آگاه:
۱. مسئلهشناسی: گسست یا پیوست؟
در تحلیل گفتمانهای انقلابی، پرسش از نسبت «انقلابیگری» و «روزمرگی» اغلب با نوعی بدفهمی آغاز میشود. اینکه چگونه میتوان هم انقلابی بود و هم زندگی عادی، تکراری، گاه حتی ملالآور را تجربه کرد؟ چرا که تصور رایج از انقلابیگری مبتنی بر کنشهای استثنایی، حماسی و خارج از جریان عادی زندگی است. به گونهای که بعضا حتی طرح بازاندیشی در مفاهیم را هم بر نمیتابد. درحالیکه حکمرانی تمدنی بهمثابه پارادایمی جامع، مستلزم بازاندیشی در نسبت میان این دو ساحت است.
۲. مفهومشناسی انقلابیگری در اندیشه رهبری
رهبر انقلاب، بارها بر ضرورت «انقلابی ماندن» در همه شرایط تاکید کردهاند. اما این انقلابیگری نه بهمعنای رفتارهای هیجانی یا انفعالگری در قالب اعتراض دائم، بلکه ناظر بهنوعی حضور آگاهانه، جهتمند و مومنانه در مناسبات اجتماعی است. در حقیقت عقلانیت انقلابی، صبر انقلابی و اخلاق انقلابی، سه ضلع اصلی این الگو هستند که راه را برای انطباق آن با زیست روزمره باز میکنند.
۳. حکمرانی تمدنی و تحول در سبک زندگی
در پارادایم حکمرانی تمدنی، انسان نه صرفا تابع ساختارهای کلان، بلکه عامل فعال تولید معنا در متن زندگی است. این نوع حکمرانی، نقطه اتصال میان ساخت تمدن و زندگی عادی مردم را در «زیست مومنانه» جستوجو میکند. مولفههای چنین زیستی شامل عدالتورزی، تقوای اجتماعی، مسئولیتپذیری مدنی و تولید فرهنگی مبتنی بر باور دینی است.
۴. بازنمایی انقلابیگری در زندگی روزمره
انقلابیگری روزمره به معنای پیوندزدن ایدههای بنیادین انقلاب با رفتارهای کوچک، تکرارشونده اما اثرگذار در زندگی روزمره است. نمونههای آن را میتوان در پایداری یک معلم در انتقال معرفت، امانتداری یک کاسب در فضای آلوده اقتصادی یا کنشگری اجتماعی یک مادر در تربیت نسلی مومن مشاهده کرد. اینها کنشهای تمدنیاند، هرچند بیسروصدا و فاقد برجستگی رسانهای باشند.
۵. تقابلهای کاذب و بحران معنا
یکی از معضلات اصلی، دوقطبیسازیهای رسانهای میان «انقلابیگری» و «زندگی عادی» است. چنین تقابلی ریشه در تلقی سطحی از انقلاب دارد که آن را صرفا به صحنههای دراماتیک محدود میسازد. درحالیکه انقلاب اسلامی اساسا پروژهای تمدنی است که زندگی مردم را در متن خود بازتعریف میکند. ازاینرو حذف روزمرگی از معادله انقلابیگری، خود نوعی تحریف مفهومی است.
۶. انقلابیگری بهمثابه اخلاق تمدنی
زیست مومنانه انقلابی، اخلاقی است که در تمام سطوح جامعه از مدیریت گرفته تا مصرف، از روابط خانوادگی تا مشارکت اجتماعی منتشر میشود. در این چشمانداز، انقلابیگری نه امری دفعی و گاهبهگاه بلکه روندی اخلاقی و فکری است که انسان را بهسوی بلوغ تمدنی سوق میدهد. این فهم از انقلابیگری، بنیان حکمرانی مردمیِ برآمده از متن ایمان است.
۷. بازگشت به انقلاب بهمثابه زیستجهتدار
آنچه امروز بیش از همیشه ضرورت دارد، عبور از صورتگراییهای سیاسی و بازگشت به انقلاب بهمثابه یک زیستجهتدار است. انقلابیگری روزمره در این معنا نهتنها ممکن است بلکه شرط بقای انقلاب در سپهر تمدنی است. لذا باید از انقلابیگرینماها گذر کرد و به مردمانی اندیشید که در سکوت، انقلاب را زندگی میکنند.
نظر شما