۲۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۶

امیر گودرزی -خبرنگار گروه جامعه: مردم ماه ایران یعنی همه ایرانیان. همه آنهایی که دل به این مرزوبوم بستند و با همه وجود می‌خواهند کشورشان جای بهتری برای زیستن باشد. شاید همه چنین بخواهند ولی آنهایی که حرف را به عمل می‌رسانند و آرام و بی‌ادعا باورهای خود را تا رسیدن به نتیجه دنبال می‌کنند، افقی می‌سازند برای روایت ما از مردم ماه ایران. مردمی که هر کدام یک دولت هستند و برای آنچه خود به آن اعتقاد دارند چشم به دستگاه اجرایی نمی‌دوزند، با یک یاعلی کار دست را بر زانو می‌گیرند و قوایشان را یکی و کاری می‌کنند کارستان. همان‌هایی که چشم به کمک کسی نداشتند، امروز چشم‌ها به آنها دوخته شده است.

آگاه

پرده اول
 اره‌کاری

نمی‌توان وقتی صحبت از مردم ماه ایران می‌شود حاج اکبر خبوشانی را روایت نکنیم؛ نجاری کهنه‌کار و جوان‌فکر که منبرهای زیبا و نفیسی می‌سازد و معتادان پرشماری را بعد از ترک در کارگاه خود به‌کار می‌گیرد؛ معتادانی که در مرکز ترک اعتیادی که حاج اکبر آن را بنا کرده جان دوباره گرفتند و بی‌غصه شغل و بی‌غم نان، درد دوران ترک را آسان‌تر تحمل می‌کنند. حاج اکبر منبری می‌سازد که هنوز واعظی پله‌هایش را ذکرگویان و گوشه عبا در مشت گرفته، یکی‌یکی بالا نرفته و وعظی نگفته و گوش شنوایی آن را نیوش نکرده، انسان می‌سازد. چوب گردو را قبل از اینکه با هنر خود رندانه جاودانه سازد، همچون درخت گردوی آن مرد رند که هنوز نکاشته به بار نشست، انسان می‌سازد و زندگی‌ها را نجات می‌دهد. در کجای تاریخ چنین منبری ساخته شده و این‌چنین برکاتی را از چه مصنوعی مشاهده کرده‌اید؟! سرچشمه این کرامات و برکات کجاست؟ پاسخ حاج اکبر این است: «اهل‌بیت(ع)» و پیرمرد چنان با عشق از امام حسین(ع) می‌گوید که می‌توان به او لقب «نجارباشی اهل‌بیت» داد. چه ارتباطی میان کارگاه نجاری و تاسیس کمپ ترک اعتیاد است؟
 

پرده دوم
 چکش‌کاری
  
 وقتی حاج اکبر از فرزند شهیدش صحبت می‌کند، حرکت پلک‌هایش تند می‌شود؛ اما غمناک نه. حسین ۱۵ساله وقتی مجروحان را از خط مقدم منتقل می‌کرد به شهادت رسید و برای پدرش جاودانه شد. چهره پدر وقتی از حسین می‌گوید غمگین نمی‌شود؛ اما صحبت که از غلامرضا می‌شود غصه را می‌توان در چشم‌های نجار اهل‌بیت(ع) مشاهده کرد. گرفتار شدن پسر در دام اعتیاد چنان کمر پدر را خم می‌کند که آثار نگرانی‌ها و دردهای آن روز را هنوز می‌توان احساس کرد. نحوه رفتار صحیح حاج حسین با فرزندش راه جدیدی برای او می‌گشاید و این دانشجوی نخبه بعد از ترک مواد مخدر به زندگی عادی خود برمی‌گردد، تحصیل می‌کند، ازدواج می‌کند، صاحب فرزند می‌شود و چنان می‌شود که پدر آرزو داشت. پس این غم و اندوه در چهره حاج اکبر از چیست؟ او وقتی از غلامرضا صحبت می‌کند انگار از همه جوانانی می‌گوید که گرفتار اعتیاد هستند. دغدغه نجار پیر ساخت منبرهای زیبا و نفیس نیست که البته به شغل خود عشق می‌ورزد. هم‌وغم او نجات جوانانی از اعتیاد است و یاد حسین و دغدغه پدرانه، او را به‌سمت تاسیس کمپ اعتیاد برد. 


