آگاه: شعر پایداری پس از کودتای ۲۸مرداد به اوج میرسد و برای درهمشکستن این وضعیت مورد توجه قرار میگیرد، همچنین وضعیت شعر دهه۵۰ را بهشدت تحتتاثیر قرار میدهد. اشعار فراوانی در ستایش مبارزان سیاسی سروده میشود و شاعران کمکم از نمادگرایی و پوشیدهگویی بهصراحت بیان روی میآورند. پس شعر پایداری ریشه در تحولات سیاسی قبل از انقلاب اسلامی دارد. در شعر پایداری قبل از انقلاب، دشمن اصلی استبداد داخلی بود و شاعران برای در هم شکستن آن به بیان ظلم و ستم و خفقان موجود میپرداختند. آرمان نهایی شعر پایداری قبل از انقلاب اسلامی ساقط کردن رژیم استبدادی و استقرار حکومت اسلامی بود اما گستره شعر پایداری پس از انقلاب در محدوده جغرافیای سیاسی ایران خلاصه نشد.
روزنه امیدِ شعر معاصر
با پیروزی انقلاب اسلامی، آرمانهای اسلامی و انقلابی این طیف از شاعران به تحقق پیوست و روزنههای امیدی برای گشایش حوزههای جدید، پیش روی شعر معاصر ایران قرار گرفت. گسترش عرصه مبارزه به سراسر عالم، از آنجا ناشی میشود که بنا به اعتقاد گویندگان این اشعار، انقلاب اسلامی مرزهای میان حق و باطل را مشخص کرده است و در هر نقطه از دنیا که مظلوم وجود دارد با ماست و تمام ستمکاران، شیاطینی محسوب میشوند که در پی محو انقلاب و ارزشهای آن هستند. اما وقوع جنگ تحمیلی، با فاصلهای اندک، تمام توجهات را بهسوی خود جلب کرد و برای شاعران این جریان، در کنار بیان آرمانهای انقلاب، مسئولیت تازهای ایجاد شد؛ انجام این وظیفه بزرگ و انعکاس مظلومیت ملت ایران که بیرحمانه مورد یورش قرار گرفته بود و ایثار و فداکاری آنها، شعر پایداری را به سمت و سویی کشاند که بعدها به شعر دفاع مقدس تعبیر شد.
نقطه عطفی در ادبیات پایداری
هرچند از دیرباز در جامعه ایرانی واکنش شاعران و نویسندگان در قالب نظم و نثر به اتفاقات سیاسی و اجتماعی مرسوم بوده است اما برخی وقایع در جامعه معاصر ایرانیمان، نقطه عطفی شدهاند که ادبیات را به قبل و بعد از بهوقوع پیوستنشان تبدیل کردهاند. در نگاهی کلی به ادبیات مقاومت میبینیم که انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، رحلت امامخمینی(ره) و در نهایت ۱۳دیماه ۹۸ یعنی شهادت سردار سلیمانی، ابومهدی المهندس و همرزمانشان ازجمله اتفاقاتی بود که ادبیات مقاومت را تحتتاثیر خود قرار داد و به کلمات جان تازهای بخشید و بهدنبال این رویداد بود که شاهد حجم زیادی از سرودههای شاعران ایران و جهان در سوگ سرداران شهید مقاومت اسلامی بودیم. پس از اوج گرفتن جنایات رژیم صهیونیستی، کشتار و نسل کشیهای مستمر فلسطینیان بهویژه بمباران بیمارستان المعمدانی، شاعران خاموش نمانده و واکنشهای متعددی داشتند. نشست ادبی «غزه تنها نیست» در محکومیت جنایت هولناک بیمارستان المعمدانی و فجایع دردناک رژیم صهیونیستی، آبانماه ۱۴۰۲، با حضور جمعی از اهالی اندیشه و قلم کشورهای مختلف حوزه ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علویتبار به میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
رسالت سنگین اهالی قلم
امروزه جامعه ادبی بهویژه شاعران و نویسندگان پیگیری لحظه به لحظه جنایتهای رژیم صهیونیستی را یکی از وظایف خود میدانند و با حضور در صحنه ادبیات مقاومت و محکوم کردن این جنایات تلاش دارند با زبان ادبیات، حماسه مقاومت مردم فلسطین را به تصویر بکشند و فریاد مظلومیت و حقخواهی ملت فلسطین را به گوش جهانیان برسانند. در طول این سالها این اتفاق افتاده و شاعران و نویسندگان آزادیخواه در این مسیر گام برداشتهاند، اما در سالهای اخیر این رسالت برای اهالی قلم سنگینتر شده که قدرتمندتر در این عرصه حضور پیدا کنند و نقش خود را بهعنوان هنرمند متعهد مسلمان ایفا کنند. همیشه شاعران و نویسندگان کشورمان در واکنش به حوادثی مانند شهادت حاج قاسم سلیمانی، طوفان الاقصی، وعده صادق و ترور و به شهادت رسیدن اسماعیل هنیه، اشعاری سروده یا نثر ادبی نوشتهاند.
