۱۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۶
کد خبر: ۱۰٬۷۴۱

از وقتی که رییس‌جمهور تاجر آمریکا پشت میز نشست و دستور لازم را به نهادهای متفاوت دولت برای اعمال شدیدتر سیاست فشار حداکثری علیه ایران صادر کرد و در حین امضای این یادداشت ابراز امیدواری کرد که نیازی به استفاده از این تحریم‌ها علیه ایران نشود و دو طرف بتوانند به یک توافق دست پیدا کنند؛ در داخل کشور تحلیل‌های مختلفی پیرامون درخواست ترامپ مطرح شد؛ البته سرانجام روز گذشته حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرمانده کل قوا حرف اول و آخر را دراین‌باره زدند. «نباید مذاکره کرد. مذاکره‌کردن عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست.» باتوجه‌به اظهارات معظم‌له بر آن شدیم تا نگاهی بر کارشکنی‌ها و بدعهدی‌های دولت آمریکا در قبال مردم ایران بیندازیم تا پی ببریم چرا نباید با آمریکا باب مذاکره را باز کرد.

تجربه‌های شکست خورده اعتماد به آمریکا

آگاه: آبان۱۳۵۸ مهدی بازرگان، رییس دولت موقت با برژینسکی در شهر الجزیره دیدار کرد؛ دیداری که جنجال‌های فراوانی در پی داشت. در این دیدار، بازرگان به‌همراه ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه وقت و شهید مصطفی چمران، وزیر دفاع دولت موقت خواستار تحویل شاه به جمهوری اسلامی شدند که آمریکایی‌ها در این زمینه کارشکنی کرده و نهایتا هم حاضر به تحویل شاه به ایران نشدند.

