آگاه: ادبیات سیاسی معاصر، اغلب گرفتار دوگانهای شده است: مردم بهمثابه تودهای بیشکل و تابع؛ نخبگان بهمثابه عقلانیت و راهبری. این دوگانه نه فقط سادهانگارانه، بلکه گاه وقیحانه است. مگر نه اینکه بسیاری از نخبگان حقیقی انقلاب، از بطن همین «توده» برخاستهاند؟ در دل انقلاب اسلامی این مرز بارها شکسته شده. رزمندهای بیسواد که فرمانده گردان شد، مادری روستایی که مفسر قرآن شد، کارگری که روشنفکر شد. انقلاب اساسا ماشین شکستن سلسلهمراتب بود.
در سنت امام خمینی و در تداوم آن در نگاه رهبر انقلاب، «مردم» فقط عنصر عددی نیستند؛ آنها نه ابزار مشروعیت که منشأ معنا هستند. مردم حاملان یک خرد تاریخیاند، یک حکمت پنهان در زندگی روزمره. این مردم در اشک، در نان، در حضور بیصدا و گاه در سکوت پرشکوهشان معنا خلق میکنند. این نگاه مردم را از «مخاطب سیاست» به «فاعل گفتمان» تبدیل میکند.
انقلاب ۵۷ را مردم به خیابان آوردند، اما آنها جنگ را با معنابخشی به مفهوم «شهادت» ادامه دادند. مادر شهیدی که عکس چهار فرزند شهیدش را با افتخار نشان میدهد، بیش از هزار خطبه سیاسی سخن میگوید. «مردم» فقط صحنه را پر نکردند، معنای صحنه را ساختند. از نذر کردن برای سلامت رزمندهها تا ساخت فیلم و نوحه، از دل همانهایی برآمد که نخبگان گمان میکردند مصرفکنندهاند، نه تولیدکننده.
امروز ولی خطر جدیدی در کمین است؛ نه خطر سرکوب مردم بلکه «جازدن غیرمردم به جای مردم» از سوی حلقههایی خاص، گروههایی رسانهای یا حزبی که خود را سخنگوی مردم جا میزنند، اما مردم را نه میشنوند، نه میفهمند. این یعنی روایت مردم، بدون مردم. سیاستگذاری برای مردم، بیمردم. رسانههایی که مردم را فقط وقتی میخواهند که بتوانند از آنها در جهت منافع حزبیشان عکس بگیرند.
در برابر این خطر مردمباوری کافی نیست. باید مردم را با همه پیچیدگیهایشان، وارد فرآیند مردمسازی کنیم. نه از بالا، نه از بیرون، بلکه از خود آنان. این یعنی فهم تجربه زیسته مردم بهعنوان متنی زنده برای تمدنسازی. رسانه باید مردم را بازنمایی کند، نه اینکه صرفا بازتاب دهد. آموزش باید بر مدار توانمندسازی مردم باشد، نه نخبگانیسازی. سیاست، اگر واقعا مردمی است، باید زبان مردم را بفهمد نه آنکه آن را «مهندسی» کند.
اگر انقلاب اسلامی قرار است بماند، اگر قرار است تمدنی برخیزد، نه فقط باید مردم را پای آرمانها نگه داشت که باید مردم را به رسمیت شناخت آن هم درست همانگونه که هستند، نه آنگونه که مصلحت میطلبد. مردم نه «سیاهیلشکر»، نه «توده خام» و نه حتی «مصرفکننده معنا» هستند؛ بلکه صاحبان اصیل معنا در بطن انقلاباند. زمان آن رسیده که از نو و با نگاهی دیگر واژه «مردم» را بخوانیم. شاید همهچیز از همین دوبارگی آغازی نو بیابد.
۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۵
کد خبر: ۱۵٬۲۶۱
بازتعریف مردمبودگی در گفتمان انقلاب
نه توده، نه نخبگان، بلکه صاحبان معنا
محمدحسین شیخ شعاعی ـ آگاه مسائل سیاسی
در هر انقلابی دیر یا زود، مفهوم «مردم» در زبانی رسمی تهنشین میشود و از شعارهای کوچه و خیابان، به بیانیههای آکادمیک و تحلیلهای اتوکشیده انتقال مییابد. اما آیا «مردم» در گفتمان انقلاب اسلامی، همان مردمیاند که در خیابان بودند؟ نسخهای خنثی، سادهسازیشده و بیدرد از آنان ساخته شده؟ «مردم» - این واژه پرکاربرد اما رازآلود - دقیقا به چه معنا در انقلاب حضور دارد؟ زمان آن رسیده که از نو بنگریم.
نظر شما