی کلمه و باتوجه‌به اهمیت ماجرا یک فضای متفاوتی را برای پرداختن به مباحث انقلاب اسلامی و ازجمله آن انقلابی‌گری در نظر بگیرد.
ی) انقلاب اسلامی ایران یک پدیده پیش‌رونده و پیش‌برنده است. آنچه در بهمن۵۷ رخ داده تمام نشده است، بلکه هر چقدر جلوتر آمده جلوه‌های جدیدی را از خود نمایان کرده است. به همین نسبت مطالعات مربوط به انقلاب اسلامی ایران هم نباید از سرعت بالندگی آن عقب بماند. امروز نظام آموزشی، پژوهشی و سیاست‌گذاری ما در حوزه پرداختن به مولفه‌های انقلاب اسلامی باید به‌طورجدی مورد دگرگونی و بازنگری و بازخوانی قرار گیرد. مدل‌های سنتی باید درهم ریخته شود و از فناوری‌های نو کمک گرفته شود. آنچه باید از انقلاب اسلامی ایران بخوانیم و بدانیم محتاج یک متولی جدی و سرمایه‌گذاری ویژه است؛ پیش از آنکه دیر شود.