عهدشکنی آمریکا در بیانیه‌های الجزایر
به‌دنبال صدور بیانیه الجزایر و امضای دستورالعمل اجرایی آن ازسوی جیمی کارتر در پایان آخرین روز ریاست‌جمهوری‌اش، در ۱۹ژانویه ۱۹۸۱/۲۹ دی ۱۳۵۹، دولت آمریکا بلافاصله حدود ۹۵۵ /۷ میلیارد دلار از دارایی‌های ایران را به حساب امانی مقرر در توافقات انتقال داد. یک روز بعد از صدور بیانیه‌ها، در ۳۰دی ۱۳۵۹، تعداد ۵۲آمریکایی آزاد و از راه الجزایر به آمریکا منتقل شدند. بدین ترتیب هرچند بحران گروگان‌گیری دیپلمات‌های آمریکایی پس از ۴۴۴روز پایان پذیرفت اما آثار و پیامدهای آن همچنان در روابط دو کشور ایران و آمریکا باقی مانده است.
تعهدات دولت ایران براساس بیانیه الجزایر ایفا شد اما دولت آمریکا از پرداخت کامل مطالبات ایران خودداری کرد و عدم پایبندی خود به مفاد بیانیه‌های الجزایر و نیز قوانین بین‌المللی را نشان داد و به‌صورت کاملا آشکار، در اجرای بیانیه‌های الجزایر کارشکنی کرد. دولت آمریکا که از بازپس‌گرفتن سفارتخانه خود و برقراری روابط سابق با ایران ناامید شده بود، علاوه بر بدعهدی در بیانیه‌های الجزایر، درحالی‌که سیاست تحمیل جنگ و تقویت تحرکات تجزیه‌طلبانه در ایران را دنبال می‌کرد، اجرای دو راهکار تکمیلی دیگر را نیز در دستورکار خود قرار داد:
۱- تعمیق اختلافات درونی نظام جمهوری اسلامی ایران با هدف ضعیف کردن نظام از طریق تقویت جریان‌های لیبرالیستی و ملی‌گرایانه از طریق اشخاصی مثل بنی‌صدر، قطب‌زاده و سایر عوامل وابسته؛
۲- کشاندن گروه‌های التقاطی و مارکسیستی به صحنه فعالیت‌های تروریستی و مسلحانه.
هرچند به‌دنبال پیگیری‌های فراوان، دولت آمریکا که با لیبرال‌ها ازجمله بنی‌صدر در ارتباط بود؛ دستور آزادکردن دومیلیارددلار از دارایی‌های ایران را صادر کرد اما سرنوشت دارایی‌های کلان ایران در پیچ‌وخم دستگاه قضایی آمریکا تعیین می‌شد و تعهدات آمریکا در بیانیه‌های الجزایر، عمدتا جنبه عملیاتی و اجرایی پیدا نکرد.
بدین ترتیب، آمریکا در موارد متعدد، اصول اساسی بیانیه‌ها مانند تعهد به عدم مداخله در امور ایران را نقض کرد. به‌علاوه، آمریکا تحریم‌های تجاری را که به موجب بیانیه‌ها ملغی اعلام کرده بود، در طول سال‌های جنگ تحمیلی و پس از پایان آن به انواع و روش‌های دیگر برقرار و حتی تشدید کرد؛ این در حالی است که تعهدات مذکور در بیانیه‌های الجزایر محدود به زمان خاصی نبود.اگرچه نقض تعهدات آمریکا در بیانیه‌های الجزایر و تحمیل خسارات سنگین به ایران، نخستین تجربه جمهوری اسلامی به شمار می‌آید، متاسفانه آخرین تجربه نبوده است، زیرا دولت آمریکا در موارد متعدد، ضمن اعمال سیاست‌های مختلف فریبنده، به نقض گسترده تعهدات و قراردادهای خود دست زده که مهم‌ترین آنها نقض تعهدات مندرج در توافق بین‌المللی «برجام» در سال‌های اخیر است که خود بحثی جداگانه را می‌طلبد. بعد از دوم خرداد، باوجود تحولات در سیاست خارجی ایران و با انعطافی که دولت‌های هفتم و هشتم به ریاست سیدمحمد خاتمی در مقابل آمریکا از خود نشان داد اما آمریکایی‌ها انعطاف دولت جدید را نشانه عقب‌نشینی آن ارزیابی می‌کردند. بدین ترتیب، این کشور در دولت اصلاحات سعی کرد به‌منظور اعمال فشار بر ایران از سه عامل حقوق بشر، تروریسم و تسلیحات اتمی و جمعی علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کند.

مذاکرات سعدآباد
در مهر سال۸۲ وزرای خارجه سه کشور اروپایی وارد ایران شدند تا برای اولین‌بار پیرامون حق غنی‌سازی جمهوری اسلامی مذاکره کنند. هدف اولیه هیات اروپایی توقف غنی‌سازی و تعلیق بود. حجت‌الاسلام حسن روحانی، رییس وقت تیم مذاکره‌کننده ایرانی، در جریان این مذاکرات عدم تزریق مواد رادیواکتیو به سانتریفیوژها را پذیرفت و بنا به گفته محمدجواد ظریف، معنای آن این بود که ایران غنی‌سازی را انجام نخواهد داد. اما زیاده‌خواهی غربی‌ها به اینجا ختم نشد، آنها می‌گفتند تمام فعالیت‌های غنی‌سازی باید معلق شود.با اتمام زمان پیش‌بینی‌شده برای مذاکرات، حسن روحانی اعلام کرد که زمان رفتن پیش رییس‌جمهور و ارائه گزارش مذاکرات فرارسیده است. وزیر خارجه آلمان با کوبیدن مشت به روی میز، هیات ایرانی را تهدید کرد و می‌گفت: اگر قبل از جلسه با رییس‌جمهور به توافق نرسیم، سوار بر هواپیما شده و به کشورهایمان بازمی‌گردیم!
درواقع ایران انتظار داشت ضمن توافقی که با اروپایی‌ها داشته است، امتیازات اقتصادی به دست آورد اما هیچ امتیازی دریافت نشد و مجبور به تعلیق بخش اعظمی از صنعت هسته‌ای شدند. پذیرش تعلیق و پروتکل الحاقی، رأسا ازسوی تیم مذاکره‌کننده به‌دلیل آنچه به آن «اعتمادسازی» می‌گفتند و بدون مصوبه مجلس پذیرفته شده بود. گمان می‌رفت باتوجه‌به وجود واژه «داوطلبانه» مشکلی پیش نخواهد آمد. اما با طراحی دقیق تیم اروپایی، روند ماجرا به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد. 

