آگاه: نخستین چیزی که در مواجهه با این موضوع به ذهن میآید این است که چطور میشود در عین انتقاد همیشگی به فراگیری شغلهای اینچنینی در فضای مجازی و تشویق نسلهای جدیدتر به آن، باز هم برگزاری دورهها و برنامههای مربوطبه آن تا یکی از اصلیترین و مهمترین نهادهای فرهنگی کشور مانند کتابخانه ملی رسیده باشد؟
از رنگ، کراتین، کوتاهی و میکاپ در دانشکده علوم اجتماعی تا کتابخانه ملی!
این اولینبار نیست که شاهد چنین اتفاقی در یک نهاد یا سازمان رسمی و تخصصی هستیم. در سال۱۴۰۰، درحالیکه دانشجویان و اساتید بهعلت شیوع کرونا از فضای دانشگاهی بهشکل حضوری دور بودند، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران همایشی برگزار شد که برگزارکنندگان آن بلاگرها و آرایشگرهایی بودند که از این فضا برای آموزشهای آرایشگری استفاده میکردند. این اتفاق درنهایت با پیگیری دانشجویان و نهاد بسیج دانشجویی این دانشکده بسیار برجسته شد و اگرچه که برگزاری آن متوقف نشد اما انتقادهای زیادی را متوجه مسئولان برگزاری آن در دانشگاه و دانشکده مذکور کرد. درنهایت رییس وقت دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سیدمهدی اعتمادیفر دلایل برگزاری این برنامه و برنامههای مشابه را نیازهای مالی دانشکده و محدودیت منابع مالی آن اعلام کرد و دراینباره توضیح داد که موضوع برگزاری همایش خلاف آنچه در قرارداد ذکرشده، بوده و بنابراین برنامه لغو و از ورود افراد جلوگیری شده است. این اتفاق تنها یکی از مواردی است که از نفوذ افراد غیرمتخصص و اینفلوئنسرها تا یکی از تخصصیترین مکانهای کشور، خبر میدهد. درواقع ماجرای مرگ تخصص، مدتهاست که در کشور ما به بسیاری از حوزههای کاملا تخصصی سرایت کرده و تبعات نامطلوبی را برجا گذاشته است که از آن، همین جابهجایی مرجعیت فکری جامعه از متخصصان، علما و اساتید به بلاگرهایی است که تنها با محتواهای چشمنواز مخاطب را بهسوی خود میکشانند.
وقوع مرگ تخصص
داوود طالقانی، نویسنده و آگاه حوزه فرهنگ، هنر و رسانه درباره برگزاری این رویداد در کتابخانه ملی به روزنامه «آگاه» گفت: برگزاری چنین رویدادهایی، زمینهای جهانی دارد و محدود به کشور ما نیست. این موضوع بیش از همه بهدلیل پدیده «مرگتخصص» رخ میدهد. مرگ تخصص به این علت روی میدهد که بسیاری از دانشهای کاربردی بهصورت عمومی و همگانی در رسانههای اجتماعی یا دستکم پلتفرمهای تصویری مانند یوتیوب -که کاربرد آموزشی دارند- درحال انتشار است. شیوع ویروس کرونا نیز به این موضوع سرعت داد تا برخی مهارتها و دانشهای کاربردی در این فضا منتشر شود و افراد بتوانند بدون رجوع به دانشگاهها یا شرکت در کلاسهای حضوری از این دانشهای کابردی استفاده کنند. فارغ از اینکه مدرکی دریافت کنند یا خیر. این زمینهای است که در کشور ما نیز در سالهای اخیر، استفاده از شخصیتهای غیر دانشگاهی یا غیرمتخصص (در ظاهر) یا خارج از فضای صنفهای تخصصی بیشتر شده است. افرادی که در حوزهای تخصص مییابند -نه لزوما شهرت، تخصص به معنای تبحر زیاد- الزاما اهل رسانه نیستند و اگر کسی در میدانهای تخصصی نباشد با آنها آشنا نمیشود؛ بهعنوانمثال، بعید است که ما شخصیتهای برجسته صنایع کشاورزی یا حوزه انرژی را بشناسیم؛ برای آنکه در این میدانها فعالیت نمیکنیم و بنابراین اطلاعی نداریم از اینکه افراد برجسته ازلحاظ دانشی در این زمینهها چه کسانی هستند اما همین حالا میتوانیم بسیاری از افراد رسانهای را به خاطر بیاوریم که در همین حوزههایی که گفته شد بهعلت حضور رسانهای به شهرت رسیدهاند و از مرجعیت نیز برخوردار شدهاند. این افراد ممکن است حتی فارغالتحصیل رشتههای تخصصی دانشگاهی نباشند، دورههای رسمی را نگذرانده و حتی مدرک معتبری هم نداشته باشند.