در وصف هنیه
چند ساعتی از شهادت اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس نگذشته بود که اهالی شعر و ادب در وصف این شهید نامدار و فرمانده مقاومت اشعاری را در سوگواره ادبی «اسماعیل ذبیحالله» سرودند که در ادامه به برخی از این اشعار نگاهی خواهیم کرد:
علیرضا قزوه
شبیه حاج قاسم بودی، اسماعیل ما بودی؛ تو را قابیلیان کشتند تو هابیل ما بودی
سراپای وجودت عطر قرآن داشت اسماعیل! شهادت را کدامین آیه از تنزیل ما بودی؟
سلام الله، بازوی رشید مردم غزه! که هم بازوی حق بودی و هم سجیل ما بودی
فلسطینی چه فرقی میکند با قوم ایرانی؛ تو ای یوسفترین، ای ایلیا از ایل ما بودی
بخوان قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار اسماعیل! که صوت عرشی و بارانی ترتیل ما بودی
حسین اسرافیلی
چه میخواهند اسماعیل، این دونان پست از تو؟!
چه میخواهند وحشیهای گوسالهپرست از تو؟!
چه میخواهند این جنگلنشینان تمدنخوار؟!
چه میخواهند این بوزینگان، این قوم مست از تو؟!
نغمه مستشار نظامی
چه صوت ناب قرآنی هنیه؛ چه زیبا آیه میخوانی هنیه
ذبیحالله را رازی ست خونین؛ هنیئا لک تو میدانی هنیه
سید مسعود علویتبار
نمیگنجند بیان داغهایم در عبارتها؛ مبارک باد بر جمع شهیدان این شهادتها
دلم از ساغری نوشد که پر از مستی عشق است؛ درونم مست از این باور، نترسد از شماتتها
به کوی عشق بیبنیاد یار آرام میگیرم؛ به بنیادی فراتر از بلندای دلالتها
بلای جان صهیون است مرگ سرخ اسماعیل؛ که برپا میکند هر لحظه با یادش قیامتها
ز کار ظلم در گوش جهان اینک طنین افکند؛ چکاچاک غمانگیزی ز شمشیر شماتتها
حمیده پارسافر
داغ ابراهیم در دل، داغ قاسم در جگر... شعلهای بر جانمان بارید با داغی دگر!
گریه دیگر چاره این آتشِ جانسوز نیست؛ اشک هم بر گونههامان در غمت شد شعلهور
لحظه دیدار بود و آمدی با پای جان؛ تا ببوسد گونههایت را شب آخر، پدر
بیگمان میخواستی آرامشی ناب و زلال؛ گرمی آغوش اقیانوس را، پیش از سفر...
آه اسماعیل! اسماعیل ِدلتنگ از جهان؛ ای رها از عالم و اندیشه خوف و خطر
ای شکوه صوت قرآنت، طنینانداز عشق؛ ای به شوق دوست، در خون زلالت غوطهور!