مذاکره سفرای ایران و آمریکا در بغداد
با روی‌کارآمدن دولت نهم و تاکید دولت عدالتخواه بر عدم تعلیق غنی‌سازی اورانیوم، ایران از یک‌سو به پیشرفت برنامه هسته‌ای دست یافت اما از سوی دیگر، چندین قطعنامه در شورای امنیت علیه ایران به‌تصویب رسید. به‌رغم این مسائل، رییس دولت نهم رویکردی متفاوت را نسبت‌به آمریکایی‌ها و رابطه با این کشور در پیش گرفت. نامه احمدی‌نژاد به جورج بوش در سال۱۳۸۴ ازسوی بسیاری از تحلیلگران به‌عنوان یک تابوشکنی مطرح شد.

مذاکره جلیلی و معاون وزیر خارجه آمریکا
با پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا و پیش از آغاز به کار رسمی دولت وی، اخباری مبنی بر مذاکرات ویلیام پری نماینده اوباما و مجتبی ثمره هاشمی مشاور ارشد محمود احمدی‌نژاد منتشر شد.رییس‌جمهور ایران نیز در مقاطع مختلف از تغییر ادبیات اوباما استقبال کرد. اما مهم‌ترین اظهارات احمدی‌نژاد در طول سفر به مجمع سازمان ملل متحد انجام شد که در آن سعی کرد لحن نرم‌تری را در مقابل آمریکایی‌ها در پیش بگیرد.احمدی‌نژاد در سخنانی، ایران را برای آمریکا یک فرصت دانست و در جایی دیگر با حمایت از شعار تغییر اوباما اعلام کرد: «در صورت تحقق این تغییر ملاقات ایران و آمریکا در هر زمان و در هر مکانی می‌تواند رخ دهد.» از سوی دیگر، باراک اوباما در مبارزات انتخاباتی خود بر گفت‌وگوی بدون پیش‌شرط با جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده بود.
با این حال، اندکی پس آغازبه‌کار دولت دهم، سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و ویلیام برنز، معاون وزیر امورخارجه در حاشیه مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در ژنو، به‌صورت دوجانبه گفت‌وگو کردند. محور این مذاکره، پرونده هسته‌ای ایران بود. دیدار مقامات دو کشور در این سطح، از فروردین سال‌۵۹ که روابط رسمی میان دو کشور قطع شد، بی‌سابقه بوده است. سرانجام مذاکرات ایران و آمریکا برخلاف آنچه بسیاری می‌پنداشتند با سیاست‌های دوگانه این کشور نتیجه‌ای دربرنداشت.