 

پرده سوم
صیقل‌کاری

 استاد اصفهانی وقتی با لهجه شیرین و دلپذیر از تاسیس کمپ ترک اعتیاد می‌گوید، گل از گلش می‌شکفد و چهره تکیده او را جوان نشان می‌دهد. مرکزی که توانسته در طول ۱۴سال بیش از ۱۳هزار نفر خدمت کند که از این تعداد هشت‌هزار نفر بهبود یافته‌اند. کمپ خبوشانی که از بهزیستی و فرمانداری مجوزهای قانونی دارد از روش سم‌زدایی استفاده می‌کنند و داروهای شیمیایی در کار نیست. فرد معتاد یک هفته اول را قرنطینه است و سپس با کمک افرادی که قبلا ترک کرده‌اند مسیر را ادامه می‌دهد. در این روش درمانی، به معتادان امید می‌دهند و آن‌ها با گفتاردرمانی برای حضور در جلسات گروه‌های خودیاری و بهبودی در هفته دوم و سوم آماده می‌شوند. نجارباشی اهل‌بیت هم هر گاه فرصت یا نیازی دست دهد کارگاه را به غلامرضا و نوه‌اش حسین (که به یاد عموی شهیدش چنین نام‌گرفته) می‌سپارد و برای معتادان صحبت می‌کند. او طوری آرام و دلنشین حرف می‌زند که جوانان برای نشستن پای صحبت‌های او از هم سبقت می‌گیرند. حاج اکبر همان‌طور که آموخته چطور باهنر دستش یک‌تکه چوب را جان ببخشد باهنر کلامش هم جانی به معتادان خسته و بی‌رمق می‌دهد. البته آنهایی که روزهای سخت و دردآوری را در کمپ می‌گذارنند فقط به نصیحت نیاز ندارند. اساسی‌ترین نیاز آنها شغل است و اگر بدانند بعد از ترک و بهبودی کاری آبرومند و محل درآمدی دارند، باانگیزه ده‌چندان به پاکی می‌رسند؛ موضوعی که حاج اکبر آن را فراموش نکرده و برایش برنامه‌ریزی دارد.

پرده چهارم
کنده‌کاری

 نجار خوش‌قلب اصفهانی که درد اعتیاد را در خانواده خود احساس کرده و لذت شیرین بهبودی را چشیده است، می‌داند پایان دوره سم‌زدایی کمپ به معنی نجات معتاد نیست. او شغل می‌خواهد و نیاز به جلب‌اعتماد دیگران دارد. احترام می‌خواهد تا شخصیت شکسته‌اش را بار دیگر بسازد. کارگاه نجاری خبوشانی مأمن آنهاست و می‌دانند بعد از ترک مواد جایی و شغلی در این نجاری دارند. همه آنهایی که بعد از کمپ با سلام‌وصلوات یک‌راست به نجاری می‌آیند تا از غلامرضا و حسین کار بیاموزند برای حاج اکبر غلامرضا هستند و مهربانی و شوخی‌های پیرمرد با جوانان نشان می‌دهد چقدر از بازگشت آنها به زندگی عادی خوشحال است. او هر چه از اساتید خودآموخته، سخاوتمندانه در اختیار بازگشته‌ها از کمپ می‌گذارد با این امید که هر کدام یک استاد نجاری شوند. آنهایی که چکش بر میخ می‌کوبند فقط منبر نمی‌سازند که به نظر می‌رسد در حال چکش‌کاری کار ناتمام خود هستند تا مبادا دچار لغزش شوند. تازه پاک‌شده‌های تازه‌کار چنان بر چوب گردو سمباده می‌زنند که انگار در حال صیقل‌دادن روح و جان خود هستند و می‌گذارند بوی چوب مشام آنها را از زندگی پر کند. کارگاه خبوشانی غیر از منبر، درهای نفیس برای اماکن مذهبی و مقدس هم می‌سازد. آثاری هنری که نه‌تنها به شهرهای مختلف ایران که به بسیاری از کشورها از آمریکا گرفته تا دبی و آلمان صادر می‌شود تا هنر این هنرمند اصفهانی چشم مومنان، پای منبرنشینان و عاشقان اهل‌بیت (ع) را نوازش دهد. ای‌کاش پامنبری‌ها بدانند چه داستان زیبایی پشت این آثار هنری است و چه تلخ‌هایی که با مهربانی و ایمان شیرین نشده است...

افتخارات حاج اکبر خبوشانی
 حضور مستمر در جنگ به عنوان سقای لشکر امام حسین (ع)
  از اعضای کلیدی ساخت حسینیه امام صادق (ع)
  پیر غلام امام حسین (ع)
  ساخت ضریح حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع)
 تاسیس مرکز ترک اعتیاد شهید خبوشانی
  برگزاری جلسات تلاوت قرآن که ۷ شهید از جمله شهید خرازی پای ثابت آن بودند
  کارآفرینی و انتقال تجربه ۷۰ساله خود به بهبودیافتگان اعتیاد
  شاگردی اخلاقی نزد بزرگانی چون آیت‌الله زاهد نجفی، آیت‌الله سید احمد امامی، آیت‌الله ناصری و آیت‌الله بهجت
  تاسیس مجموعه بین‌المللی حسینیه کارگاه ولیعصر(عج)
 چاپ تمبر پستی با چهره وی و ساخت سردیس این استاد توسط شهرداری اصفهان
 انتخاب به عنوان هنرمند برتر