۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۲
کد خبر: ۱۰٬۷۴۷

یک عاشقانه آرام میان دو غریبه آشنا

فریبا اشوئی ـ نویسنده و منتقد سینما

«دختری با کفش‌های کتانی»، «من ترانه ۱۵سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و امسال هم در۴۳امین جشنواره فیلم فجر، فیلم جدید رسول صدرعاملی با عنوان «زیبا صدایم کن» چهارگانه رسول صدر عاملی را کامل کرده است.

آگاه: چهارگانه‌ای در ژانر درام، تم اجتماعی و با موضوع دختران نوجوان. موضوعی که به‌نظر می‌رسد یکی از دغدغه‌های مهم فیلمساز در حوزه سینمای اجتماعی است و صدالبته که دغدغه قابل‌تاملی هم محسوب می‌شود، چراکه تربیت و پرورش نسل آینده جامعه همواره در دامن همین گروه خاص و حساس جامعه خواهد بود؛ جامعه‌ای که در تلاطم اتفاقات و رویدادهای مهم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی گوناگون تحولات مثبت و منفی فروانی را پشت سر گذاشته و همچنان نیز تاثیرات و تحولات مهم دیگری نیز پیش روی خود دارد، یقینا بی‌تاثیر بر زندگی افراد آن جامعه به خصوص نسل نوجوان و جوان آن نخواهد بود.
شیوه کاری رسول صدرعاملی به‌عنوان فیلمساز در روایت زیسته دختران نوجوان فیلم‌هایش، درحقیقت یافتن چالش‌های شخصیتی و بال و پر دادن به آن چالش و... نهایتا هم وَرزدهی آن شخصیت با چالش پیش رویش است. این چالش‌ها عمدتا محصول کاستی‌ها و نواقص درونی شخصی، خانواده یا جامعه‌ای هستند که شخصیت در آن زیست کرده و می‌کند. فرآیندی که عمدتا در خلق قهرمان همه قصه‌ها تعقیب می‌شود. اما قهرمانان این گونه خاص فیلم‌های صدرعاملی خیلی آرام و صبورانه به قهرمان تبدیل می‌شوند. آنقدر آرام پوسته‌شان را می‌شکنند و جوانه می‌زنند که مخاطب برای درک این تولد، نیازمند ثبت تک‌تک دقایق و ثانیه‌های روایت است. نوعی تایم‌لپس که مخاطب بتواند زمان و مسیر را برای خود و قهرمانش آرام و با جزئیات مرور کند.
«زیبا صدایم کن» یک عاشقانه آرام میان دو غریبه آشناست. میان کودکی بدسرپرست با پدری عاشق که دیرزمانی است نبوده و اکنون هم که بازگشته، مُهر جنون بر پیشانی دارد. میان کودک بدسرپرست و مادری که او هم نبوده درحالی‌که همیشه بوده، بوده است اما در جایی دور، در جایی نزدیک. همین نزدیکی‌ها در امتداد خط‌بلند اتوبوس واحدی که جنوب تهران را به شمالش متصل می‌کند و جایی خیلی دور تا پشت خیال یک قاب عکس کنار فرمان یک وسیله نقلیه عمومی.
جنون پدر درحقیقت ارمغان جامعه‌ای مجنون است که او را قربانی اعتماد و صداقتش کرده است و جنون مادر به‌واسطه ناامنی همان جامعه؛ جامعه‌ای که در آن زیست متعارفی برای شهروندان تعریف و کد گذاری نشده و سرگردانی روزی رایج مردمانش بوده است.
شکل و اندازه روابط و برخوردهای شخصیت‌ها در این جنس سینمای صدر عاملی از حلقه‌های کوچک به بزرگ تهاجمی و از حلقه‌های بزرگ به کوچک تسلطی است. اما سرانجام کار او این قاعده را می‌شکند و روایت را منطبق بر مهم‌ترین قانون فلسفه و ریاضی، که همان پارادوکس (یگانگی و جمع اضداد) است از آشفتگی به نظم و از نفرت به عشق می‌رسد.
دختران نوجوان چهارگانه صدر عاملی ابتدا زخمی خارها هستند و در پایان در میان همان خارزار گُل می‌دهند و شکوفا می‌شوند. شکوفایی این دختران یعنی کاشت بذر امید برای آینده‌ای که جایی برای کینه و نفرت در آن نیست و آدم‌ها یکدیگر را دوست خواهند داشت. همچنین معرفی چهره‌های جوان و مستعد از دیگر اتفاقات خوب سینمای اجتماعی رسول صدرعاملی است. پگاه آهنگرانی، ترانه علیدوستی، سوفی کیانی و بالاخره ژولیت رضاعی در نقش زیبا ازجمله این استعدادها هستند که اثرگذاری و مانایی قابلی در حوزه بازیگری سینما داشته‌اند و توانستند متکی بر این پرورش و شکوفایی استعدادهایشان سال‌های در سینما بمانند و نقش‌های اثرگذار متعددی را ایفا کنند.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.