آگاه: علینژاد سال گذشته نیز گفته بود که دولت آمریکا به او اعلام کرده است که باید پنهان شود و هویتش را تغییر دهد. این چهره ضد انقلاب در ویدیویی گفته است: گاهی وقتها ترسی در دل آدم ایجاد میشود و وقتی زندگی خانوادهام، همسرم، بچههای همسرم، بچه خودم و اطرافیان، دوستان و نزدیکان را میبینم، ته دلم خالی میشود، سه سال است که من جای ثابتی ندارم که اسمش خانه باشد و در این سه سال بیش از ۲۱بار من را نقل مکان دادند و جای ثابتی ندارم. او اضافه کرده است: صادقانه بگویم که از دولت بایدن توقعی ندارم چون نامهای از آقای بایدن به آدرس خانهام فرستادند که از من ستایش کرده و گفته است؛ «ما مراقب تو هستیم تا اتفاقی برایت نیفتد» اما این در حرف است.این فعال ضدانقلاب میگوید: نامه رسمیتری از طرف جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت آمریکا برایم آمده است که پیشنهاد میدهد محافظت سنگین را قبول کنم و طبق آن باید اسم، آیدی، شناسنامه و احتمالا قیافهام را هم تغییر بدهم ولی من آن را نمیپذیرم. این در آمریکا خیلی مهم است و بهلحاظ حمایتی به من میگویند که: «تا آخر عمر احتمالا زندگیات هم تامین است ولی برو گوشهای پنهان شو!» علینژاد گفته است: فکر نمیکنم دولتهای غربی خودشان را بدهکار مردم ایران بدانند و آنها منافع ملی کشورشان را در نظر میگیرند و بنابراین اخیرا تغییر لحن در سخنان آقای ترامپ را میبینیم که میگوید: «باید با جمهوری اسلامی مذاکره کرد و دنبال تعویض رژیم نیستم.» وی بهعنوان یکی از فعالان جریان ضد ایران و انقلاب، میگوید: دولتهای غربی منافع خود را مدنظر دارند و خود را بدهکار مردم ایران نمیدانند؛ اعترافی که بعد از سه سال و در حالی اعلام شد که او به اذعان خودش به آوارگی و بحران هویتی رسیده است.
این فعال ضدانقلاب، برای تحریم ایران خدمات زیادی برای غرب و آمریکاییها انجام داد و با امانوئل مکرون دیدار کرد و پس از این دیدار در متنی در صفحه شخصی خودش با عبور از پدرش به تعریف و تمجید از رییسجمهور فرانسه پرداخت. او که روزگاری کاملا در خدمت سرویس اطلاعاتی و رسانهای آمریکا بود، امروز به اذعان و اعتراف خودش جای ثابتی برای اسکان ندارد. علینژاد مزد وطنفروشیهای خود را بهخوبی دریافت کرد.البته این چهره ضدانقلاب فقط برای ایرانیها مشمئزکننده نیست، بلکه تعدادی از نیروهای اپوزیسیون هم بارها پنبه وی را زده بودند. موضعگیریهای آنها نشاندهنده آن است که علینژاد فراری حتی بین ضدانقلاب نیز محبوبیت ندارد...این اولینباری نیست که چهرههای اپوزیسیون اینگونه با یکدیگر برخورد میکنند و حتی علیه همدیگر دست به افشاگری میزنند. چند ماه پیش امیرعباس فخرآور، از دیگر افراد ضدانقلاب با دروغگو خطاب کردن مسیح علینژاد گفته بود: مسیح ۵۰۰میلیون دلار برای زندانی که نرفته و برای گریههایش برای برادرش که آن هم هیچوقت زندان نرفته درخواست کرده تا از پولهای بلوکهشده مردم ایران به او بدهند! عبدالکریم سروش، از فعالان اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی هم در زمان نشست دانشگاه جورج تاون (که مسیح علینژاد، رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی، مهتدی) حضور داشتند، گفت: عدهای چون جایی در رسانهها دارند، فکر کردند که در دلها هم جا دارند. جالب است یکی از آنها تا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند؛ چند تا از آنها از عالم سیاست خبری ندارند. یکی از آنها که از تجزیهطلبان معروف ایران است. اینها مگر برای دلخوشی خود و برای پر کردن برنامههایی که میدانیم از کجاها سرمایه و خط سیاسیاش میرسد کاری کنند، زیرا برای ایران کاری نمیتوانند بکنند.