این آگاه حوزه فرهنگ، هنر و رسانه ادامه میدهد: موضوع مرگ تخصص، درست همینجا مطرح میشود؛ جایی که مرجعیت فکری از نهادهای رسمی خارج میشود و به بخشهای عمومی وارد میشود. در گذشته معمولا نهاد دین یا علم، نسبتبه سایر نهادها مرجعیت فکری بالاتر و بیشتری داشته. اینکه این نهادها افول کردهاند دلایل متعددی دارد اما درنهایت از مرجعیت فکری این نهادها کاسته شده و به نهادهای دیگر، از جمله رسانه افزوده شده است.
مسئله جایابی بلاگرها
طالقانی همچنین درباره دستههای مختلف بلاگرهای فعال در کشور افزود: در سالهای اخیر، بسیاری از بلاگرها توانستند بهخوبی دیده شوند؛ بهویژه بلاگرهای تخصصی یا حرفهای حوزههای خاص مانند طب، پزشکی، سلامت و بهداشت -که یکی از مهمترین حوزهها هستند- یا بلاگرهای حوزه موفقیت و کسبوکار، درآمد، اقتصاد و سرمایهگذاری -که در سالهای اخیر بهشدت دیده شدند و توانستند به افکار عمومی تا حدی جهت دهند- یا همچنین بلاگرهای حوزه آموزش، یعنی کسانی که در یک حوزه خاص مشغول آموزش هستند اما در یک نهاد علمی معتبر حضور ندارند.
او افزود: در واقع، زمینه مرگ تخصص که دوران شیوع کرونا بهسرعت آن افزوده شد، باعث شد که در سالهای اخیر شاهد این باشیم که در برنامههای اینچنینی مانند همایش دانشکده علوم اجتماعی، به جای آنکه از افراد متخصص و حرفهای استفاده شود یا دستکم همافزایی میان افراد متخصص و افراد رسانهای شکل گیرد، از بلاگرهایی دعوت شود که در رسانهها شناخته میشوند و مرجعیت فکری یافتهاند.
طالقانی ادامه داد: بلاگرهای حوزه کسبوکار (تمام بلاگرهای فضای مجازی را میتوان وارد حوزه کسبوکار کرد؛ برای آنکه آنها از این طریق پول درمیآورند و از یک صنف خاص در مشاغل نمایندگی میکنند) به دو دسته تقسیم میشود: بلاگرهای تخصصی و بلاگرهای سرگرمی. افرادی که در حوزه سرمایهگذاری یا سلامت یا امور روزمره مردم مانند معاش آنها کار میکنند، بلاگرهای تخصصی و حرفهای هستند. قضاوت کردن این دسته از بلاگرها کار پیچیده و سختی نیست؛ برای آنکه نتیجه کارها و حرفها آنها بهزودی مشخص میشود و میتوانند خودشان را بهروزرسانی کنند و با رصد وقایع روز، به هرچه در جریان است واکنش نشان دهند. مثال برای این موضوع، میتواند بلاگرهای حوزه خودرو باشد. این بلاگرها در زمینهای مربوط به مسائل مهم در خانوادهها و مربوط به امور جاری زندگی آنها فعالیت میکنند و به شکل روزانه درباره محصولات جدید این صنعت و تولیدکنندههای آن صحبت میکنند.
داوود طالقانی همچنین افزود: دسته دوم که همان گروهی است که باید جایابی شود و معمولا از جای خودش بیرون میزند، بلاگرهای حوزه سرگرمی است. این گروه بسیار وسیع است و شهرت و محبوبیت بیشتری نسبتبه بلاگرهای تخصصی دارد. ازجمله این بلاگرها میتوان به بلاگرهای طنز و سرگرمی، بلاگرهای آرایشی و بلاگرهای سبک زندگی و روزمرگی اشاره کرد. وجه ممیز این دو دسته از بلاگرها، در موضوعات مختلف، کارآمدی، شایستگی، استعداد و مهارت است؛ به عنوان مثال، شخصی که بلاگر حوزه داروست، زمینه حساسی را در اختیار دارد و مدام در معرض نقد و قضاوت است اما شخصی که در حوزه سرگرمی یا زیبایی فعالیت میکند، نه جان کسی را میتواند به خطر بیندازد و نه در حوزه حساسی مشغول است و اتفاقا بسیار هم برای محتواهایش ستایش میشود.
