آگاه: یکی از آنها برهمخوردن اکوسیستم و زیست آبی و پوشش گیاهی منطقه است که تبعات زیستی فراوانی در زندگی اهالی منطقه دارد. در این میان خداحافظی با گونههای منحصربهفرد و بومی جانوری و گیاهی ایران یکی از غمانگیزترین داستانهاست. گمنامترین آنها ماهی «آفانیوس اصفهانی» است که بومی کشور ما و حوزه آبریز زایندهرود و تالاب گاوخونی است. این ماهی که نقش اساسی در حفظ سلامت آب و اکوسیستم منطقه دارد، به دنبال چالشهای آبی فلات مرکزی ایران در سالهای اخیر در فهرست گونههای در خطر انقراض قرار گرفته است. خبر خوش اینکه یک گروه مردمی منطقهای با مدیریت فرشته عالمشاه در پی ایجاد یک دغدغه شخصی، دستبهکار حفاظت از آن شدهاند. بر این اساس «آگاه» پای صحبتهای این بانوی دغدغهمند نشسته است تا از اهمیت حفظ ماهی آفانیوس برای حفظ سلامت اکوسیستم منطقه گفتوگو کند. شرح این گفتوشنود کوتاه در ادامه از نظر میگذرد.
چطور شد که به سرنوشت آفانیوس علاقهمند شدید؟
من سالهاست که در حوزه هنر محیطی فعالیت میکنم و ازآنجاکه همسرم اهل منطقه جرقویه اصفهان است، با فضا و طبیعت آنجا آشنا بودم. در سال ۱۳۹۴ برای برگزاری رویدادهای هنری در شاخه هنرهای محیطی و دیگر هنرهای معاصر، هنرمندسرا و اقامتگاه بومگردی در آنجا ایجاد کردم و در آن رویدادها و جشنوارههای مختلف هنری را برگزار کردیم. در جریان این رفتوآمدها و طی برگزاری یک نمایشگاه محلی نوروزی که درباره طبیعت منطقه برگزار کردیم، با چند نفر آشنا شدم که به این مباحث علاقهمند بودند و بعد از آن باتوجهبه اینکه در آن منطقه فعالیت زیادی در مورد حفاظت از محیطزیست انجام نمیشد و اداره محیطزیست در آنجا شعبهای ندارد، خودمان به صورت خودجوش حفاظت از محیطزیست را شروع کردیم. در جریان آموزش مردمی و شناسایی گونههای منطقه؛ با این ماهی آشنا شدیم ولی آن موقع نمیدانستیم که در خطر انقراض است. تا سال ۹۸ که در رویداد چشمانداز تالابها به نام سیپا در اداره کل حفاظت از محیطزیست استان اصفهان، پوستر آفانیوس را دیدم. وقتی به کارشناس اداره گفتم که ما بدون اینکه از حساسیت زندگی این ماهی اطلاع داشته باشیم، در حال حفاظت از آن در قناتها و چشمهها هستیم، کسی باور نمیکرد همان باشد؛ چون در فهرست گونههای در خطر انقراض معرفی شده بود. با پیگیریهای فراوان، اساتیدی مانند دکتر اسدالله و دکتر کیوانی که این ماهی را شناسایی و فهرست کرده بودند، آشنا شدم و در نهایت بعد از ۸ ماه دوندگی و برگزاری جلسه مشترک بین مسئولین شیلات، نمایندگان محیطزیست، دانشگاه صنعتی و مسئولان محلی منطقه، موفق شدیم تاییدیه این را بگیریم که ماهیهای تحت حفاظت ما همان آفانیوس در معرض انقراض است. بعد از آن و باوجود داشتن تاییدیه هم بازخورد مثبتی از سوی مسئولان نگرفتیم و هم احساس کردیم مردم منطقه هم هنوز آمادگی پذیرش چنین موضوعی را ندارند و اگر بخواهیم حساسیت و ماهیت این ماهی را اعلام عمومی کنیم، ممکن است که ماهیها به خطر بیفتند. تا تابستان ۱۴۰۲ در سکوت به حفاظت ادامه دادیم.، اما وقتی به دلایل مختلف تهدیدات زیاد شد، اعلام کمپین کردیم و همه را مطلع کردیم و فعالیتهایمان را هم خیلی جدیتر انجام دادیم.