مجتبی واحدی، سردبیر اسبق روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد که چندسالی در جرگه ضدانقلابها قرار گرفته، هم با دروغگو خواندن مسیح علینژاد در یک کلاب هاوس تاکید کرد که وی هیچوقت به خاطر فعالیتهای سیاسیاش در ایران یک روز هم به زندان نرفته است. فایل صوتی افشاشده از سالومه سیدنیا، مجری ضدایرانی منوتو علیه مسیح علینژاد هم نمونهای از خروارها افشاگری علیه وی بود. سیدنیا در این فایل صوتی به تجارت مسیح علینژاد با اعتراضات و اغتشاشات ایران اشارهای کرد و گفت که مسیح علینژاد بهخاطر انتشار کاری که برای کلیپ پویا بختیاری انجام نداده بود(!) صورتحساب ۱۰هزار پوندی برای کیوان عباسی (مدیرعامل منوتو) فرستاد؛ بعد دعواهایش با کیوان عباسی آغاز شد و قصد داشت آبان ۹۸ را هم به اسم خودش تمام کند.البته کارنامه وی به این موارد محدود نمیشود. بسیاری از کاربران بارها قربانی طمع و کاسبی او شدهاند. به عنوان نمونه، دختری که با کشف حجاب و اهانت به روحانی آمر به معروف، فیلمی از این توهین تهیه کرده و برای مسیح علینژاد فرستاده بود، گفت که خودم از این کار پشیمان شدم اما هرچه به علینژاد التماس کردم، فیلم را از صفحهاش برنداشت.آیا سرنوشت وطنفروشی به نام مصی علینژاد نباید درس عبرتی برای وطنفروشهای دیگر باشد؟ چرا نمیخواهند از خواب غفلت بیدار شوند و پی ببرند سرنوشت بدتر از علینژاد پیش روی آنها قرار دارد؟ بهراستی سلبریتیهای فراری امروز در «آن ور آب» چه جایگاهی پیدا کردهاند؟
سرنوشت محتوم وطنفروشان
هادی ابراهیمی کیاپی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه در اینباره میگوید: سیاست دوگانه آمریکاییها درخصوص شهروندان جاسوس خود و بیگانگان خائن و وطنفروش، همان سرنوشت شوم و محتومی است که همه وطنفروشها را انتظار میکشد. سرنوشت علینژادی که با ورود به آمریکا دوران خوشخوشانش آغاز شد و باتوجهبه سابقه بازیگری در تئاتر، برای افکار عمومی ادا و اطوار درآورده و با لطائفالحیل فیلم بازی کرده و در چهارشنبههای سفید، موقعیت خوبی برای خود دست و پا کرده و به دیدارش با وزیرخارجه وقت آمریکا و دیگر مقامات مباهات کرده و یکی یکی سیاستهای سازمان سیا را دیکته کرده و تعداد فالوئرهایش را به رخ کشیده و به جمع رهبران اپوزیسیون پیوسته و حتی رضا پهلوی و دیگر افراد را همراهی و سخنگویی کرده و خلاصه حتی کارش به دستبرد به پولهای بلوکهشده ایران در آمریکا کشانده شد و دردسرسازیهای سریالیاش همچنان رو به اوج بود، ناگهان با چنین تصمیم محیرالعقولی مواجه شد که تاریخ مصرفش تمام شد و مثل یک خلط متعفن و بدبو و میکروبی، باید به زبالهدان تاریخ پرتاب شود، همانگونه که قبلتر از او برای بعضی دیگر از مزدوران به انحای مختلف تکرار شد. وی یادآور شد: سرنوشتی که در گذشته برای رضاخان قلدر و پسرش محمدرضا و در سالهای اخیر برای مزدورانی مثل صدام در عراق، حسنی مبارک در مصر، زینالعابدین بنعلی در تونس و نیز در ماههای اخیر برای مقر منافقین موسوم به مقر اشرف۳ در آلبانی و پاریس رقم خورد و آنها هم جزع و فزع میکردند که آمریکاییها به ما قول دادهاند و شما حق برخورد با ما را ندارید و باید با آمریکا صحبت کنید اما آمریکاییها گفتند که مقامات آلمانی به ما قول دادند که بهجز قانون مبارزه با تروریسم کار دیگری نخواهند کرد و پس از آن دو سه بار دیگر هم به این مقر تروریستی هجوم بردند و تمام سرورها و لپتاپها و همه هویت سیاسی و سازمانی آنها را به صفر رسانده و مقر مذکور را به زندانی بزرگ تغییر کاربری دادهاند و قطعا این سریال ادامه خواهد یافت.
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه، اپوزیسیون را خطاب قرار داد و اظهار کرد: آیا این سرنوشت عبرتانگیز برای این مزدوران نباید موجب تامل بیشتر دلباختگان به غرب، غربگراها و غربپرستان شود که همچنان اصرار دارند پای در راهی بگذارند که مصی علینژادها اینگونه به پایان خط رسیدهاند؟!