آگاه: وی افزود: مهم اینکه پذیرش خواستهها در این دو زمان را مشروط نکردهاند؛ یعنی قطعی است. اینکه ما این ندا را نمیشنویم مربوط به ثقل سامعه نیست، بلکه به نقص سلوک ما ارتباط دارد. یعنی چشم و گوش ما، ملکوتبین و ملکوتشنو نیست.
حضرت امیر(ع) فرمودند: بر شما باد به کثرت دعا و استغفار در ماه رمضان. دعا بلا را دفع میکند و استغفار گناهان شما را محو میکند. ازبینبردن عمل گناه بهواسطه توبه اتفاق میافتد و ازبینبردن اثر گناه بهواسطه استغفار. مقصود حضرت امیر(ع) این است که علاوهبر ذکر استغفار، ادعیه استغفار را نیز بخوانید. مانند: استغفار هفتاد بندی از امیرالمومنین(ع). حضرت این استغفار را هر روز بعد از نماز صبح میخواندند.
علوی تهرانی بیان کرد: اگر بتوانید هر شب ۱۰بند از این استغفار را بخوانید، در طول یک هفته یکبار کامل آن را خواندهاید؛ و این مسئله به ازبینبردن اثر گناهان شما کمک شایانتوجهی میکند؛ درنتیجه در لیالی قدر نه عمل گناه در پرونده شما وجود دارد و نه اثر گناه. این استاد حوزه علمیه گفت: رسول خدا فرمودند: قسم به آن کسیکه جان من در دست اوست، هرکس در هر شب و روز از ماههای رجب و شعبان و رمضان سوره فاتحه، آیهالکرسی، سوره کافرون، سوره ناس و سوره فلق را (هر کدام) سه بار قرائت کند؛ و درعینحال سه مرتبه «سبحانالله و الحمدلله و لاإلهإلاالله و اللهأکبر و لاحول و لاقوة إلا بالله العلی العظیم»، و سه مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد» و سه مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عل کل نبی» و سه مرتبه «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» را بگوید و به چهارصد مرتبه «أستغفر الله و أتوب إلیه» ختم کند، خداوند گناهان او را میبخشد و در روز عید فطر به او ندا میدهد: ای بنده من! تو حقیقتا و حقیقتا دوست خاص من هستی. در حدیث، ترتیب آیات و اذکار بیکموکاست به همین صورت باید حفظ و ادا شود؛ البته شروع این دستورالعمل از ماه رجب است؛ اما اگر کسانی هستند که نتوانستهاند انجامش بدهند، از فردا شروع کنند. در ماه رمضان هم به ذکر استغفار توصیه اکید شده و هم به مناجات استغفار.
وی درباره انسان از نگاه قرآن گفت: ما در دنیا مسافر هستیم و مبدأ حرکت ما هم نفس بهیمی و نفس سبعی است. سیر این حرکت هم در مراتب نفس است که از «نفس اماره» شروع میشود و به «نفس مرضیه» پایان مییابد. همه ما باید به نفس مرضیه برسیم؛ لذا شناخت نفس و مراتب آن وجوب پیدا میکند. در مسیر این سفر روحانی، همچون سفرهای مادی موانعی وجود دارد که مهمترین این موانع هوای نفس است. پس علاوهبر شناخت نفس، شناخت هوای نفس هم واجب است. حضرت امیر(ع) فرمودند: بالاترین حکمت، معرفت نفس است.
آنچه باشیم که خداوند اراده کرده است
علویتهرانی با بیان اینکه حقیقت انسان آنچنان ظرفیتی دارد که میتواند انعکاسدهنده تمام خلقت و تمام عوالم باشد اظهار کرد: اینکه علما و عملا میتواند تشبه به خداوند پیدا کند. این، حکمت است. در نتیجه راه رسیدن به حکمت، شناخت نفس است. کسیکه عالَم علم در او انعکاس پیدا کرده، در جای خود دَرِ خیبر را از جا میکند؛ و در جای خودش هم وقتی به همسرش جسارت میکنند، هیچ اقدام عملی انجام نمیدهد. ایشان میشود: حکیم. حضرت امیر(ع) فرمودند: هر کس نفسش را شناخت، یقینا پروردگار خود را شناخته است. در یک حدیث دیگر این فرمایش را تفسیر کردند: تعجب میکنم از کسیکه به خودشناسی نرسیده است، چگونه قادر است پروردگار خود را بشناسد؟ پس خودشناسی یک امر واجب است.
