آگاه: اصلاحاتیها، فعالسازی «مکانیزم ماشه» از سوی تروئیکای اروپایی را بسیار واقعی و در شرف عملیشدن میدانند و بر این باور هستند که بازگشت پرونده هستهای ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد، باعث بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل میشود و رکودی عمیقتر از پیامدهای جنگ اخیر به بار خواهد آورد. این بازگشت نیز، مشروعیت جنگ آینده علیه ایران را با برچسب «تهدیدکننده صلح» تامین میکند.
تاکید بر حرکت در مسیر آشتی ملی که پیش از این، ایده آن توسط رئیس دولت اصلاحات بیان شده بود و با استقبال سیاسیون روبهرو نشد، یکی دیگر از محورهای بیانیه مذکور را به خود اختصاص میدهد. اما بخشی که حاشیههای زیادی را ایجاد کرد، مربوط به نقشه راهی است که جبهه اصلاحات برای انجام اصلاحات ساختاری در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی ارائه کرد.
جبهه اصلاحات چیزی در چنته ندارد
اگر بیانیهها و مواضع جبهه اصلاح طلبان را رصد کنیم، پی خواهیم بردیم، این جماعت سیاسی غیر از هجمه به نظارت استصوابی، آزادی زندانیان سیاسی و چراغسبز نشاندادن به آژانس بینالمللی انرژی اتمی چیز دیگری در چنته ندارند. برای نمونه وقتی که مجلس دوازدهم تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تصویب کرد، جبهه اصلاحات به سرعت دست به کار شد و در بیانیهای این مصوبه را برخلاف مصالح ملی، امنیت کشور و منافع مردم ایران خواند و مدعی شد: این مصوبه نهتنها موجب افزایش قدرت بازدارندگی نمیشود، بلکه به انزوای بیشتر کشور، تشدید سوءظن جهانی نسبت به مقاصد هستهای ایران و کاهش احتمال موفقیت در مذاکرات با هدف رفع فوری تحریمها میانجامد.
یا زمانی که رئیس وقت خانه احزاب (حسین کمالی) در نامهای به رئیس قوه قضاییه خواستار عفو عمومی زندانیان سیاسی شد، رئیس جبهه اصلاح طلبان نامهای به او نوشت و از مواضع وی در این باره قدردانی کرد.
آذر منصوری پیش از این بارها در توئیتهایی خود خواهان آزادی زندانیان سیاسی شده بود و از اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان هم انتقاد میکرد، بر این اساس باید اذعان کرد مطالبات این جبهه صنفی و شخصی است و از ارائه ایده و نظر برای حل مشکلات مردم محروم هستند و امروز به جای آن که به اتحاد ملی کمک کنند، با بیانیه برایدار خود به آن ضربه وارد میکنند و هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارند و دستشان کاملا خالی است.
اعلام برائت حزب ندای ایرانیان از بیانیه اصلاحات
انجام مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا، تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها، انحلال نهادهای موازی در داخل حاکمیت و تغییر معنادار در نهادهای انتصابی و رویکرد آنها، خروج نیروهای نظامی از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، اعلام عفو عمومی، رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی ازجمله پیشنهاداتی است که برای اعمال اصلاحات سیاسی توسط یاران سیاسی سیدمحمد خاتمی مطرح شد. پس از آنکه بیانیه به صورت رسمی منتشر و در کانال جبهه قرار گرفت، سرو صداهای زیادی به پا کرد و کار به جایی رسید که حزب ندای ایرانیان از اعضای جبهه اصلاحات نسبت به محتوای بیانیه اعلام برائت کرد.
سیدنورمحمدی، سخنگوی این حزب با اعلام اینکه ما با دادن چنین بیانیههایی از سوی جبهه اصلاحات مخالف هستیم و در جلسات جبهه نیز به صدور آنها رای منفی میدهیم گفت: معتقدیم با این مدل بیانیهها نهتنها گرهای از مشکلات کشور باز نمیشود، بلکه به تنشها و دوگانهسازیهایی دامن میزند که نفع مردم و کشور در آن نیست.