میخروشد چشمههای نور از رگهای تو؛ جاودانی در دل این خاک سبز پرگهر
میشود نزدیک و نزدیک آفتاب بیغروب؛ بازمیگردی تو با خیل سواران سحر
شوجان پرویز(بنگلادش)
تو جان دادی برای حق مردان فلسطینی
تو گشتی رهبر این خاک و تو آن فلسطینی
تو نامت روی هر برگ درخت سبز زیتون است
تو بی شادابی گلهای خندان فلسطینی
رسول شریفی
در غزه صدای مرد و زن اسماعیل
در سوریه، لبنان و یمن اسماعیل
برخاسته است باز ایران غیور
صد حنجره فریاد وطن اسماعیل
شعبان کرم دخت
راست میگویند پایانی ندارد راه عشق
خون اسماعیل جاری شد به قربانگاه عشق
یک محرم سوگواری لازم است این روزها
هیچگاه از رهروان خالی مبادا راه عشق
محمدمهدی عبداللهی
چه قرآنی گشودی عاشقانه ای ذبیح العشق؛ به صوت عشق خواندی آیههای استقامت را
شهادت روزی مردان عاشق میشود بیشک؛ چه زیبا نوش کردی باده سرخ شهادت را
طریق القدس هم با خون تو آزاد خواهد شد؛ و از صهیون، فلسطین میرباید خواب راحت را
کنار مسجدالاقصی نماز شکر میخوانیم؛ و غزه میکند تکرار با خود این عبارت را
پشیمان میشود حتما رژیم نکبت صهیون؛ که باید پس دهد روزی تقاص این جنایت را
احمد رفیعی وردنجانی
به راهِ وصلِ تو اینگونه ساده باید رفت؛ به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت
به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار؛ به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت
اگرچه نیمهشب در شکوهِ بیداری؛ میانِ عرصه حق، ایستاده باید رفت
به سوی ساحت عاشقرُبایِ حضرت عشق؛ شتابناک، شبیه بُراده باید رفت
عجب تجارتِ نابی است، مرگ در ره عشق؛ چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت
پیِ چشیدنِ مرگی که زندگیبخش است؛ عنانِ زندگی از دست داده باید رفت
به میهمانیِ حق، چون هنیه عاشق؛ به شوق با همه خانواده باید رفت
سمانه خلفزاده
در سینهام نمنم زده آوای باران؛ اندوهگینم از غم پرواز یاران
اما صبورم چون که میدانم پس از این؛ خون هنیه میشود آغاز طوفان
سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان)
سرود شام، قدس و نیل ابوالعبد؛ شکوه و شوکت این ایل، ابوالعبد
قسم بر «تین و زیتون» فلسطین؛ که پیروز است اسماعیل ابوالعبد
فائزه زرافشان
که گفته قصه ما رو به پایان است اسماعیل؟ همین جا نقطهی آغاز دوران است اسماعیل
سر از دریای خون بردار، بیرق را زمین مگذار؛ که گاه شروهخوانی، گاه طوفان است اسماعیل
هنوز آینهها در قتلگاه غزه زیر تیغ... و زینب(س) بر بلندیهای جولان است اسماعیل
بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت؛ که عالم حجلهگاه سربداران است اسماعیل
شهادت نقطه وصل «ابوالعبد» است با معبود؛ مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل
محمود یوسفی
بدرود آمد لحظه تحویل اسماعیل؛ آه ای شهید فتنه قابیل اسماعیل
چون حاج قاسم آرزویت را بغل کردی؛ حک گشت داغت بر دل این ایل اسماعیل
یک لحظه دور از آتش میدان ندیدیمت؛ یک لحظه ایثارت نشد تعطیل اسماعیل
جاری شود از خون تو صد رود بعد از این؛ خفتهست در خون تو صد سجّیل اسماعیل
از برکت خونت به هم پیوند خواهد خورد؛ خاک فرات و آسمان نیل اسماعیل
پرواز تو دلهای ما را مطمئن تر کرد؛ ای خونبهایت محو اسرائیل اسماعی
رفتی ولی برگشتنت را زود میبینیم؛ بدرود اسماعیل اسماعیل اسماعیل
فاطمه سادات پاد موسوی
عجب خطای بزرگی! ستم به خود کردید؛ مهیب فاجعهای بر سر خود آوردید
میان خانه ما میهمان ما کشتید؟! میان خانهتان مردهاید بیتردید!