این پژوهشگر حوزه رسانه در ادامه درباره مسئله جایابی بلاگرها افزود: مسئله در وهله اول، در جایابی این دو گروه است، یعنی بلاگر حوزه سرگرمی در بسیاری از مواقع، از حوزه خودش بیرون میآید و به حوزههای تخصصی میرود؛ به عنوان مثال، در یک زمانی همین بلاگرهای سرگرمی شروع به تبلیغ سایتهای پیشبینی و شرطبندی یا سایتهای رمزارز و خرید خودرو کردند. موضوعاتی که لزوما به آنها ارتباطی نداشت. علاوهبراین، در یک زمانی، همین بلاگرها درحالیکه کشور در وضعیتی ناآرام به سر میبرد، شروع به زدن حرفهایی کردند و از حوزه خودشان خارج شدند. این بخشی از مشکل جایابی بلاگرها است که مربوط به کشور ماست و در کشورهای دیگر با رویکرد دیگری این افراد مدیریت و اداره میشوند.
رسمیت نداشتن بلاگرها چطور میتواند یک آسیب باشد؟
طالقانی ادامه داد: در حوزه بلاگرهای تخصصی، موضوع کمی متفاوت است. مخاطب عام برای آنکه متخصص نیست، نمیتواند قضاوت دقیق و درستی از ادعای بلاگرهای تخصصی داشته باشد؛ بهعنوان مثال، اگر همین حالا یکی از بلاگرهای تخصصی حوزه سرمایهگذاری شروع به تبلیغ سرمایهگذاری بر یک نوع خاصی از سکه در بازار بکند و توصیه او اشتباه بوده و منجر به ضرر شود، ممکن است که افراد در قسمت نظرات به او توهین یا از او انتقاد کنند اما درنهایت او فقط یک توصیه کرده است و اتفاقی برایش نمیافتد. در مقابل کافی است یک شخصی که موقعیت سازمانی دارد، مثلا وزیر یا معاون وزیر در رسانهای مانند تلویزیون همین حرف را بزند، یا یک استاد دانشگاه در یک رسانه رسمی یک نوع سرمایهگذاری خاص را تبلیغ کند و این توصیه یا حرف او اشتباه از آب دربیاید، حتما یک هجمه عمومی و انتقاد شدیدی بهسمت او جریان پیدا میکند. دلیل این است که افرادی مانند وزیر یا استادان دانشگاهها وابسته به یک نهاد رسمی هستند اما یک بلاگر وابسته به هیچ نهاد و سازمانی نیست و نقد کردن او فایدهای ندارد. در واقع، معمولا افرادی نقد میشوند که از پیش مشروعیت و رسمیتی دارند تا با نقد شدن، این مشروعیت مورد بازخواست قرار گیرد و این مورد درباره بلاگرها صادق نیست.
طلب مشروعیت از بلاگرها
این پژوهشگر رسانه درباره مشروعیت گرفتن نهادهای رسمی از بلاگرها گفت: اتفاق ناراحتکننده برای نهادهای رسمی، اعم از دانشگاهها، پژوهشگاهها یا مراکز وابسته به دولت، این است که برای آنکه به خودشان رسمیت ببخشند – با آنکه رسمی هستند- و دیده شده و در نگاه عموم مقبولیت یابند، از بلاگرها استفاده میکنند. مثلا دانشگاه میآید و آنها را دعوت میکند تا درباره یک موضوع خاص صحبت کنند، درحالیکه این جایگاهها باید در اختیار افراد تحصیلکرده و متخصص باشد. یا حتی سازمانهای مردمنهاد، از همین الگو استفاده میکنند تا صدایشان شنیده شود. در دولت قبل در اتفاقی عجیب، بلاگرهای حوزه زیبایی، ازدواج و مسائل مربوط در وزارتخانهای با معاون وزیر جلسهای برگزار کردند که رسانهای و بسیار پرحاشیه شد. گویی یک نوع کمبود اعتمادبهنفس در این نهادهای رسمی وجود دارد و برای اینکه مقبولیت، مشروعیت و رسمیت پیدا کنند به سراغ بلاگرهایی رفتند که خودشان هیچکدام از این شرایط را ندارند.
با مخاطب تعارف نکنید
داوود طالقانی درباره انتخابگر بودن مخاطب ادامه داد: بخشی از این موضوع به نهادهای متولی بازمیگردد که همان ترس و کمبود اعتمادبهنفس آنهاست اما بخشی از آن نیز به مخاطبها برمیگردد. آنها نیز درحال انتخاب هستند. معمولا منتقدان تعارف دارند برای آنکه مخاطبها و شهروندان را نقد کنند اما بههرحال او تصمیمگیرنده است و از بین مراجع فکری یکی را برمیگزیند. واقعیت این است که چون بلاگرها توانایی رسانهای برای پرزرقوبرق کردن محتوا را برخلاف دیگر گروهها دارند، میتوانند جنس بنجلشان را بسیار راحتتر از یک نهاد رسمی به مردم ارائه کنند.