برای حفظ این گونه چه کارهایی انجام میدهید؟
در سه حوزه در این رابطه کار میکنیم. اولین و مبناییترین کارمان آموزش مردم بود. چون این ماهیها خیلی در دسترس مردم منطقه هستند، بنابراین یکی از مطالب مهم، همکاری مردم در این زمینه است. برای همین بهصورت خیلی جدی روی آموزش کار میکنیم و طی دوسال گذشته، نتیجه خیلی خوبی گرفتیم. روی مدارس متمرکز شدیم، همچنین کشاورزان همکاری خوبی با ما داشتند. در نتیجه با نصب بنر و تشکیل تیمهای دانشآموزی و مردمی کار به جایی رسیده که همه بهخوبی این ماهی را میشناسند و ارزشش را میدانند. در این میان با کمک کشاورزان، لایروبی سنتی را در زیستگاه این ماهی احیا کردیم و ماشینهای مکانیزه که یکی از دلایل آسیب به زیستگاه و جمعیت ماهیها بود را حذف کردیم. بخش دیگر کارمان بهسازی زیستگاهها است. به این صورت که ایرادات و مشکلات زیستگاهها را برطرف میکنیم. مثلا گونههای مهاجم و غیربومی که جمعیت این ماهی را تهدید میکنند، بچهها و تخمهای این ماهی را میخورند و با این ماهی رقابت غذایی دارند، را کم میکنیم. علاوهبر این در جاهایی که زیستگاه نیاز به تغییر طبیعی داشته باشد، آن را انجام میدهیم. کار سوم هم ایجاد زیستگاههای امن طبیعی است که در حال حاضر در حال ایجاد اولین آن در منطقه جرقویه هستیم.
توصیفی از محل زندگی آفانیوس بیان کنید.
منطقه جرقویه چسبیده به تالاب گاوخونی است و در حوضه آبریز آن قرار دارد. آفانیوس چند میلیون سال است که در منطقه وجود دارد. یعنی قبل از اینکه انسانها در این منطقه باشند، فضای آبی منطقه خیلی گسترده بوده و اینجا زیستگاه این ماهی بوده است. ازآنجاکه آفانیوس به آبهای گرمتر علاقهمند است، الان در رودخانه زایندهرود مقداری بالاتر از شهر اصفهان که آب آن گرمتر است، زندگی میکند. همچنین در خود تالاب گاوخونی و حوضههای اطراف آن یعنی چشمهها، قنوات و زهآبها ممکن است هنوز این ماهی باشد. ولی جمعیتش کم و در خطر است. چون جمعیت ماهی باید میلیونی باشد که بگوییم زیست خوبی دارد.
تداوم نسل این ماهی برای اکوسیستم منطقه چه فایدهای دارد؟
این گونه ماهی لاروخوار و از خانواده کپورماهیها، کوچک و شکارچی است. وقتی حشرات روی سطح آب تخم میگذارند و این تخم به لارو تبدیل میشود، آنها را میخورند و به این صورت بیماری مالاریا یا بیماریهای دیگری را که بهوسیله حشرات منتشر و منتقل میشوند را کنترل میکنند و باعث سلامت مردم میشوند. از طرفی وقتی اکوسیستم سالم باشد، این ماهیها هم سالم هستند. بنابراین حساسیت آنها به سلامت آب و محیط، به کنترل سلامت آب و به تبع آن سلامت مردم کمک میکند که یکی از مهمترین نقشهای آن در بهبود محیطزیست است. مثلا در یکی از مناطق زندگی آنها متوجه وجود لکهها و قارچهایی روی بدن آفانیوس و شیوع بیماری در بین آنها شدیم. وقتی تحقیق کردیم و منطقه را جستجو کردیم متوجه شدیم که تانکرهای حمل فاضلاب در بالادست، فاضلاب انسانی خالی میکنند که وارد مزارع هم میشد و ما این را از بدن ماهیها متوجه شدیم و پیدا کردیم و جلویش را گرفتیم.
خشکشدن زایندهرود چه تعداد از اینگونهها را در معرض خطر انقراض قرار میدهد؟
الان تعداد ماهیهایی که جریان آب با خودش میآورد، کم شده است. از طرفی باز و بسته کردن مداوم آب زایندهرود باعث آسیب جدی به اکوسیستم منطقه میشود. در نتیجه جمعیت ماهیها و سایر آبزیانی که در مسیر آب حرکت میکنند، بهمرور کم و کمتر میشود. زیرا وقتی رودخانه باز است، میآیند و وقتی بسته میشود، نمیتوانند برگردند و خودشان را نجات دهند. البته تا جایی که اطلاع دارم، زایندهرود بهطورکلی حدود چهار گونه آبزی اندمیک خود دارد که بومزاد زایندهرود هستند و هنوز به حد آفانیوس در خطر انقراض قرار نگرفتهاند. چون در محدوده خشکشده نبودهاند. ولی متاسفانه آفانیوس اصفهانی تنها زیستگاهش در جهان همین منطقه است که الان خشک شده است. بنابراین نمیتوانیم چندان دقیق در این مورد صحبت کنیم. آن هم در شرایط که خیلی از گونههای آبزی یا حتی گیاهی منطقه هنوز شناسایی نشدهاند.