به تیر خدعه اگر میکشید، فخری نیست، به جنگ تن به تن آیید اگر شما مردید
قسم به شور و شجاعت ، چو موش میترسید؛ بهگاه دیدن شیران، به رنگ و رو، زردید
چه زود میرسد آن دم که رو به پایانید؛ چه زود میرسد آن دم که لاشهای سردید
قسم به غیرت و ایمان که مرگتان حتمیست، قسم به خون شهیدان، هلاک میگردید
راضیه جبهداری
از غصه و اندوه سرم میسوزد؛ دلسوختهام که باورم میسوزد
مهمان مرا در وسط خانه زدند؛ از شرم تمام پیکرم میسوزد
محمدعلی یوسفی
مهمان ما در خانهمان در خون خود غلتید؛ عطر شهادت در هوای خانهمان پیچید
مهمان خوب خانهمان از جنس باران بود؛ از آسمان شهر ما عشق و صفا بارید
مهمان ما مردی مقاوم از فلسطین بود؛ در چشم های او همیشه پرتو امید
بار سفر بست و سوار هودجی از نور؛ چشمک زنان از پیش ما تا خانه خورشید
چون حاج قاسم بود او مانند مغنیه؛ وقت شهادت بر جدال مرگ میخندید
آگاه باشید ای علمداران و سرداران؛ بعد از شهادت میشود راه شما تمدید
باید بدانند ابلهان نسل اسرائیل؛ رزم شما بعد از شهادت میشود تشدید
فرزانه قربانی
روز وداع سرخ تو آغاز طوفان است؛ ایران به فکر انتقام خون مهمان است
پرواز کردی و به سمت آسمان رفتی؛ چون آشیانت در بلندیهای جولان است
دور از وطن صبح غریبی رفتی از اینجا؛ حتی عروج تو شبیه مرد میدان است
از عید قربانهای هاجر کم نخواهد شد؛ از بس که اسماعیل در ایلش فراوان است
هر کس گذشته از طریق القدس میداند؛ سرشار از عطر قدمهای شهیدان است
قرآن بخوان با آن صدای عرشیات ای مرد؛ سوگند بر خونت که صهیون رو به پایان است
صامره حبیبی
انتقامی سخت در راه است اسرائیلیان؛ عمرتان بسیار کوتاه است اسرائیلیان
با به خاک و خون کشیدن کاخ برپا میشود؟ آرزوهاتان ته چاه است اسرائیلیان
پاسخ مهمانکشیتان را بهزودی میدهیم؛ میزبان سرسخت و خونخواه است اسرائیلیان
مرد میدانی قویتر میرسد هرچند که؛ داغ اسماعیل جانکاه است اسرائیلیان
همصدا با حلق اسماعیل هر آزادهای؛ با نوای غزه همراه است اسرائیلیان
خون اسماعیل سیلی میشود بنیادکن؛ وقت طوفانش سحرگاه است اسرائیلیان
صبا فیروزی
محرم در محرم شد خدایا؛ دوباره موسم غم شد خدایا
تمام عالم از هجر هنیه؛ پر از اندوه و ماتم شد خدایا
شهلا کلبعلی
تا شهادت نامهات از نزد حق ممهور شد؛ وعده صادق دمید و طالعت منصور شد
اجر مردان خدا جام طهور سر به مهر؛ لایق تقدیر حق بودی قدح مقدور شد