ترامپ و پاره‌کردن برجام

سال۲۰۱۵ توافق هسته‌ای میان ایران و ۱+۵ منعقد شد. ایران در دی۱۳۹۴ طبق برجام بزرگ‌ترین عملیات تخریب هسته‌ای جهان را با تزریق بتن به محورهای مرکزی رآکتور اراک تکمیل کرد! تمامی گام‌های متعهدشده در قطعنامه ۲۲۳۱ را به‌سرعت و در عرض یکی دوماه عملی کرد. حالا نوبت آمریکا بود که تعهدات اقتصادی خود را انجام دهد اما اینگونه نشد. حمیدرضا آصفی، سفیر اسبق ایران در فرانسه و آلمان دراین‌باره می‌گوید: «نقض برجام از زمان بایدن (در سمت معاون رییس‌جمهور) و اوباما شروع شد. آمریکا در زمان اوباما و معاون‌اولی بایدن به تعهدات مالی، بانکی، بیمه‌ای و کشتیرانی خودش در چارچوب برجام پایبند نبود و از همانجا نقض تعهدات را شروع کرد.»دست آخر، مسیری را که اوباما شروع کرد، ترامپ با خروج از برجام یا به‌اصطلاح پاره‌کردن آن به پایان رساند. او در ۱۸اردیبهشت ۹۷ با زیرپاگذاشتن برجام و قطعنامه۲۲۳۱ سازمان ملل متحد، از برجام خارج شد و اعلام کرد که به هیچ توافقی در این زمینه پایبند نیست و تحریم‌های بسیار شدیدی را نسبت‌به قبل از برجام، علیه ایران اعمال خواهد کرد.آنچه یادآوری شد همه سیاست‌های خصمانه آمریکا علیه ایران اسلامی نبود، فقط به مهم‌ترین عناوین آن پرداخته شد؛ ازاین‌رو آیا باز باید به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؟ باز باید عده‌ای در محافل سیاسی و رسانه‌ای خود صحبت از مذاکره با آمریکایی کنند که به‌دنبال فشار و تحریم «ملت ما» است؟ خیر! سیاست «انقلاب ۵۷» تغییر نکرد؛ آمریکا دشمن ما بود، هست و خواهد بود. هیچگاه به دشمن اعتماد نمی‌کنیم و با او پای میز مذاکره حاضر نمی‌شویم.

تحری مهای رؤسای جمهور پیشین آمریکا علیه ایران

کارشکنی‌های آمریکایی‌ها علیه انقلاب نوپای ایران همچنان استمرار داشت و هریک از رؤسای جمهور (دموکرات یا جمهوری‌خواه) پس از استقرار در کاخ سفید سیاست‌های تحریم را در قبال ایران با شدت اعمال می‌کردند؛ ازاین‌رو به اقدامات سه رییس‌جمهور پیشین ایالات‌متحده در خصوص ایران اشاره می‌شود.

اقدامات جیمی کارتر در سال ۱۳۵۹:
۱- بلوکه کردن همه اموال و دارایی‌های ایران در آمریکا
۲- ممنوع کردن تمام مبادلات دلاری ازسوی بانک‌های آمریکایی با بانک‌های ایرانی
۳- مسدود کردن حساب‌های بانکی ایران در بانک‌های آمریکایی

اقدامات تحریمی رونالد ریگان در سال ۱۳۶۶:
۱- ممنوع کردن ورود هرگونه کالای ایرانی به آمریکا
۲- ممنوع کردن فروش تکنولوژی‌های دومنظوره به ایران
۳- بین‌المللی کردن تحریم فروش فن‌آوری‌های پیشرفته به ایران
۴- گنجاندن موضوع روابط فنی و اقتصادی با ایران در دستور کار اجلاس هفت کشور صنعتی موسوم به «جی ۷»

اقدامات تحریمی بیل کلینتون در سال ۱۳۷۴:
طرح او ازسوی سناتور داماتو تهیه و به طرح «داماتو» معروف شد.
۱- تحریم خرید نفت و هرگونه معامله مالی و پولی با ایران
۲- ممنوعیت انتقال اعتبارات و مبادله ارز
۳- ممنوعیت نقل و انتقال هر نوع دارایی متعلق به ایران و ایرانیان
۴- ممنوعیت صدور پروانه صادرات مجدد
۵- ممنوعیت ورود کالا و خدمات ایرانی به آمریکا
۶- محرومیت شرکت‌های آمریکایی سرمایه‌گذار یا شرکت‌هایی که بخشی از سهام آنها آمریکایی است از سرمایه‌گذاری در امور مربوط به توسعه و بازسازی صنایع نفتی ایران.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.