آگاه: رسول صدرعاملی، کارگردانی است که دغدغه گروه سنی نوجوان را دارد؛ همان رده سنیای که در کشورمان خیلی جدی گرفته نمیشود و معمولا در طبقهبندیها، کنار رده سنی «کودک» قرار میگیرد. صدرعاملی هم با همان سکانس اول این موضوع را بهخوبی نشان میدهد؛ اینکه دختری در آستانه ۱۸سالگی قرار دارد و جزو رده سنی نوجوان به حساب میآید اما نزد قاضی آمده که بگوید بیشتر از سنش میفهمد و با گرفتن گواهی رشد در جامعه بیشتر جدی گرفته شود.
صدرعاملی که سالها قبل هم با ساخت فیلمهایی چون «من ترانه پانزده سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» به گروه سنی نوجوان پرداخته بود، یکبار دیگر نشان داد که سینمای اجتماعی زنده است و هنوز نفس میکشد، بهشرطی که قصه خوبی برای تعریف کردن وجود داشته باشد. او با روایت داستان در خیابان ولیعصر(عج) تهران، نهتنها یک جغرافیای آشنا را به مخاطب ارائه میدهد، بلکه روزمرگی و پیچیدگیهای روابط انسانی را در این مکان به تصویر کشیده است.
صدرعاملی در نشست خبری فیلمش، درباره دشواری کار در خیابان ولیعصر(عج) گفت: تولید این فیلم برای ما شرایط خیلی سختی داشت و ما نمیتوانستیم خیابان ولیعصر(عج) را با دکور بسازیم. ۷۰درصد فیلم نمای بیرونی بود؛ البته تجربه فیلم «دختری با کفشهای کتانی» نیز به من خیلی کمک کرد. تمام بازیگران فیلم هنرور هستند و کنترل برخی آنها واقعا سخت بود.
این کارگردان باسابقه در این نشست با اشاره به اینکه نسبتبه آینده امیدوار است، به شکاف نسلی بین نسل دهه۵۰ و نسل زد پرداخت و توضیح داد: این دو نسل خیلی از هم دور افتادهاند و درک کاملی از هم ندارند. اما در واقعیت اینگونه نیست و عواطف و رابطه پدر و دختری اگر به یک رفاقت منجر شود، میتواند منجی باشد. هر عاشقانهای تاریخمصرف دارد اما اگر عاشقانهای در دل رفاقت و کنارهم بودن تعریف شود، اتفاقات بزرگی رقم میزند. یکی از انتقاداتی که خیلیها به فیلم داشتند، وارد کردن نقش مادر خانواده به فیلم است که در کتاب وجود ندارد. میلاد صدرعاملی که یکی از سه نویسنده فیلم است دراینباره گفت: یکی از تفاوتهای اصلی این فیلم با کتاب این بود که ما باید مادر را وارد قصهمان میکردیم، زیرا آقای صدرعاملی دوست داشتند این اتفاق رخ دهد. قرار بود که اعضای این خانواده در پایان فیلم مجددا دور هم جمع شوند.
کارگردان «زیبا صدایم کن» درباره ایده تولید این فیلم گفت: پنج سال پیش کانون پرورش فکری کتاب آقای فرهاد حسنزاده به نام «زیبا صدایم کن» را به من دادند. من کتاب را خواندم و احساس کردم که برای ساختن فیلم سینمایی بسیار مناسب است. مشکل من این بود که داستان کتاب برای ۱۵سال پیش بود و باید بهروز میشد. از فرهاد عزیز اجازه گرفتم و او بزرگمنشانه اجازه داد که داستان را بهروز کنیم. متاسفانه چندبار برای نگارش فیلمنامه تلاش کردیم اما به نتیجه نرسید. یکبار کامپوزیا پرتوی شروع کرد که کرونا گرفت و درگذشت، پس از آن اصغر عبدالهی کار را شروع کرد. او آرش صادقبیگی را به من معرفی کرد و ازآنجاکه من، میلاد و محمدرضا سالها با هم کار میکنیم قرار شد این سه نویسنده با هم فیلمنامه را بنویسند.
فیلمی که با دیدنش دلتنگ پدرتان میشوید
صدرعاملی در «زیبا صدایم کن» مسیر سختی را در روایت داستانش انتخاب کرده است. او یک پدر پرایراد و مشکلدار را جلوی تماشاگر گذاشته و از او میخواهد که دوستش داشته باشد. دوست داشتن چنین پدری با آن گذشته تاریک و وضعیت تلخ امروز خیلی کار سختی است. اما نکته شگفتانگیز ماجرا همینجاست که ما در پایان فیلم نهتنها این پدر پرایراد و مشکلدار را دوست داریم که دلمان برای پدر خودمان هم تنگ میشود و دوست داریم بلافاصله از سالن سینما بیرون بیاییم و پدر را در آغوش بکشیم. این یعنی صدرعاملی کار سخت را انجام داده و موفق شده فیلمی بسازد که تماشاگر در آن پدر را دوست دارد. این در جشنوارهای که پدرکشی بدجوری در آن باب شده است، یک دستاورد بسیار بزرگ به حساب میآید. صدرعاملی در «زیبا صدایم کن» به مفهوم پدر احترام میگذارد و به ما اجازه میدهد همراه زیبا رابطه ازدسترفته یک دختر و پدر را بازسازی و کشف کنیم. ما پلهپله با پدر همراه میشویم و همراه او و دخترش در خیابانهای بیرحم تهران پرسه میزنیم تا فقط متوجه یک چیز شویم؛ اینکه ارزشش را داشت خسرو برای داشتن دخترش آن کارها را بکند. به همین خاطر است که وقتی خسرو پشت دخترش درمیآید کیف میکنیم و زمانی که از او عذرخواهی میکند، ستایشش میکنیم.