وی با تاکید بر اینکه تنها راه شناخت و رسیدن به پروردگار شناخت نفس است، عنوان کرد: تنها راه شناخت عوالم وجود نیز شناخت نفس است. حضرت امیر در حدیثی دیگر فرمودند: کسیکه خود را نشناسد از راه نجات دور است. ما در زیارت امامحسین(ع) میگوییم: السلام علیک یا باب نجاة الامة. کسیکه به خودشناسی نرسیده باشد، از این لطف امام حسین(ع) به دور است. امام هادی(ع) فرمودند: کسیکه نفس خود را نشناخته باشد، از شر او در امان نیستی.
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: حضرت امیر(ع) فرمودند: هر کسیکه به نفسش غش کند آن را بیارزش بداند، هرگز نمیتواند خیرخواه دیگری باشد. اولین مرتبه خیرخواهی، تربیت اولاد است. باز هم امیرالمومنین(ع) فرمودند: کسیکه به ارزش خود ناآگاه باشد، به گمراهی میافتد.
انسان، گل سرسبد عالم خلقت است
وی افزود: در بهشت یکی از حسرتها این است که به شخص بهشتی نشان میدهند در دنیا قرار بوده است که به چه جایگاهی برسد. حدود ۱۷آیه در قرآن درباره این مسئله است؛ برای مثال انسان، گل سرسبد عالم خلقت است، یعنی در نهاد انسان این استعداد قرار داده شده است که گل سرسبد خلقت باشد: او خدایی است که همه آنچه را از نعمتها در زمین وجود دارد، برای شما آفرید.
علوی تهرانی ادامه داد: انسان موجودی عزتمند و برتر از تمام مخلوقات است. بهیقین فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم... و آنها را بر همه آفریدههای خود برتری کامل دادیم. یعنی انسان میتواند به جایی برسد که از مَلک هم بالاتر برود و دیگر اینکه انسان موجودی است که با خداوند دارای نسبت است و مَلک دارای این خصوصیت نیست؛ چون مَلک با خداوند تناسب دارد: هنگامی که انسان را متعادل قرار دادم و در او از روح خود دمیدم.
وی افزود: البته از خداوند چیزی جدا نشده، چون خداوند دارای مقام احدیت است؛ یعنی بسیط است و دارای اجزا نیست. اما وقتی میخواهد از حقیقت روحانی خود صحبت کند، میفرماید: و نفخت فیه من روحی. یعنی انسان انتساب به خدا دارد. و درنهایت اینکه انسان خلیفه خداوند روی زمین است. قرآن میفرماید: یقینا من در زمین جانشینی قرار میدهم. یعنی همه ما باید آیت الهی و نمایشگر الله باشیم. فرشتگان به خداوند گفتند: ما تو را همواره با ستایشت تسبیح میگوییم و تقدیس میکنیم. اما خداوند فرمود: من چیزی میدانم که شما از آن آگاه نیستید. یعنی من «آدم» میخواهم؛ نه «عابد». یعنی انسان موجودی است ماورای فهم مَلک؛ که اولصفِ عالَم ملکوت است. ما باید این حقایق را بفهمیم و یقین کنیم. اگر کسی به ارزش خود واقف شد و یقین کرد که گل سرسبد عالَم خلقت، برتر از همه مخلوقات، دارای نسبت با خداوند متعال و خلیفه خدا روی زمین است، دیگر بهواسطه هواپرستی و هوسرانی، به این حقایق خدشه وارد نمیکند. چون ارزش ندارد که با یک هوس، نسبت خود با خداوند را خدشهدار کند. این همان چیزی است که ما از آن به دور هستیم.
علوی تهرانی در پایان خاطرنشان کرد: فایده معرفت نفس این است که وقتی شما این حقیقت را فهم و یقین کنید که منتسب به خدا هستید، یک «حکمت»ی از شما صادر میشود. و میگویید: حتی اگر بهشت و جهنم هم نباشد، خداوند شایسته عبادت شدن است. اگر فهمیدید و یقین کردید که گل سرسبد نظام خلقت هستید، دیگر با گناه به این مسئله خدشه وارد نمیکنید. بسیاری از افراد هستند که در امور خیریه فعالیت دارند؛ یعنی: تعاون دارند؛ اما این کمال نیست. چون تعاون در حیوانات هم وجود دارد. اساسا تعریف انسان، «انسان ناطق نیکوکار» نیست؛ بلکه «انسان ناطق منسوب به الله» است؛ بنابراین، ما چرا نباید آن چیزی باشیم که خداوند متعال اراده فرموده است؟
نظر شما