بجز خشکی زایندهرود چه خطرات دیگری این گونه را تهدید میکند؟
ماهیهای غیربومی که مردم در آبها رهاسازی میکنند. همین ماهیگلیهای عیدی که به صورت بچهماهی هستند و مردم میخرند و اسمش کاراس است و تا طول ۵۰ سانتیمتر رشد میکند، ماهی بومی ایران نیست. اگر در قدیم در حوضخانهها ماهی بوده، بیشتر ماهیهای بومی و قناتی ایران بوده است. همین آفانیوس بوده که ده گونه از آن را در ایران داشتیم. در حالی که کاراس نزدیک ۱۰۰ سال است وارد ایران شده و بلای جان طبیعت ایران است. همین ماهی گلی وقتی رهاسازی میشود، چون ماهی سفت و سختی است و خودش را با آبهای مختلف تطبیق میدهد و بهسرعت هم تکثیر میشود، جمعیت بسیار بالایی ایجاد میکند. جالب است بدانید کاراس بکرزایی دارد. یعنی بدون حضور گونه نر یا هر محرک خارجی، شروع به تخمگذاری میکند و اکثریت هم ماده هستند. الان ما در منطقه تحت حفاظتمان کاراس نداریم چون مردم آگاه شدند، رهاسازی نمیکنند و از طرفی کاراسهای موجود را گرفتیم. ولی گونههای دیگری داریم که بچهزا هستند، مثل مولی و گوپی و گامبوزیا که بهسرعت تکثیر میشوند و باید انرژی خیلی زیادی بگذاریم برای اینکه اینها را مدام جدا و حذف کنیم. اینگونهها مثل ملخی که در مزرعه یک گونه منحصربهفرد گیاهی میافتد، آفت گونههای منحصربهفرد بومی هستند. مشکل دیگر ما ورود فاضلاب خانگی به قناتها است، چون زیستگاه آفانیوس فاضلاب شهری ندارد.
اشاره کردید که آفانیوس ۱۰ گونه دارد. الان چه تعداد از گونههای آن در کشورمان موجودند؟
فکر میکنم هشت گونه آن موجود باشد، ولی یکی از گونههای بسیار زیبای آن که به ماهی گورخری یا پرچمی یا گونه پارس معروف بود، منقرض شده است. البته امیدواریم در گوشهای باشد و زمانی بشود پیدایش کرد و دوباره به چرخه حیات برش گرداند.
به استناد مشاهدات میدانی شما دلیل خشکشدن زایندهرود به این شدت چیست؟
عدم مدیریت صحیح آب. مسئله فعالیت صنایع آببر در منطقه بخشی از مسئله است. موضوع زایندهرود به یک مسئله پیچیده تبدیل شده است. اینکه بیشتر از میزان و ظرفیتی که ورودی این رود هست از آن انتظار خروجی داریم و برایش سفره مصرف تعیین شده است. کشاورزی موجود منطبق با اقلیم منطقه نیست. بنابراین بالاترین میزان مصرف آب در منطقه را دارد. همچنین بخشش این آب به مناطق دیگر بدون پیشبینی جایگزین آن هم موضوع دیگری است، طبق قانون اولویت مصرف آب، بعد از تامین آب شرب، حقآبه محیطزیست است. درصورتیکه متاسفانه این حقآبه پرداخت نمیشود. هم به تالاب گاوخونی و هم خود زایندهرود. یعنی دومین مورد بااهمیت در تقسیم آب، مظلومترین آن است و اصلا حذفش کردهاند. مسئله صنایع آببر که چندین دهه است گریبان زایندهرود را گرفته، طی این سالها قابلمدیریت بود. کشمکش موجود بین استانها بر سر آب زایندهرود در صورت وجود یک مدیریت دقیق اتفاق نمیافتاد. مشکلاتی که به دنبال خشکشدن زایندهرود اتفاق افتاده منحصر به حیاتوحش و تالاب گاوخونی نیست. الان در اطراف تالاب گاوخونی بهشدت سرطان گسترده شده است و چون من آمار خانهبهخانه میگیرم نوع شماره یک سرطان در منطقه سرطان خون است. سرطان خون از گونههای فراگیر نیست، اما در این منطقه به خاطر تراکنش ریزگردها و فلزات سنگین در بستر گاوخونی شیوع پیدا کرده است. بستر تالاب گاوخونی مثل یککاسه گود است که در پایینترین سطح استان اصفهان و استانهای همجوار قرار دارد و برای همین آبهای زیرزمینی و سطحی مثل رودخانه در نهایت به اینجا ختم میشدند و همراه خودشان سموم کشاورزی و آلودگیهای هوا، مثل دود ماشینها که بهوسیله باران پایین میآمده یا آلودگیهای صنایع که در رودخانه رها میشده و فاضلاب روستایی و شهری به اضافه آلایندههای شیمیایی و فلزات سنگین در طول سالها به سمت تالاب گاوخونی آمده، تهنشین شده و بعد آبوگل رویش را گرفته بود. الان نه آبی هست و نه گلی، یک خاک خشک است که با هر نسیم و بادی بلند میشود و این فلزات سموم را در منطقه پخش میکند.
نظر شما