طالقانی ادامه داد: در کتابخانه ملی معمولا از افراد متخصص و دارای تحصیلات از نهادهای رسمی و معتبر دعوت میشود تا در برنامههایی سخنرانی کنند یا آموزش دهند و معمولا هم مخاطبان برنامهها بهندرت به ۱۰ یا ۱۵نفر میرسد اما همین برنامه مذکور کتابخانه ملی یا دانشگاهها را که با حضور بلاگرها برگزار میکنند، جمعیتهای چندصد نفری حاضر میشوند. خاطرم هست که پیش از این در پردیس مرکزی دانشگاه تهران، افرادی مانند ابوطالب حسینی و امیرحسین قیاسی، دعوت شده بودند. بخشی از این موضوع به مخاطب و شرکتکننده برمیگردد، او حاضر است که پول بدهد و از محتواهای پرزرقوبرق و زیبای این گروهها استفاده کند. افول مرجعیت فکری از نهادهای رسمی، مسئلهای است که با موضوع مرگ تخصص همدست میشود و این دو عامل فضا میدهند تا بلاگرها بتوانند در مکانهای رسمی، دولتی، دانشگاهی، پژوهشگاهی و... حضور داشته باشند و حرف بزنند.
برنده این بازی بلاگرها هستند
نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی درباره استفاده بلاگرها از این فضاهای رسمی گفت: باوجوداین باید گفت فضاهای رسمی و دولتی درنهایت زمین بازی این بلاگرها نیست و با این کارها، دانشگاهها، فضاهای دولتی و رسمی مقبولیتشان بیشتر نمیشود، بلکه فقط بلاگرها مجوز و مشروعیت تازهای برای زدن حرفهای بدون پشتوانه بیشتر پیدا میکند. در این بازی یا معامله، مخاطبان یا نهادهای رسمی برنده نیستند، بلکه این بلاگرها هستند که درنهایت برندهاند. بلاگر امتیازی کسب میکند و خارج میشود. از سویی، نهادهای رسمی برای آنکه بتوانند مقبولیتشان را افزایش دهند، در واقع باید شیوه مدیریتشان را افزایش دهند و باتوجهبه نیازهای روز جامعه رویدادهایشان را برگزار کنند و به شخصیتهای کمتر دیدهشده و مهجور حوزههای تخصصی رجوع کنند؛ مثلا در همین رویداد با آنکه من خیلی موافق نیستم اما میشد که از افرادی که نشان امینالضرب از اتاق بازرگانی گرفتهاند، استفاده شود. اینها هم افراد موفقی هستند و دستکم نسبتبه بلاگرها رسمیت دارند، بهعلاوه اینکه آدمهای دمدستیای هم نیستند. این افراد بهتر از بلاگرها میتوانند بهطور عمومی به مردم آموزش دهند. همین را میشود به حوزههای بهداشت، پزشکی و طب و دارو هم تعمیم داد.
طالقانی در نهایت افزود: موضوع این است که بلاگرها زبان مردم را بلدند اما نهادهای رسمی نه. در واقع این نهادهای رسمی هستند که باید زبان مردم و شیوههای تولید محتوا را یاد بگیرند، حتی از همین افراد بلاگر میتوانند یاد بگیرند. دستکم این افراد را به استخدام خودشان دربیاورند؛ بهعنوانمثال، در حوزه علوم اجتماعی پادکستهای زیادی داریم که فضای فرهیختگی و علمی بیش از فضای بلاگرها دارند. در یکی از همین پادکستها ممکن است شخصی درباره مسائل اجتماعی نیز صحبت کند اما از سویی نیز ممکن است یک شخصی از یک نهاد تخصصی و رسمی مانند یک جامعهشناس یا یک استاد دانشگاه، بیاید و تن به اقتضائات این سیستم صوتی آنلاین دهد و طی آن از مشکلات و معضلات جامعه و به زبان مردم حرف بزند. همین را میشود به موضوع مرجعیت بلاگرها نیز تعمیم داد؛ اگر نهادهای رسمی احساس میکنند مقبولیت و مشروعیتشان در نزد مردم کم شده است، آنها باید به صحبت کردن با مردم رو بیاورند.