آگاه: سرمایهگذاران خارجی - مخصوصا کشورهای عرب خلیجفارس - دوباره اعتماد میکنند و پولهایشان را به اقتصاد لبنان میآورند. در یک کلام، کشوری عادی با فرصتهای تازه؛ اما این تصویر بیش از آنکه سناریو باشد، به رویا شبیه است. تجربه نشان داده که ساختارهای سیاسی و اقتصادی لبنان، آنقدر دچار فساد و سهمخواهی فرقهایاند که حتی بدون حزبالله هم بعید است این رؤیا بهسرعت تحقق پیدا کند.
سناریوی دوم، تیرهتر است. ایجاد خلأ امنیتی! تاریخ منطقه پر است از مثالهایی که نشان میدهد حذف یک نیروی بازدارنده، فضا را برای قدرتگیری دشمن یا گروههای افراطی باز کرده است. عراق پس از انحلال ارتش در سال ۲۰۰۳، یکی از نمونههای برجسته است؛ خلائی که نهتنها امنیت داخلی را متلاشی کرد، بلکه راه را برای ظهور داعش باز کرد. حال تصور کنید جنوب لبنان بدون حضور حزبالله. آیا اسرائیل، که دهها بار قواعد درگیری را آزموده، در برابر چنین فرصتی وسوسه نمیشود؟ چه تضمینی وجود دارد که ساکنان مرزهای جنوب، صبحی آرام را تجربه کنند؟
سناریوی سوم، پیچیدهتر است؛ بازتعریف نظم داخلی. خلعسلاح حزبالله میتواند توازن شکننده میان فرقهها و گروههای سیاسی لبنان را دگرگون کند. شیعیان که حزبالله برایشان نماد قدرت و امنیت است، ممکن است احساس کنند در معادله قدرت به حاشیه رانده شدهاند. در مقابل گروههای مسیحی یا سنی شاید احساس پیروزی کنند و مطالبات سیاسی بیشتری مطرح کنند. نتیجه نه ثبات بلکه بازگشت به چرخهای تازه از رقابتهای فرقهای خواهد بود. لبنانیها خوب میدانند که چنین رقابتهایی در گذشته بارها به جنگ داخلی انجامیده است.
سناریوی چهارم، مربوط به منطقه است. محور مقاومت، بر پایه بازدارندگی شکل گرفته. اگر یک حلقه این محور تضعیف شود، کل زنجیره لرزان میشود. برای ایران، حزبالله خط مقدم در برابر اسرائیل است؛ برای فلسطینیها، الگو و پشتیبان. خلع سلاح این نیرو، عملا به معنای تقویت جایگاه تلآویو در معادلات منطقه است. این تغییر موازنه میتواند به افزایش فشار بر غزه، دمشق و حتی بغداد منجر شود. شاید به همین دلیل است که تحلیلگران اسرائیلی بارها گفتهاند: «ضعف حزبالله یعنی آرامش اسرائیل». اما آرامش برای مردم لبنان هم خواهد بود؟ این پرسشی است که تجربه خوب پاسخ آن را داده است. جالبتر اینکه حتی در درون لبنان، بسیاری از شهروندان دوگانهای عجیب را تجربه، میکنند. از یک طرف، از وضعیت اقتصادی، از صفهای بیپایان بنزین و از فروپاشی لیره خستهاند و بخشی از این مشکلات را به حضور حزبالله ربط میدهند. از طرف دیگر، وقتی صحبت از امنیت جنوب و تهدید اسرائیل میشود، ناخودآگاه میدانند که ارتش لبنان بهتنهایی توان بازدارندگی ندارد. این دوگانگی، خود بازتابی از همان سناریوهای متناقض است. در نهایت باید پذیرفت که خلعسلاح حزبالله نه یک اقدام فنی یا نظامی، بلکه یک انتخاب تمدنی برای لبنان است. انتخاب میان وابستگی به ترتیبات بینالمللی یا اتکا به قدرت داخلی. هرکدام از این انتخابها پیامدهایی دارد که نمیتوان آنها را فقط با شعار حاکمیت ملی یا امنیت مقاومت سادهسازی کرد.
شاید بهترین راه فهم این ماجرا، رجوع به تجربه زیسته مردم لبنان باشد. در سالهای حمله داعش، اگر حزبالله نبود، چه میشد؟ در جنگ ۳۳ روزه، اگر راکتهای مقاومت نبود، آیا اسرائیل به این راحتی عقبنشینی میکرد؟ و حالا اگر همه اینها از دست برود، آیا لبنانیها باید دلخوش باشند که دیگر هیچ پرچم زردی در خیابانها نیست یا اینکه بهزودی با واقعیتی تلختر روبهرو خواهند شد؟
و پرسش پایانی اینکه آیا خلعسلاح حزبالله میتواند صلحی پایدار به لبنان هدیه دهد، یا فقط سکوتی موقت پیش از طوفان خواهد بود؟ شاید تاریخ بار دیگر نشان دهد که در خاورمیانه، سلاح صرفا ابزار جنگ نیست؛ گاهی خود، زبانی برای گفتوگو و بقاست.
۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۴
کد خبر: ۱۵٬۶۳۷
مهدی ارمغانی، آگاه مسائل سیاسی: فرض کنیم یک روز صبح، لبنانیها از خواب بیدار شوند و دیگر خبری از رژههای نظامی حزبالله، از راکتهای انبارشده در جنوب و از پرچمهای زرد در مراسمهای سیاسی نباشد. چهرخمیدهد؟ آیا بیروت نفس راحتی میکشد یا در همان لحظه، مرزهای جنوب به دریچهای برای نگرانی تازه بدل میشود؟ این همان پرسشی است که در قلب بحث خلعسلاح حزبالله نهفته است؛ پرسشی که پاسخ سادهای ندارد. سناریوی نخست، آن چیزی است که حامیان طرح خلعسلاح وعده میدهند یعنی ثبات. در این نگاه، اگر حزبالله سلاحش را زمین بگذارد، دولت لبنان میتواند حاکمیت کامل خود را بر قلمرو کشور اعمال کند. ارتش، تنها نیروی مسلح مشروع خواهد بود. مخالفان سیاسی دیگر بهانهای برای اعتراض ندارند.

نظر شما