آشِ اصلاحات با بیانیهای که صادر کرد به اندازهای شور شد که محمدرضا جلاییپور فعال سیاسی اصلاح طلب هم نتوانست چشمهایش را در قبال آن ببندد. او در صفحه شخصیاش در فضای مجازی به انتقاد از نقشه راه همفکرانش در جبهه اصلاحات پرداخت و با طرح این پرسش که آنچه در بیانیه بهعنوان نقشه راه ذکر شده، در واقع لیست اهداف و آرزوهای جبهه نیست؟ نوشت: آیا نیروی سیاسی مصلح نباید از لیستکردن اهداف فراتر برود و زبان و مسیر متناسب با تحققشان و گشایشگری عملی را برگزیند؟ اگر نقشه راهِ ممکن و متناسب با ظرفیتها بود، آیا نباید در موارد متعددی که در سالهای قبل تنزدیکا بدون تفاوت در محتوا و زبان لیست شده بودند، محقق میشدند؟ اگر از دو موردی که علاوه بر «امکان» در «مطلوبیت»شان هم تردید هست بگذریم، گامهای غیرآرزواندیشانه و برنامه جبهه برای تحقق این اهداف چیست؟ در بخش دیگری از مطلب او آمده است: آیا شرایط پرمخاطره ایران و مسائل انباشته کشور نمیطلبد که جبهه اصلاحات با بازاندیشی راهبردی، رقبای سیاسیاش را بخشی از راه حل کند (و نه صرفا بخشی از مسئله) و با روش و زبانی سیاست بورزد که بتواند به جای قطبیسازی، توافقهای راهگشا بسازد و کارگزار اصلاح عملی شود (به جای صرفِ طلبِ اهداف رادیکال) و در نظر رقبایش هم اصلاحگران بخشی از راه حل شوند و نه بخشی از مسئله؟
حجتالاسلاموالمسلمین محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در واکنش به بیانیه تشکل موسوم به جبهه اصلاحات، در صفحه ویراستی خود نوشت: کجای تاریخ با پذیرش ظلم و سازش با ظالم، آینده مشترک ساخته شده است؟ بیانیهنویسان نمیدانند که این تقریرها، باطل است و تسلیم یعنی آغاز بدبختی؟ با خوشرقصی برای دشمن و ترویج ناامیدی، مقابل اراده خدا و مردم میایستید! عاقبت تاریکی دارید. در میانه مقاومت از مرجفون نباشید.
بیانیهای که باز تکرار «جام زهر» است
برخی فعالان و نظریهپردازان سیاسی هم در واکاوی پیشنهادات جبهه اصلاحات، آن را بازتکرار نامه «جام زهر» مجلس ششم میدانند و میگویند: هیچ ایده نوینی در آن دیده نمیشود. اصلاحطلبان همچنان در فضای پس از جنگ سرد باقیمانده و با معادلات واقعی جهان، به ویژه نقش قدرتهای نوظهور منطقهای و جهانی مانند چین، آشنا نیستند.
باید به عصر اصلاحات برگردیم؛ ۱۲۷ نماینده مجلس ششم در نامهای که «جام زهر» مشهور شد، خطاب به شخص اول کشور آورده بودند: « اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود و بیتردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه میشود که امام عزیز راحل روبهرو شد»
رهبر معظم انقلاب درباره این نامه گفته بودند: «در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامه واقعا غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سوالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند، چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آنها جواب میدادند، از من سوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و انشاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد»
مجلسِ اصلاحات فقط به مذاکرات میاندیشید و امروز همان افراد باز خواهان مذاکره با دشمن شدهاند و این یعنی از تاریخ عبرت نگرفتهاند و در عصرِ وفاق باز به تکرار مکررات روی آوردهاند و با تسلیم در برابر آمریکا و دشمنان نظام اسلامی، به دنبال ایرانِ ضعیف و منفعل هستند. ماجرا آنجا جالب میشود که پس از واکنشهای زیادی که ایجاد شد، داود حشتمی، روزنامهنگار اصلاحطلب و از اعضای حزب اتحاد ملت در یادداشتی، از محتوای بیانیه دفاع کرد و با طرح پرسشی مبنی براینکه مخالفان بیانیه جبهه اصلاحات ایران دقیقا با کدام بخش آن مخالفت دارند؟ مدعی شد: تا اینجا اما شاهد نقد جدی به این بیانیه نبودیم و بیشتر بیان کلیاتی است که سعی در فضاسازی علیه آن دارد. در چنین شرایطی باید برای بیشتر خواندهشدن و دیدهشدن آن در میان مردم تلاش کرد.
پاس گلهای اصلاحات به آمریکا
گویا او همانند سایر اصلاحطلبانی که زیر بیانیه را امضا کردهاند، نمیخواهد با واقعیت روبهرو شود. آیا انتقاد نسبت به انجام مذاکره با آمریکایی که از یک سو، سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را در بغداد ترور و از سوی دیگر، بنا به دستور دونالد ترامپ به سه سایت هستهای ایران - در زمانی که در حال مذاکره بودیم - حمله کرد، سادهانگارانه است و نقد جدی تلقی نمیشود؟ اگر این نقد نیست، پس از منظر اصلاحطلبان نقد جدی چه نقدی است؟!
