آگاه: قیام امام حسین(ع)، واقعه عاشورا و حماسه کربلا آنچنان عظیم است که از سال ۶۱هجری قمری نهتنها تا به امروز که تا قیامِ قیامت بهدلیل عظمت رخدادش، همواره نقل روایت عموم مردم جهان میشود.
در این میان تنها مسلمانان نیستند و غیرمسلمانان نیز در همراهی با داستان مظلومیت امام حسین(ع)، خاندان و یاران با وفایش از یکسو و از سوی دیگر، صرف فعل استقامت و ایثار و ازجانگذشتگی برای تحقق آرمانی والا حتی به قیمت ازدستدادن جان مفهومی است جهانی که هر مخاطبی را به خود جذب میکند.
رمان «شماس شامی» به قلم مجید قیصری با انتخاب خادم کلیسا بهعنوان راوی خود، تلاش کرده تا تکرار و تکرارِ حدیث نامکرر قیام حسینی و واقعه عاشورا را بهگونهای بیطرفانه و با نگاهی جهانشمول برای مخاطب خود روایت کند تا به این واسطه دامنه تاثیرگذاری خود را از حوزه جهان اسلام به تمام مردمان آزادیخواه جهان توسعه دهد.
«شماس شامی» داستانی جذاب و کمتر شنیدهشده در مورد حواشی سفر سر مبارک امام حسین(ع) از کربلا به شام و مواجهه مسیحیان با این سر است. قیصری در این کتاب جای مرثیهسراییهای معمول به سراغ انتخاب زاویه دید بدیع و تازهای برای روایت خود از عاشورا و بیان کرامت اهلبیت(ع) پرداخته است و در این میان چاشنی تخیلی مرسوم در ساخت داستانی را نیز گاه به داستان اضافه کرده است.
کتاب «شماس شامی» به روایت یک محقق سوری میپردازد که بهطور اتفاقی، کتاب کهن و ناشناختهای را در شهر حلب به دست میآورد که در آن گزارشی وجود دارد از فرستاده ویژه روم است که در همان زمان به شهر شام سفر کرده بود تا جانشین جدید امپراتور روم را منصوب کند و در این سفر ناپدید شده است. وی در ادامه و از زبان خدمتکار این فرستاده در قالب نامههایی که خطاب به امپراتور روم نوشته شده است به واکاوی مواجهه سفیر با سر امام حسین(ع) و اعتراض علنی وی به یزید در ارتباط با برخوردش با آن میپردازد.
«شماس» نام خدمتکار و محافظ مخصوص «جالوت» نماینده روم است که از روم به شام آمده است. جالوت از نوادگان حضرت داوود(ع) است که نزد مسیحیان روم و شام از احترام بالایی برخوردار است. جالوت در ابتدای داستان از حوادث مربوط به عاشورا بیاطلاع است ولی پس از تحقیق و تفحص به اصل ماجرا و حقانیت امام حسین(ع) پی میبرد.
او بعد از تحقیقات زیاد به دربار یزید میرود و بر او میتازد که چرا پسر پیامبر(ص) را کشتهای؟ آن ھم در اوج مظلومیت! او جملهای تاریخی به یزید میگوید: «نسل من با بیست و چند پشت (یا به نقلی ۷۰ پشت)، به داوود نبی میرسد و مردم به همین دلیل خاک کفش من را سرمه چشم میکنند و تو مردی را که با یک واسطه به پیامبرتان میرسد، این چنین میکشی و زن و فرزندش را اسیر میکنی؟»
او در درگاه یزید، که در آن زمان خلیفه مسلمانان بوده شکایت میکند و از قیام امام حسین(ع) دفاع میکند. یزید در کاخ خود جالوت را از یاران امام حسین(ع) میخواند و او را متهم میکند و به جلادانش دستور کشته شدن نماینده روم را میدهد. در پشت جلد این کتاب آمده است: «داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه نو به روایت بنشیند. گویی که آن را دوباره میآفریند. در شماس شامی برههای از تاریخی مکرر باز هم تکرار میشود و هنوز نامکرر است.»
۳۰ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۲
تاب تاریخ در تکتک برگهای خود گواهی میدهد که هیچکدام از نویسندگان آثار ادبی (نظم و نثر) و آثار ادبیات دراماتیک (نمایشنامه و فیلمنامه) بههیچوجه در مقام مورخ نَه تعریف شدهاند و نه ادعای آنان را داشتند؛ آن روی سکه نیز به گواه همان کتاب تاریخ، هیچ مورخی نیز خود را نویسنده در هر دو شاخهای که از آن یاد شد نام نبرده و مدعای این مهم نبوده است.