فقط ای کاش رسول صدرعاملی برای اکران عمومی فیلمش یک فکر اساسی برای پایان آن بکند. پایان فعلی، زیادی سانتیمانتال است و آن حال و هوا و اتمسفر دوستداشتنی را که در سراسر فیلم جریان داشت خراب میکند. با درآوردن فصل پایانی هم فیلم منسجم میشود هم حال و هوای زیبا و دوستداشتنی آن خدشهدار نمیشود. چون این فیلم داستان یک پدر است؛ پدری که با تمام ضعفهایش بهترین بابای دنیاست. خوشبختانه امسال علاوهبر زیبا صدایم کن، فیلم «بچه مردم» به کارگردانی محمود کریمی هم برای مخاطب نوجوان ساخته شده و آن هم جزو فیلمهای مورد استقبال جشنواره هم از طرف مردم و هم از طرف اهالی رسانه است. استقبال از این دو فیلم در ایام جشنواره فیلم فجر، نشان داد که اگر کار خوب در این حوزه ساخته شود مخاطب وجود دارد و دیگر لازم نیست دوستداران سینما از سر ناچاری و بهخاطر نبودن فیلم مناسب به سالن نمایش فیلمهای کمدی پناه ببرند. به گفته مدیرکانون پرورش فکری کودک و نوجوان، این مرکز ساخت فیلمهای مناسب رده نوجوان را در دستورکار خود دارد و قرار است فیلمهای بیشتری دراینباره ساخته شود.
همکاری مجید مجیدی با کانون پرورش فکری
حامد علامتی، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درخصوص همکاری کانون با رسول صدرعاملی بعد از سالها دوری گفت: کانون حدود دو سال است که وارد سینمای اقتباسی شده است و از کتابهای کانون اقتباس و فیلمنامههایی را تهیه میکنیم. اولین کار هم باغ کیانوش بود که با همکاری حوزه هنری تولید شد. زیبا صدایم کن هم از کتابهای کانون بود که آقای صدرعاملی فیلم آن را ساخت. وی افزود: کانون تصمیم دارد هم از فیلمسازان کاراولی و هم افراد بنام و خاک صحنهخورده برای تولید آثار بهره ببرد. باغ کیانوش و در آغوش درخت فیلماولی بودند و زیبا صدایم کن هم اثر فیلمساز باسابقه است. یکی از اولویتهای ما فیلمسازی درباره نوجوانان است؛ البته کودکان و خانواده هم مدنظر هستند اما نوجوان اولویت است. بچه زرنگ برای کودکان بود، باغ کیانوش برای نوجوانان و زیبا صدایم کن برای نوجوان و خانواده است. امروز شرایط اقتضا میکند که بیشتر برای نوجوانان کار کنیم. وی افزود: در این فیلم بر احیای نقش پدر تاکید داریم. در سالهای اخیر در سینما نسبتبه نقش پدر بیمهری شده است. درعینحال نشان دادیم که نسل زد، نسل خوبی است و حتی وقتی دختر فیلم پدر و مادر بالای سرش نیست، عفت خود را حفظ میکند و نهایت باعث شکل گرفتن خانواده میشود. یکی از سینماگران بهنام که با ما همکاری میکند، مجید مجیدی است که فیلمبرداری فیلم او در چابهار در حال انجام است. این فیلم مضمونی با محور عدالت آموزشی دارد.
معرفی کتاب زیبا صدایم کن
کتاب «زیبا صدایم کن» از آثار مهم و پرچالش فرهاد حسنزاده است که درونِ جامعه اتفاق میافتد و شخصیتها را با شرایط مختلفی مواجه میکند و میتواند علاوه بر مخاطب نوجوان مخاطب بزرگسال را نیز به فکر وادارد و معضلات جامعه را از دریچه دیگری ببیند. چاپ اول این کتاب سال۱۳۹۴ ازسوی انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان منتشر شده و در مدت زمان کمی توانست محبوبیت بسیاری در داخل و خارج از ایران به دست بیاورد. «زیبا صدایم کن» سال۲۰۱۸ از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در میان سه اثر ایرانی راهیافته به فهرست افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان قرار گرفت و بهعنوان کتاب برگزیده شورای کتاب کودک در بخش داستان تالیفی، نامزد جایزه لاکپشت پرنده، نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و نامزد جایزه کتاب برای کودکان با نیازهای ویژه (IBBY) شناخته شد.
فرهاد حسنزاده متولد سال۱۳۴۱ و از نویسندگانی است که در تمامی حوزههای ادبی از داستان کودکان، نوجوانان تا رمان برای بزرگسالان دست به نگارش زده است. او نوشتن را از دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان آغاز کرد و تا کنون بیش از ۸۰اثر چاپ شده است. او جدای از تسلطش بر داستاننویسی، دنیای نوجوانها را هم خیلی خوب میشناسد و برخلاف خیلی از نویسندههای این عرصه که مدام درحال درجا زدن هستند، با هر رمان، گامی به جلو برمیدارد.
این رمان اگرچه درباره یک نوجوان ۱۵ساله است اما (جدا از اینکه بیتردید نوجوانان شهری این روزگار ضعیفتر از نوجوانان دهههای پیش هستند) از این جنبه ارزشمند است که نشان میدهد مواجهه با رنجی از این جنس چطور میتواند مایه پوستاندازی کودک و وارد شدن او به دوره نوجوانی شود. دورهای که قراردادهای زندگی تغییر میکند و نوجوان باید ایستادن روی پای خودش را تمرین کند. بااینحال حسنزاده اصلا قصد قهرمانبازی ندارد. پایانبندی او بسیار لطیف است و دل مخاطب را به درد میآورد.
نظر شما