موضعگیری جبهه اصلاحات پیرامون تعلیق داوطلبانه غنیسازی حاکی از آن است، نظر حاکمیت به هیج وجه برای آنان مهم نیست. صرفا برای یادآوری: حضرت آیتالله خامنهای در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) حرف اول و آخر را زدند و در تیین مسئله ملی هستهای، برخورداری ایران از چرخه کامل و افتخارآمیز سوخت هستهای را نتیجه باور ملت و دانشمندان جوان به «ما میتوانیم» خواندند و با اشاره به تاثیرات مهم این صنعت در پیشرفت علوم و صنایع دیگر، طرح هستهای ارائه شده آمریکا را در ضدیت کامل با اصل راهگشای «ما میتوانیم» دانستند و تاکید کردند: صنعت عظیم هستهای بدون غنیسازی عملا بیفایده است و آمریکا و رژیم صهیونیستی بدانند برای تحقق هدف اصلی خود یعنی جمعکردن صنعت هستهای در ایران، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
از این رو آنچه در شرایط فعلی بیش از هر چیز موضوعیت دارد، «غنی سازی ایران» است. بهطوری که محمد رضا عارف ۲۱ مردادماه در دیدار با خبرنگاران به صراحت اعلام کرد: از غنیسازی نمیگذریم و طرح غنیسازی صفر یک شوخی بزرگ است. بنابراین با توجه به اینکه اصلاحاتیها به دولت نزدیک هستند، اما بیانیه آنها موضع دولت نیست، بلکه حرف اصلاحطلبان رادیکال است. رادیکالیهایی که جبهه اصلاحات را تسخیر کردهاند و میخواهند با بیانیههای فانتزی همانند بیانیه اخیرشان فضا را سیاه جلوده دهند، به عبارتی آدرس غلط میدهند تا بخشی از جامعه به سمتوسوی دیگری سوق پیدا کند. همان خطی که رسانههای لندننشین دنبال میکنند. فلذا به دنبال آن میگردند تا پوشههای کهنه و سوختهشده باز روی میز سیاست ایران قرار گیرد.
هیچگاه فراموش نمیکنیم، عملکرد برخی اصلاحطلبان در سال ۸۸ ( افرادی که هماکنون اکثر آنان در ساختار جبهه اصلاحات حضور دارند) و «تقلب» علیه رأی ملت، جزو تاریکترین و سیاهترین کارنامههای این جریان است. اصلاحطلبانی که دموکراسی و رجوع به آرای ملت را یکی از دالهای اصلی گفتمانی خود مطرح کرده و بر آن بسیار تاکید دارند، در سال ۸۸ و درحالیکه پس از گذشت بیش از پنج سال هنوز حتی یک مدرک قابلاعتنا مبنی بر بروز تقلب در این انتخابات از خود نشان ندادهاند، هشت ماه جنگ خیابانی و شورش را در دستور کار قرار دادند، تا شاید بتوانند بیرون از صندوقرای هم سکویی به منظور پرش به سمت قدرت برای خود دستوپا کنند و از این روی فتنهای به پاخاست که علاوه بر خسارتهای فراوان مالی و حیثیتی به کشور و مردم، عدهای نیز در این میان جان باخته و کشته «تقلب» بخش رادیکال اصلاحطلبان شدند. حال آنها بر مذاکره با آمریکا و تعلیق داوطلبانه غنیسازی تاکید میکنند، تا از این طریق دوباره - همانند سال ۸۸ - به دشمن پاسگل دهند و از واقعیتها عبور کنند. واقعیت این است که امروز تجربه اوکراین و سوریه کاملا جلوی چشم ما قرار دارد. هر دو کشور نتیجه اعتماد به آمریکا را دیدهاند و هر دو در چارچوب طرحهای آمریکایی و غربی دچار مشکلات شدهاند. ختم کلام آنکه بیانیه جبهه اصلاحات کاملا از واقعیتهای جامعه فاصله دارد و همچنان با عینک سازش و تسلیم به تحولات مینگرند و این یعنی یاران خاتمی هنوز در تور بازیهای سیاسی شورای اول تهران و مجلس ششم افتادهاند و در زمان خود حرکت نمیکنند.
نظر شما